نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام من دانشجوی ترم 3 هستم از ترم 1 متوجه نگاههای یکی از همکلاسیهام شده بودم حتی دوستانم هم متوجه توجه او به من شده بودن در ترم 2 فقط از بین دخترها به من سلام میکرد تا اینکه یک روز ازم جزوه گرفت الان که ترم 3 هستم اون رفتار گذشته رو نداره منظورم سلام کردن و000وقتی من حواسم نیست میدونم توجهش به منه و به من نگاه میکنه اما به محض اینکه میبینه من متوجه نگاهش میشم دیگه به من توجهی نمیکنه راستش خودم کنجکاو شدم علت این رفتارها چیه؟کمکم کنید با این شخص چه رفتاری داشته باشم؟
هیچی ، شما هیچ واکنش خاصی نشون نده ، انگار که اصلا موضوعی نیست و واقعا هم نیست.:227:
سلام.مراقب باشيد وارد اينجور بازي ها نشيد.پسري كه قصدش ازدواج باشه،مثل بچه آدم مياد جلو حرفش رو ميزنه،خانوادش رو در جريان ميذاره، و واسه خواستگاري اقدام ميكنه.... در غير اينصورت يا نيتش دوستي هست يا هنوز به جمع بندي و تصميم مشخصي درباره شما و كلا ازدواج نرسيده،يا اينكه همينجوري فقط از شما خوشش اومده و هدف مشخصي نداره...
در ضمن اگه شما ترم 3 باشي يعني به احتمال زياد هنوز 20 سالت هم نشده،اون آقا هم توي همين سن هست و اولا توي اوج احساساته(منطق و عقل تعطيل!) ثانيا شرايط ازدواج رو به احتمال زياد نداره(چه مادي چه روحي و فكري)
شما هم لازم نيست كار خاصي بكني.روابط رو در حد همين سلام عليك نگهداريد كافيه.موفق باشيد
یاد سال های اول دانشگاه به خیر...
همه اقایون (به جز درصد بسیار کمی!) مطمئنا از خانمی در دانشگاه-هم کلاسی-هم انجمن-هم شورا-.... خوشش میاد و حس بسیار زیبایی درونش به وجود میاد که شاید اسمش رو بشه گذاشت عشق در نگاه اول یا عشق نا پخته....
در برابر این اتفاق هر فردی شیوه ای پیش میگیره:
بعضی ها میرن جلو یک رابطه کاذب عاطفی و دوستی به وجود میارند.
بعضی ها شب و روزشون جا به جا میشه و سیگاری میشن(عوارض عاشقی!)
بعضی ها مشروط میشن!
بعضی ها به مادرشون میگن...
بعضی ها.....................
اما درصد بالایی هیچ کاری نمیکنن جز نگاه کردن!...چون این رابطه رو فقط یک رابطه احساسی میبینن و هیچ گونه دلیل منطقی براش پیدا نمیکنن.سعی میکنن فرد مورد نظر رو فراموش کنن.اما نگاه ها و دیدن هم دیگر (هفته 1 بار ناخود آگاه هم دیگر رو تو دانشگاه میبینن!)نمیزاره..نتیجه این میشه که یک بحران گریبان گیر معمولا پسره میشه....از بعد درسی افت شدید میکنن و هدف اصلی از ورود به دانشگاه رو فراموش میکنن...
----------------------------------------------------------------------
این پست رو نوشتم تا اگر کسی در این مرحله از زندگی هست مطلب من رو بخونه تا از تجریات گذشتگان استفاده کنه..بزرگترین اشتباه در این مرحله از زندگی،درگیر کردن ذهن هست...نباید اجازه رشد و نمو به این افکار بدید.شما وارد دانشگاه شدید:
رابطه اجتماعی یاد بگیرید.
به علم خودتون بیافزایید.
تجربیات زندگی دور از خانواده را یاد بگیرید.
استقلال پیدا کنید.
و خلاصه پختگی پیدا کنید و خودتون رو بهتر بشناسید تا در آینده موفق تر بشید.
اگر به جای موارد بالا ،ذهن مشغول و درگیر روابط عاطفی گذرا بشه،مطمئنا مشکلات عدیده براتون در آینده به وجود میاد.
پس خواهشی که از دوستانم دارم اینه که :بیش تر از گذشته مراقب خودشون باشند و سعی کنند در مواقع تمرکز زدایی کنند.
------------------------------------------------------------
و شما خانم دلشکسته تنها و بی کس ،...
پیشنهادی که من برای شما دارم اینه که اصلا به این اقا توجه نکنید،و سعی کنید خودتون هم از نکاتی که گفتم استفاده کنید.
این اقا با بی توجهی شما ،کم کم این حس گذرا از ذهنش عبور خواهد کرد و به مسیرعادی زندگی برمیگرده...
موفق باشید.:72:
مرسی دوستان از راهنماییهاتون اما من به این شخص توجه خاصی ندارم