رابطه ی بدون مرز متاهلین

سلام
میدونین که ما بیرون از منزل با خیلی ها در ارتباط هستیم مثلا همکارو همکلاسیو استادو ...... که همه ی اینا تعریف شده اس اما گاهی آدمها دچار رابطه هایی میشن که تعریف خاصی نداره .مثل زن یا مرد متاهلی که بیرون از اون چهار چوب های خاص تعریف شده با کسی رابطه دارن حال چه از تماس تلفنی گرفته تا رابطه ی عاشقانه و بالاتر...........
گرچند آدم چه از طرف مرد چه از نظر زن این کارو جز خیانت اسمی براش نمیذاره اما گاهی اوقات انسان دچار رابطه هایی میشه که خودشم هیچ توجیهی جز علاقه براش نداره گرچند که ما میدونیم که آخرو عاقبت این روابط تهش چیزی نیست و فقط تا مدتها این خاطره ها هستن که دنبال ما میان و چیزی جز کوله بار حسرت و غم هدیه ی این عشق ها نیستن اما واقعا ما چرا دچارش میشیم؟
حالا اگر مرد و زن متاهلی با هم ارتباط عاشقانه داشته باشن و هر دو از این مطلب مطلع باشن که اون شخص متاهله باید اسمشو خیانت گذاشت یا میشه اسم دیگه ای هم روش گذاشت؟متاسفانه 4 ساله ازدواج کردم و خودم دچار این رابطه ها شدم .25 سالمه و لیسانسه.همسرم 10 سال از من بزرگتره و استاد دانشگاه.
اصلا نظرتون در مورد اینکه چرا این ارتباطات شکل می گیره چیه؟؟؟
آیا کسی که توی این رابطه قرار داره خودش به این فکر میکنه که این خیانته یا عشقی که هرگز نداشته و حالا داره جبران مافات میکنه؟یا یه اختلاله؟

سلام خانم سارا،

به تالار همدردی خوش آمدید.

طبق قوانین تالار در انجمن های رایگان همدردی تنها امکان طرح مشکلات فردی هست.
بحث راجع به مسائل اجتماعی باید در انجمن آزاد صورت بگیرد.

برای مثال شما این سوال رو مطرح کردید:
- اصلا نظرتون در مورد اینکه چرا این ارتباطات شکل می گیره چیه؟؟؟

پاسخ به چنین سوالی نیاز به بحث هایی دارد که در حوصله ی تالار نیست.

بنابراین لطفاً فقط به مشکل خودتون بپردازید و در رابطه با مشکل فردی خود کمک بخواهید.

از توجه شما سپاسگزارم.

سارا جان دقيقا بگو مشكل چيه .وگرنه ما هم مي دونيم كه آمار خيانت در جامعه متاسفانه بالا رفته. منتظريم تا در حد امكان كمكت كنيم. خيانت پديده اي چند وجهي داراي ابعاد مختلف و داراي دلايل گسترده در سطوح فردي تربيتي اجتماعي اخلاقي و .. هستش.

سلام نمی خوام سرزنش کنم یا .... به نظرم هزار و یک دلیل هست واسه این کار اگه دنبال دلیل باشیم
ولی دلیلتون چیه واسه این کار؟
چرا این کارو با زندگیتون می کنید
چی می خواستین از زندگی؟ چی می خواین؟

سلام سارا جان
ببین سارا جان من مجرد وارد رابطه ناخواسته شدم که طرف من متاهل بود اون مدعی اینم بود که زنش همه چی تمام البته من بعد سه سال فهمیدم اما وقتی فکر کردم دیدم تنها چیزی که اینکار اسم داره خیانت و وقتی خوب فکر کنی به خیلی چیزا میرسی نمونه های کوچکی بهت میگم نتیجه اش با خودت
۱اگر شوهرت دوست نداری چرا باهاش ازدواج کردی
۲ اگر دوستش داری چرا با کسی دیگه هستی
۳اگر فکر میکنی خلا عشق داری چرا کمک نمیکنی به بوجود اوردن عشق اگر میبینی نمیشه چرا طلاق نمیگیری
۴اگر شوهرت با تو اینکار کرد چکار میکردی
۵به فرزندت میخواهی این سبک زندگی اموزش بدی تو الگوی انها هستی
میدانم سارا جان بنا به رشته درسیم میفهمم که خیلی مواقع زوج ها کم میارند و هیچوقت خیانت بی دلیل نیست اما عزیزم روح انسانها پاک مثل اینه شفاف چرا پاک نگه اش نداریم نمیخوام به درست یا غلط بودن کارت بپردازم فقط میخوام بگم شبها وقتی کنار همسرت میشینی براش حرف میزنی و.... ان اقا هم همینطور با عذاب وجدانش چکار کنیم خودت بگذار جای زن اون اقا ببین خواهرانه بهت میگم چون اعتقادم اینو میگه دنیا کوچیک و دکندکار با هر دست بدی با همان دست پس میگیری اگر خودت بخوای همانطور که عاشق ان مرد شدی میتونی عاشق همسرت بشی خواستن توانستن است ببخشید اگر بد نوشتم چون واقعا خودم زخم خورده دوستی با مرد متاهلم تاپیکم خوندی که عزیزم
موفق باشی

چرا سر خودتون کلاه میذارید؟
این اسمش خیانت هست
آدم خودش رو هم بتونه توجیح کنه,ولی خدا رو هم میتونه سرش شیره بماله؟؟

بعدش شما اینرو هم در نظر بگیر که اینجور مسایل پله پله هست
شما یه نگاه به اعتراف اونایی که به اونجا میرسن که همسرشون رو میکشن نگاه کن توی حوادث
هیچ کدوم نگفتن همچی یه روزه شده....

همشون از همین جاها شروع کردن و رفته رفته توی این باتلاق غرق شدن

خدارو شکر شما توی این مراحل اول خودت داری میفهمی که راهی که داری میری آخرش به بدترین و کثیفترین جاها ختم میشه

بنظر من آدم کار و پولش رو هم از دست بده خیلی بهتر از اینه که انسانیتش رو از دست بده

امیدوارم شما هم موفق بشی با تلاش خودت از این امتحان سربلند بیرون بیای

دیگه انتخاب راه با خودت و فقط با خودت هست




راستی در مورد اینکه این رابطه ها چرا شکل میگیره
جواب من این هست:
فراموشی خدا

سلام بر شما دوست عزیز و سایر دوستان
بنده خودم رو کوچکتر از این می بینم که اظهار نظر کنم اما امیدوارم که کمکی از دستم بر بیاد.
این اولین نوشته من در این سایت هستش و هنوز با اعضای سایت زیاد آشنا نیستم
با خوندن نظرات حدس میزنم که بیشتر اعضا در سنین 18 تا 28 باشند و البته اکثرا خانم هستند
من با نظر دیگر دوستان کاملا موافق نیستم و بیشتر به دلایل می اندیشم.
.............................
خیلی از ما انتظار داریم که با ازدواج دیگه هیچ وقت احساس دلتنگی، تنهایی و ... نداشته باشیم
که البته این انتظار ما براورده نمی شه و اون موقع هست که یک خلا احساسی ما رو در بر می گیره و نا خواسته می ریم به سمت روابط عاطفی بیرون خونه.
بهترین راه برای یک زندگی کامل احساسی این هست که ما بعد از ازدواجمون هم با دوستان همجنس خود رابطه نزدیک داشته باشیم و روابظمون با جنس مخالف رو به محافل دست جمعی ها و مهمونی ها یی که همسرمون هم حظور داره اختصاص بدیم(لطفا سعی کنید درست درک کنید منظور بنده رو).
رابطه های عاطفی مخفی و دو طرفه دگرگونی احاساسی به وجود خواهد آورد که اصلا به نفع زندگی نیست و باعث میشه شما هیچ وقت به آرامش نرسید.