به جدایی و طلاق می اندیشم
دوستان عزیز سلام
موضوع اختلاف من و همسرم بر میگرده به برگزاری مراسم جشن ازدواج و از این بابت من خیلی ناراحت هستم و نمی توانم تحت هیچ شرایطی همسرم را ببخشم و خیلی دارم با این احساس خودم مبارزه می کنم که گذشته در گذشته و هرچه سعی می کنم که خودم را قانع کنم که به زندگیم ادامه بدهم نمیتونم واقعیتش از همه جا نا امید شدم و زندگی دیگر معنایی برای من نداره چرا که احساس خوشایندی از زندگی مشترکم ندارم و احساس می کنم که همسرم من را فریب داده است
من لازم می دانم که موضوع را کاملا برای شما توضیح دهم
واقعیتش من بعد از آشنایی با همسرم که مسبب این آشنایی هم خواهر همسرم بود تصمیم گرفتیم که ازدواج کنیم همسر من ساکن خارج از کشور بود و من در ایران کارمند یک شرکت بودم. من به این اصل معتقد هستم که زن و مرد با هم برابرند و هر دو از حقوق یکسانی برخوردار هستند و هیچ یک نسبت به دیگری برتر نیست و چون به این اصل معتقد هستم مهریه تعیین نکردم و یک مراسم خیلی ساده در محضر بدون حضور اقوام حتی خواهر و برادر تنها با حضور مادر و خواهر من و از خانواده همسرم پدر و مادرش برگزار شد چون همسرم به من گفته بود که یک مراسم ساده بگیریم بعد از اینکه ویزا گرفتی مراسم جشن ازدواج میگیریم و من هم قبول کردم . متاسفانه بعداز حدود 3 ماه بعد از عقدم دائی همسرم فوت کرد و مصادف شد با گرفتن ویزای من و چون طبق قوانین این کشور نمی توانستم بیشتر از 3 ماه خارج از کشور مورد نظر باشم و باید از ایران خارج میشدم همسرم پیشنهاد داد که شما بیا و 6 ماه دیگر برمیگردیم و جشن ازدواج می گیریم من هم پذیرفتم. اما بعد از هفته دوم زندگی با همسرم متوجه شدم که به تعهداتش در مورد جشن ازدواج عمل نخواهد کرد و متوجه شدم که همسرم شرایط مالی برای برگزاری جشن نداره و حتی هزینه سفرش به ایران را هم از دوستانش قرض کرده . حتی همسر من یک مهمانی 10 نفره هم برای من نگرفت چه در اینحا و چه زمانیکه ایران بودم و حتی دریغ از یک هدیه ( معمولا هنگام مراسم عقد یک هدیه به عروس می دهند ) اما فقط یک حلقه برای من تهیه کرده بود . با این وجود باز هم ناراحت نبودم اما وقتی دیدم که برای رفتن من به کلاس زبان به من میگه که من هزینه کلاس تو را ندارم صبر کن یکسال بگذره درحالیکه برای خانواده اش پول میفرستاد و وقتی بهش گفتم که چرا برای کلاس من هزینه نمیکنی ولی برای خانواده ات هزینه می کنی جواب داد که من نمی توانم از خانواده ام به خاطر تو بگذرم .دلم خیلی شکست احساس کردم که من هیچ ارزشی ندارم از همان جا اختلاف ما شروع شد و تا به امروز ادامه دارد می دانید که این ارزوی هر دختری است که روزی عروس بشه اما وقتی به همسرم گفتم که من ارزو داشتم یک روز در عمرم یک مراسم شاد داشته باشم به من گفت که تو عقده لباس عروس داشتی
اما اگر همسر من از همان ابتدا به من میگفت که شرایط مالی نداره و نمی تواند جشن بگیرد برای من درکش خیلی راحت تر بود تا اینکه اینگونه متوجه شوم . من در مورد امکانات مالی اش و میزان درآمدش در مراسم خواستگاری سوال کردم و اون جواب داد که من توانایی مالی اداره زندگی را دارم اوایلش که با همسرم صحبت می کردم عصبی می شد و واکنش نشان میداد و مقاومت می کرد اما حدودا 2 هفته است که احساس می کنم داره خودش را اصلاح می کنه اما چه فایده که من دیگر علاقه ای به ادامه زندگی با او را ندارم و به شدت ازش متنفرم و دلم می خواهد همیشه تنها زندگی کنم . حضورش در خانه من را آزار میده فقط دلم می خواهد تنها باشم و الان هرچقدر هم که به من خوبی می کنه من نمی توانم باورش کنم. وقتی فیلمی از یک مراسم عروسی را میبینم بی اختیار گریه می کنم و در دلم نفرینش می کنم و گاهی اوقات وقتی با هم نشستیم و داریم تلویزیون نگاه می کنیم و صحنه هایی از مراسم عروسی را پخش می کنه دستچاچه میشه
خواهش می کنم به من کمک کنید تا از این احساس بیرون بیام
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
نسیم عزیزم
به همدردی خوش آمدی
عزیزم می فهمم برات خیلی سخت بوده همسرت آن طور که قول داده بود عمل نکرده.می دونم شما ازش انتظار نداشتی.اما شما هنوز در آغاز راهی.اشاره کردی به اینکه همسرت به این نتیجه رسیده که جبران کنه.بهتر نیست با فراموش کردن اتفاقاتی که افتاده یه فرصت دوباره به شوهرت بدی.
"
من در مورد امکانات مالی اش و میزان درآمدش در مراسم خواستگاری سوال کردم و اون جواب داد که من توانایی مالی اداره زندگی را دارم اوایلش که با همسرم صحبت می کردم عصبی می شد و واکنش نشان میداد و مقاومت می کرد اما حدودا 2 هفته است که احساس می کنم داره خودش را اصلاح می کنه اما چه فایده که من دیگر علاقه ای به ادامه زندگی با او را ندارم و به شدت ازش متنفرم و دلم می خواهد همیشه تنها زندگی کنم . حضورش در خانه من را آزار میده فقط دلم می خواهد تنها باشم و الان هرچقدر هم که به من خوبی می کنه من نمی توانم باورش کنم. وقتی فیلمی از یک مراسم عروسی را میبینم بی اختیار گریه می کنم و در دلم نفرینش می کنم و گاهی اوقات وقتی با هم نشستیم و داریم تلویزیون نگاه می کنیم و صحنه هایی از مراسم عروسی را پخش می کنه دستچاچه میشه"
عزیزم دادن یه فرصت دوباره به همسرت و گذشت زمان و گذشتن از خطای همسرت می تونه بهت کمک کنه.برای اینکه به آرامش برسی سعی کن بگذری.اینکه شما دائما به اشتباه همسرت فکر کنی دردی رو دوا نمی کنه جز اینکه باعث می شه شما از همسرت دورتر و دورتر بشی و اوضاع روحی ات هم ناآرام باشه.
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
براي انديشيدن به جدايي و تلاق زوده خانمم.. اجازه بده همسرت تلاش خودشو بكنه.البته من قبول دارم تن كردن لباس عروسي آرزوي هر دختريه.. اما تصميم گرفتن بر اساس اين آرزو درباره يه آدم كافي نيست.ببينيد ايشون الان و در حال حاضر در زندگي براي شما چه ميكنند بعد تصميم بگيريد . اگر الان با شما صادق اند و دروغ نميگن و تلاش ميكنن منصفانه نيست به جدايي فكر كنيد ..
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
منم با ملاحت موافقم. ببين از اين به بعد برات چكار مي كنه. بعد تصميم بگير.
از اين به بعد هم تا وقتي هم كه صد در صد نخواستي طلاق بگيري اسم طلاق را نيار نه براي خودت و نه براي همسرت. اينا هيچ وقت يادت نره.
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
نسیم جان،
یادآوری اشتباهاتت برای اینه که بدونی که در رسیدن به این مسیر سهیم بودی و علایم اخطار را نادیده گرفتی و الان معترضی که من هدفم چیز دیگه ای بود، چرا به اینجا رسیدم؟
شما در مورد مسایل مالی سوال کردید و ایشون گفتند توانایی اداره یک زندگی را دارم. اشکال از شما بوده که حد و حدود این قضیه را روشن نکردید. تعریف و انتظارات مادی من و شما از زندگی متفاوته. شاید این جمله برای من به معنی یک میلیون باشد و برای شما به معنی صد میلیون!
به قول خودتون تنها هدیه تهیه شده برای شما یک حلقه بوده. اگر برایتان مهم نبود و با رضایت قلبی شما بوده که جای دوباره مطرح کردن ندارد. اگر برایت مهم بود چرا جدی نگرفتی؟
من فکر می کنم به خاطر ازدواج راه دور و فرصت و امکان کمتر آشنایی شما تصویری از همسرت داشتی که در ذهنت خراب شده. یعنی یک اعتمادی برپایه تصورات شما شکل گرفته که اون را از دست رفته می بینید. خب تا این جا بیشتر مشکل متوجه خود شماست. در واقع شما از این ناراحتید که چرا تصوراتتون با واقعیت یکی نشد.
بخش دیگری از این احساسات شما مربوط به مهاجرت است. پذیرفتن یک فرد جدید و زندگی با اون ( ازدواج ) یک طرف، پذیرفتن یک دنیای جدید و کنار اومدن با اون هم یک طرف. شما دو تا کار را دارید همزمان انجام می دید. بخشی از این احساسات مربوط به دور شدن از خانواده و دوستان و ... است. اگر امکان کلاس زبان رفتن ندارید، از سایتهای رایگان آموزش زبان استفاده کنید. سایتهای خیلی خوبی در این مورد هست. با کمک و نظر همسرتون یک کار موقت و سبک پیدا کنید در حدی که وارد اجتماع بشید و زودتر فضای جدید را بپذیرید و باهاش آشنا بشید. دوستان غیر ایرانی پیدا کنید. چون دوستان ایرانی اون حس دلتنگی برای خونه و موندن توی همون فضای ذهنی را براتون بیشتر تقویت می کنه. بعد که جا افتادید ارتباطتون را با هر گروهی که خواستید بیشتر کنید.
خب این هم قسمت مهاجرتیش :311:
در مورد عروسی هم هر وقت برگشتید ایران با قسمتی از پول جهیزیه ات یک مهمانی کوچیک بگیر و دوستان و آشنایانت را دعوت کن و لباس عروس هم بپوش. شاید هم همسرت تا اون موقع خودش تونست هزینه اش را تامین کنه.
سخت نگیر !:72:
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
دوست عزیز شب نم
صحبت من این است که بهتر بود که ایشون به من می گفتند که من توانایی مالی جشن گرفتن را ندارم نه اینکه به من قول بدهند 6 ماه دیگه و هیچ کاری انجام ندهند . وقتی شخصی قول می دهد باید خودش را متعهد و مسئول بداند و همچنین زمانی باید قول بدهیم که یک بررسی از شرایطمون انجام بدهیم و ببینیم توانایی به تحقق رساندن آن قول و تعهد مان را داریم یا نه ! اگر این را در خودمان احساس کردیم آنوقت می توانیم به فرد مورد نظر قول بدهیم در غیر اینصورت اگر نتوانیم به تعهد خود پایبند باشیم حس بی اعتمادی را در طرف مقابل ایجاد می کنیم .
در مورد مهاجرت و دوری از خانواده فرمودید باید خدمتتان عرض کنم که من فرد وابسته ای نیستم و با شرایط محیطی کنار می آیم پس مشکلی از بابت دوری خانواده نیست
در مورد کلاس زبان صحبت من این است چطور ایشون برای خانواده خودش می تواند هزینه کنه اما در مورد من نمیتواند هزینه کنه ؟ در اینجا صحبت از نابرابری حقوق است اگر ایشون معتقد به این است که زن و مرد با هم برابر هستند پس باید آنچه را که برای خودش می پسندد برای من نیز بپسندد اگر برای خانواده اش هزینه می کنه برای من هم هزینه کنه . جایگاه من به عنوان همسر چیست؟ به نظر شما من باید خدمتکار خانه اش باشم؟
به نظر من اینها تفکرات پدر سالاری است عزیز . و دوره پدر سالاری به سر آمده
در مورد برگزاری مراسم عروسی بعد از برگشتن به ایران فرمودید باید خدمتتان عرض کنم که هرچیزی در وقت و زمان خودش به جا و نیکو است . فکر نمی کنید که بعد از 3 سال خیلی دیر است. وقتی همسرم کار مثبتی در جهت برگزاری جشن انجام نداده یعنی براش مهم نبوده و خواسته من یک خواسته بی اهمیتی براش بوده
در مورد جهیزیه فرمودید باید خدمتتان عرض کنم که هزینه جهیزیه ام را اوردم و اینجا هزینه کردم
دوست عزیز دیگری به من توصیه کردند که فراموش کنم آیا شما فردی را سراغ دارید که خاطره روز عروسی اش از یادش رفته باشه؟
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
نسم جان خوب درک میکنم
عروسی گرفتن و پوشیدن لباس تور آرزوی هر دختریه حتی اگه یه ذره اش هم باب میل عروس نباشه از آرایشگاه و آتلیه و لباس تور خاطره تلخی واسش میشه
میدونم چقدر واست مهمه که همسرت به خواستت اهمیت بده ولی اینقدر عجول نباش گذر زمان کمک میکنه تا همسرت رو بهتر بشناسی و میبینی خواسته تو واسش خیلی مهمه
متاسفانه بعضی مردها نمیدونن که چقدر واسه زنها مراسم و لباس یه خاطره ابدیه و بی اهمیت میدونن
خیلی از مردها اوایل زندگیشون انگار هنوز درک نکردن که باید حواسشون به زنشون باشه و اخلاقای مجردیشونو دارن مثلا خود همسر من اوایل عقدمون با مادرش رفتن بازار واسه پنجره های خونه ای که من میخوام توش زندگی کنم پرده گرفتن
مطمئن باش که اون طور که فکر میکنی نیست گرچه اشتباه شوهرت هم بزرگ بوده ولی قابل بخششه
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نسیم دلشکسته
در مورد کلاس زبان صحبت من این است چطور ایشون برای خانواده خودش می تواند هزینه کنه اما در مورد من نمیتواند هزینه کنه ؟ در اینجا صحبت از نابرابری حقوق است اگر ایشون معتقد به این است که زن و مرد با هم برابر هستند پس باید آنچه را که برای خودش می پسندد برای من نیز بپسندد اگر برای خانواده اش هزینه می کنه برای من هم هزینه کنه . جایگاه من به عنوان همسر چیست؟ به نظر شما من باید خدمتکار خانه اش باشم؟
به نظر من اینها تفکرات پدر سالاری است عزیز . و دوره پدر سالاری به سر آمده
من خیلی ربط حرفهایم را به تفکرات پدرسالاری نفهمیدم.
با این حال شما که معتقد به این برابریها و ... هستید یک مراسم عروسی برای هر دوتان می گرفتید. چرا اینکار را وظیفه همسرتون می دونید؟
همسر شما در این مورد کوتاهی خاصی نکرده. بعلت فوت یکی از نزدیکان امکان جشن نبوده، به علت مشکلات ویزا شما باید زودتر می رفتید. به نظرتون باید چیکار می کرد؟
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
نسیم جان،
یادآوری اشتباهاتت برای اینه که بدونی که در رسیدن به این مسیر سهیم بودی و علایم اخطار را نادیده گرفتی و الان معترضی که من هدفم چیز دیگه ای بود، چرا به اینجا رسیدم؟
شما در مورد مسایل مالی سوال کردید و ایشون گفتند توانایی اداره یک زندگی را دارم. اشکال از شما بوده که حد و حدود این قضیه را روشن نکردید. تعریف و انتظارات مادی من و شما از زندگی متفاوته. شاید این جمله برای من به معنی یک میلیون باشد و برای شما به معنی صد میلیون!
به قول خودتون تنها هدیه تهیه شده برای شما یک حلقه بوده. اگر برایتان مهم نبود و با رضایت قلبی شما بوده که جای دوباره مطرح کردن ندارد. اگر برایت مهم بود چرا جدی نگرفتی؟
من فکر می کنم به خاطر ازدواج راه دور و فرصت و امکان کمتر آشنایی شما تصویری از همسرت داشتی که در ذهنت خراب شده. یعنی یک اعتمادی برپایه تصورات شما شکل گرفته که اون را از دست رفته می بینید. خب تا این جا بیشتر مشکل متوجه خود شماست. در واقع شما از این ناراحتید که چرا تصوراتتون با واقعیت یکی نشد.
بخش دیگری از این احساسات شما مربوط به مهاجرت است. پذیرفتن یک فرد جدید و زندگی با اون ( ازدواج ) یک طرف، پذیرفتن یک دنیای جدید و کنار اومدن با اون هم یک طرف. شما دو تا کار را دارید همزمان انجام می دید. بخشی از این احساسات مربوط به دور شدن از خانواده و دوستان و ... است. اگر امکان کلاس زبان رفتن ندارید، از سایتهای رایگان آموزش زبان استفاده کنید. سایتهای خیلی خوبی در این مورد هست. با کمک و نظر همسرتون یک کار موقت و سبک پیدا کنید در حدی که وارد اجتماع بشید و زودتر فضای جدید را بپذیرید و باهاش آشنا بشید. دوستان غیر ایرانی پیدا کنید. چون دوستان ایرانی اون حس دلتنگی برای خونه و موندن توی همون فضای ذهنی را براتون بیشتر تقویت می کنه. بعد که جا افتادید ارتباطتون را با هر گروهی که خواستید بیشتر کنید.
خب این هم قسمت مهاجرتیش :311:
در مورد عروسی هم هر وقت برگشتید ایران با قسمتی از پول جهیزیه ات یک مهمانی کوچیک بگیر و دوستان و آشنایانت را دعوت کن و لباس عروس هم بپوش. شاید هم همسرت تا اون موقع خودش تونست هزینه اش را تامین کنه.
سخت نگیر !:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نسیم دلشکسته
در مورد کلاس زبان صحبت من این است چطور ایشون برای خانواده خودش می تواند هزینه کنه اما در مورد من نمیتواند هزینه کنه ؟ در اینجا صحبت از نابرابری حقوق است اگر ایشون معتقد به این است که زن و مرد با هم برابر هستند پس باید آنچه را که برای خودش می پسندد برای من نیز بپسندد اگر برای خانواده اش هزینه می کنه برای من هم هزینه کنه . جایگاه من به عنوان همسر چیست؟ به نظر شما من باید خدمتکار خانه اش باشم؟
به نظر من اینها تفکرات پدر سالاری است عزیز . و دوره پدر سالاری به سر آمده
من خیلی ربط حرفهایم را به تفکرات پدرسالاری نفهمیدم.
با این حال شما که معتقد به این برابریها و ... هستید یک مراسم عروسی برای هر دوتان می گرفتید. چرا اینکار را وظیفه همسرتون می دونید؟
همسر شما در این مورد کوتاهی خاصی نکرده. بعلت فوت یکی از نزدیکان امکان جشن نبوده، به علت مشکلات ویزا شما باید زودتر می رفتید. به نظرتون باید چیکار می کرد؟
دوست عزیز
ظاهرا شما خوب مطلب را متوجه نشدید من گفتم بعد از اینکه یکی از اقوام فوت کرد و به خاطر ویزا از ایران خارج شدم ایشان به من قول داد 6 ماه دیگر بر میگردیم و جشن می گیریم
دوم زن و مرد با هم برابر حقوق هستند اما هرکدام وظایفی نسبت به یکدیگر دارند
اینکه شما می فرمائین که خودم جشن می گرفتم پس اون وقت نقش ایشون چی میشد؟
وظایف ایشون در مقابل من چی بود؟
ایا ایشون باید به قول خود عمل میکردند یا نه؟
RE: به جدایی و طلاق می اندیشم
نسیم عزیز
شما اگه می خوای با ایشون زندگی کنی
باید صبرو گذشتت توی زندگی مشترک بیشتر از اینها باشه.