سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
سلام .من عضو جدید سایتم از مدیران این سایت تشکر می کنم و به اعضا سلام عرض می کنم لطفا منو راهنمائی کنید .من نزدیک به 2 ساله نامزدم قبل ازدواج با همسرم آشنا شدم همسرم متاسفانه همسرم متاهل بود و من بی خبر بعد یک ماه من فهمیدم و با وجود اینکه شدیدا بهش علاقه داشتم از زندگیش بیرون رفتم و بعد چند ماه دوباره ارتباط ما شروع شد چون تمام مدارک طلاق و ... رو رو کرد و من فهمیدم که خیلی با خانومش مشکل داشت و تقریبا به نظر می رسید خانم ایشان با افراد دیگری ارتباط داشته و بلاخره بعد کلی گاراگاه بازی مچش باز شده و همسرم هم دلیل ارتباطشو با من حق طبیعی خودش می دونسته و همیشه در دروران کوتاهی که داشتیم منو نفس خطاب می کرد و ازم آرامش می گرفت خلاصه ارتباطی دوباره و سرانجام ازدواج واما مشکل من اینه که بعد از دو سال جنگ و دعوا با دروغهای همسرم ٰٰ؛ احساس می کنم بهم خیانت میکنه و چون هم زهنیت دارم و هم شواهدخیلی وضعیت بدی دارم واقعا معلق ماندم از طرفی می خواهم طلاق بگیرم و از طرفی بیان این جمله تمام بدنم رو به لرزه در میاره و ترس از آبرو ریزی .لطفا راهنماییم کنین
سر دو راهی صبرو فرار ماندم
سلام ممنونم که راهنماییم کردین راستش بار اولمه که تو این تالارها شرکت می کنم و مشکلی مطرح می کنم همیشه فقط متن های بقیه رو می خوندم .
بله من 9-10ماهی بعد طلاقشون با ایشون ازدواج کردم.
نزدیک دو ساله که نامزدیم
راستش وقتی صحبت خیانت می کنین باور کنین اشکم جاری می شه واقعا نمی تونم خودمو کنترل کنم چون واقعا احساس می کردم می تونم خوشبختش کنم تلاش کردم فشار مالی بهش نیاوردم با توجه به اینکه از خیلی جهات ازش سرتر بودم به روش نیاوردم و سعی کردم همیشه غرور مردونگیشو نشکنم تا اینکه واقعا دیدم نمی خواد دروغاشو بزاره کنار و برای من دروغ عین خیانته .من حتی ریزترین مسایل زندگیمو با صداقت براش می گم ولی با تمام احساس عاشقانه ای که به من میده پیدا کردن یه سیم کات و یه گوشی از کیفش یا رفتنش به خارج کشور بدون و مخفی کردنش از من یا 4 روز به بهونه کار به شهر دیگری رفتن و موبایل خاموش بودن به چه معنی هست .
RE: سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
صبور باش وکنترل خودتو حفظ کن تا بی گدار به آب نزنی.گلم در صورتی که با عجله رفتار کنی و موضوع رو مستقیم به شوهرت بگی اولین کاری که خواهد کرد اینه که اگر واقعا داره اشتباهی رو مرتکب میشه حواسش رو بیشتر جمع میکنه تا نتونی مچشو به این راحتیا بگیری
RE: سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
ممنون طاووس جان ولی کار من از صبر گذشته دو ساله دارم دروغاشو در میارم و همش انکار انکار واقعا خسته شدم از انکاراش ای کاش انقدر جرات داشت که اعتراف می کرد تمام دروغاشو توی ساده ترین مسائل هم دروغ میگه البته خونوادش میگن از وقتی با من ازدواج کرده خیلی کم دروغ میگه ولی شاید به خاطر دلخوشی من اینو بگن راستش مشکل بزرگ همسر من دروغاشه که الان باعث شده من به هیچ عنوان نمی تونم بهش اعتماد کنم و همه مشکلات و ایرادات و ضعفاشو پشت دروغاش مخفی می کنه حتی وقتی اونا رو بیرون می کشم شروع به انکار و مقاومت میکنه خواهش می کنم کارشناسان کمکم کنن .
RE: سر دو راهی صبرو فرار ماندم
با سلام.چند تا نکته تو متنتون بود که توجه منو جلب کرد.لطفا بخونید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یشیل
راستش وقتی صحبت خیانت می کنین باور کنین اشکم جاری می شه واقعا نمی تونم خودمو کنترل کنم چون واقعا احساس می کردم می تونم خوشبختش کنم تلاش کردم فشار مالی بهش نیاوردم با توجه به اینکه از خیلی جهات ازش سرتر بودم به روش نیاوردم و سعی کردم همیشه غرور مردونگیشو نشکنم تا اینکه واقعا دیدم نمی خواد دروغاشو بزاره کنار و برای من دروغ عین خیانته
اول این که در هر موقعیتی واکنش احساس محور رو بزارین کنار.خیانت کار خیلی زشتیه اصلا هم مورد تایید من یا هیچ کس دیگه ای هم نیست.اما راه حلش(تازه اگه اثبات باشه) گریه نیست.
دوم اکثرا در ازدواجها از برخی جهات ممکنه یک طرف از طرف مقابل شرایط بهتری داشته باشه اما حتی فکر کردن به این موضوع هم به زندگیتون خلل وارد میکنه.
سوم از کجا میدونید نمیخاد دروغاشو بزاره کنار؟اصلا در چه موردی دروغ میگه؟این که دروغ با خیانت برای شما یکسانه حرف درستی نیست.حتی اگه ایشون در برخی موارد دروغ هم میگه به معنی این نیست که لزوما خیانت میکنه.همیشه باید عکس العمل ما با وضع موجود تناسب داشته باشه.اگر دروغ میگه برای حل این مشکل راه حلهایی هست اما اگر شما بگین این کار برای من با خیانت یکسانه عملا دریچه ی ذهنتون برای پیدا کرن راه حلهای درست بستین.
.من حتی ریزترین مسایل زندگیمو با صداقت براش می گم ولی با تمام احساس عاشقانه ای که به من میده پپیدا کردن یه سیم کات و یه گوشی از کیفش یا رفتنش به خارج کشور بدون و مخفی کردنش از من یا 4 روز به بهونه کار به شهر دیگری رفتن و موبایل خاموش بودن به چه معنی هست .
میتونین دلایل این کارها رو به دور از واکنش احساساتی در شرایط امن عاطفی و با کمال خونسردی ازشو جویا شین.شاید دلایل قانع کننده ای داشته باشن.
نهایتا:پیشاپیش هیچ نتیجه گیری نکنید چون این نتیحه گیری خود به خود باعث میشه که نتونین به درستی تمام واقعیت رو ببینید.وقتی ما به یک قسمت موضوع توجه خاصی نشون میدیم ناخودآگاه ذهنمون دلایلی برای اثبات اون موضوع پیدا میکنه.وقتی شما روی خیانت متمرکز میشین از هر رفتار و صحبت همسرتون نتیجه میگیرید که آهان داره خیانت میکنه درحالیکه شاید این موضوع اصلا درست نباشه.
راه حل چیه:اگر واقعا این موضوع اذیتتون میکنه اول سعی کنید آداب صحیح گفتگو رو یاد بگیرید.بعد در شرایط مناسب در زمان مناسب و بدون پیشداوری با همسرتون صحبت کنید شاید ایشون هم حرفهایی برای گفتن داشته باشه.
البته عموما در این سایت به مراجعین پیشنهاد میکنن از اصل تجاهل استفاده کنید یعنی انگار که نه انگار اتفاقی افتاده که من به شخصه زیاد باهاش موافق نیستم و به نظرم اون شرایط خاص خودشو میطلبه.
علی ای حال راههای زیادی پیش روتون هست که بتونین مشکلتونو حل کنید و نه صبر و نه فرار راههای مناسبی نیستن چون اساس مشکلو حل نمیکنن.پیش از این که حداقل چند تا از این راهها رو به شیوه درست امتحان کنید به فرار فکر نکنید.
موفق باشید:72:
RE: سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
با سلام و احترام
چند نکته:
یکم :
اگر نامزد هستید باید قبل از عروسی اینگونه مسائل برایت حل شود و تا دست به گریبان اینها هستید زندگی مشترک را شروع نکنید.
دوم:
شما باید مرزها و خطوط قرمزت را با او کاملا روشن کنید، مرزهایی که گذشتن از آنها یعنی گذشتن از شما.
درون این مرزها می توان منعطف بود. اما وقتی به این مرزها رسید باید بداند که مسئول عواقبش هست.
این مرزها می تواند مسئله ارتباط با یک خانم باشدیا هر چیز دیگر.
با او می گویی که من نسبت به سختی ها می توانم انعطاف داشته باشم. وضع مالی یا... ، اما تعهد در زندگی زناشویی خطوط قرمز من هست. اگر یک روز من یا شما خدایی نکرده از این مرز عبور کردیم. در واقع خود به خود خانواده امان را از هم پاشیده ایم.
یعنی اگر یک روز آشکار شود خانم دیگری در هر سطح از ارتباط (دل و قلوه دادن عاشقانه، داشتن خلوت ، صیغه یا ...)، من قادر به ادامه این زندگی نبوده و شما مسئولش هستید.
سوم:
بعد از اینکه مطمئن شدی بند دوم را شیرفهمش کردی و دقیقا منظور شما را فهمید. دیگر از این حرفها اجتناب می کنی. همچنین از تجسس و کارآگاه بازی و تفحص و تست کردن او دست می کشی. رهایش می کنی، آزادی عمل بهش می دهی، کیفش را وارسی نمی کنی، جیبش را نگاه نمی کنی، موبایلش را چک نمی کنی. گوش نمی شینی ببینی با موبایلش با چه کسی حرف می زند. مرتب سئوال و جواب نمی کنی کجا رفت ؟ کی رفت؟ با کی رفت؟
در واقع در بند سوم مسئولیت متوجه شماست که به او اعتماد کنی.
خلاصه و نتیجه:
شما اول این مشکل را حل می کنید بعد وارد زندگی مشترک به طور کامل می شوید.
در این مرحله شما مرزهای قرمز خود را روشن می کنید و او متوجه می شوید که باید خودش مسئول عواقب ارتباط هایش باشد. و شما نقش پلیس زندگی او را ندارید. (بازی دزد و پلیس را تمام کنید.)
و در انتها دست از همه تجسس ها می کشید و آزادش می گذراید و سئوال پیچش نمی کنید که مجبور به دروغ شود.
حالا اگر همه اینها را به دقت انجام دادید و کشف شد (با دلیل نه با حس) که او ارتباطی با کسی دارد باید آن وقت بدون تعارض تصمیم خود را با توجه به بند دوم و مرزهایت بگیری
با شما وجود دارد
RE: سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
و در انتها دست از همه تجسس ها می کشید و آزادش می گذراید و سئوال پیچش نمی کنید که مجبور به دروغ شود.
حالا اگر همه اینها را به دقت انجام دادید و کشف شد (با دلیل نه با حس) که او ارتباطی با کسی دارد باید آن وقت بدون تعارض تصمیم خود را با توجه به بند دوم و مرزهایت بگیری
چرا وقتی تمام موارد بالا رعایت می شه ( خط قرمزها مشخص می شه و زندگی با اعتماد کامل جلو می ره و ناگهان به طور کاملا اتفاقی رد شدن از خط قرمز آشکار می شه ) در همین تالار بارها و بارها به ندیده گرفتن این حریم شکنی و بخشش و ... توصیه می شه؟
می شه گفت که ازدواج و پذیرفتن زندگی زناشویی خود به خود بند دوم را دارد. با این حال تمام موارد خیانت در تالار ( چه با تجسس ها و چه ناگهانی ها ) دعوت به آرامش و بعد هم بخشش می شوند. آیا متعاقب این بخشش مشکلات بعدی پیش نخواهد آمد؟ وقتی من خودم قانون و حریمی را که مشخص کردم محترم نشمرم و در زمان خطای طرف نادیده بگیرم، راه رد شدن از خطوط قرمز بعدی را باز نکردم؟ تا چه حد باید در این مورد قاطع بود؟ اولین خطا، آخرین خطاست؟؟؟
RE: سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
سلام
نمیدونم شاید تا الان حل شده باشه مشکلت اما این نکته رو دقت کن و البته بعدا بیا و بگو در چه حالی...
نوشتی که :دو ساله دارم دروغاشو در میارم و همش انکار انکار واقعا خسته شدم از انکاراش ای کاش انقدر جرات داشت که اعتراف می کرد !
خب اگه دوساله دروغ ازش می بینی حتی اگه 60درصد مطمئنی دروغ میگه باتوجه به اینکه میگی در دوران عقد هستید و سر زندگی نرفتید زودتر جدا شو ازش
اما اگه رفتی سر زندگیت ، در سه مرحله یک-تذکر جدی به تمام کردن اینگونه کارهاش دو- تهدید به جدایی و سه-جدایی کامل بدون احساس قلبی دلسوزی و ... برای او اقدام کن.
RE: سر دو راهی صبر و فرار ماندم (معلق)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeed262011
سلام
نمیدونم شاید تا الان حل شده باشه مشکلت اما این نکته رو دقت کن و البته بعدا بیا و بگو در چه حالی...
نوشتی که :دو ساله دارم دروغاشو در میارم و همش انکار انکار واقعا خسته شدم از انکاراش ای کاش انقدر جرات داشت که اعتراف می کرد !
خب اگه دوساله دروغ ازش می بینی حتی اگه 60درصد مطمئنی دروغ میگه باتوجه به اینکه میگی در دوران عقد هستید و سر زندگی نرفتید زودتر جدا شو ازش
اما اگه رفتی سر زندگیت ، در سه مرحله یک-تذکر جدی به تمام کردن اینگونه کارهاش دو- تهدید به جدایی و سه-جدایی کامل بدون احساس قلبی دلسوزی و ... برای او اقدام کن.
این تاپیک قدیمی است لطفا در تاپیک هایی که دو هفته از آخرین پست مراجعه کننده گذشته است،پستی نگذارید. :305: