RE: این چه جور پدرو مادریه!!
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
نظر شخصی من این هست که شما که ازدواج هم کردید و خانواده تشکیل دادید، تمرکز خودتون رو روی زندگی خودتون بگذارید.
این که خانواده ی شما چه اشتباهاتی کردند، و اینکه اعضای خانواده ی شما چه رفتاری دارند، از دست شما خارج است!
شما باید اول از همه برای خوشبختی خودتون و شوهرتون و فرزندتون تلاش کنید. البته که شاید یک روز آنقدر باتجربه بشوید که بتوانید روی اطرافیان هم تاثیر مثبت بگذارید.
یک متن طولانی نوشته بودید. مسئله این بود که اکثر اینهایی که گفتید مشکلات شما نبودند! البته که متاسفانه خانواده ی شما عیب و ایرادهایی داشته و پدر مادر شما اشتباهاتی در طرز فکر خود دارند. ولی سعی کنید اینقدر خودتون رو درگیر مشکلات دیگران و به خصوص اتفاقات گذشته نکنید!
به قولی زندگی کوتاه تر از این است که بخواهید به جای دیگران زندگی کنید!
برای مثال:
نقل قول:
بایکی ازهمکلاسی هام آشناشدم که کوه مشکلاتو غم بود.
...
تودریای مشکلات اون غرق شدم وبامعدل 15دیپلم گرفتم.
البته این خوب است که شما گاهی در زندگیتون، تا اونجا که در توانتون هست، دست گرفتاری رو بگیرید. ولی شما در این رابطه بیشتر از اینکه بتوانید کمکی برای او باشید، بدتر اوضاع خودتون رو هم به هم ریختید!
و الآن هم افکار شما نشان می دهد که دارید به خاطر همه مشکلات نزدیکانتون غم می خورید و حتماً این زندگی شما رو آنقدر مختل کرده که آمدید اینجا و کمک می خواهید!
نظر شخصی من این است که از زندگی خودتون غافل نشوید. از شوهرتون غافل نشوید. از اشتباهات پدر مادر درس بگیرید و اونها رو تکرار نکنید.
بعد از اینکه زندگی خودتون رو سر و سامان دادید، تا آنجا که در توانتون هست، به خواهر برادرها هم کمک کنید!
منظور من این نیست که خودخواه شوید و مشکلات دیگران برایتان مهم نباشد.
بلکه برای اینکه بتوانید به کسی کمک کنید، باید اول خودتان به آرامش رسیده باشید...
برای شما و خانواده شما آرزوی موفقیت می کنم.
RE: این چه جور پدرو مادریه!!
سلام.
بابت راهنمائیتون خیلی ممنونم.:72: :72:
اگه ممکنه تواین مورد هم راهنمائیم کنید 1. اینکه، من خودمو به خاطر اشتباهاتم خیلی سرزنش میکنم.دوست ندارم این طور باشم به خاطر همین میخوام تغییر کنم.به نظرتون چطور میتونم این مشکلو حل کنم. 2. وقتی خیلی خیلی خوشحالم باهرکسی مخصوصا اونائی زیاد باهام حرفای خصوصیشونو نمیزنن حسابی گرم میگیرم وبعدازرفتن اون فرد ویاترک اون جمع وقتی کاراموبررسی میکنم ازدست خودم خیلی ناراحت وکلافه میشم.این یه دفه خودمونی شدن یا اعتمادم ،که فکرمیکنم بیجاست ،ازچی نشأت میگیره وچطور میشه خوددارتربود وحتی محافظه کارانه تر رفتارکرد؟
چطور بانقطه ضعفم برخورد کنم که نتیجه بگیرم.ممنونم
RE: این چه جور پدرو مادریه!!
سلام خوش آمدی:72:
عزیزم زندگی کن و بگذار زندگی کنند اگر اونا از زندگی خودشون راضین لزومی نداره شما کاسه داغتر از آش بشی (و خودتو ناراحت کنی) و اگه ناراضی بودن خودشون اقدام میکردند
(شما به فکر بچه ات باش که این افکار روش تاثیر میذاره)
کنترلتو از رو دیگران بردار بذار رو زندگی خودت
قبل از اینکه حرفی بزنی حرفتو بسنج بعد یزن
حواست به روابطت باشه مشخص کن که رابطه ات باهرکس تاچقدر صمیمی و درچه حد باشه
RE: این چه جور پدرو مادریه!!
سلام عزیزم.خوش آمدی به تالار همدردی.اینجا جائی که با زدن حرفات آروم می شی.اما یه تصمیم بگیر الان کلی درد و دل کردی ما هم اومدیم خوندیم تو کاری که باید کنی فراموش کردنه.گذشته رو بذار کنار .کنکاش نکن.ببین تو الان از دست پدر و مادر و زن داداش ناراحتی و تو کاراشون دقیق شدی و جز جز کاراشونو زیر نظر گرفتی و تا می تونی برداشت بد می کنی.با یه دید جدید به زندگی نگاه کن.سعی کن خوبی کنی مخصوصا در حق پدر و مادرت.چرا سعی نمی کنی این فکری که راجع به دختر دارن عوض کنی؟.ببین الان من خیلی دختر دوست دارم اما اگه خدا به ما پسر یا دختر عنایت کنه هیچ وقت نخواهم گذاشت بفهمن.اما پدر و مادرت از رو سادگی نتونستن پنهان کنن.اما اینو بدون هیچ کدوم از کاراشون و تصمیماشون عمدی نیست.وقتی اینو بدونی تحملش راحتتر میشه.اونا این طور بزرگ شدن.مادرهای قدیم می گن هر چی شوهر گفت باید زن انجام بده.زیر بار هر ظلمی برن ولی دم نزنن.تو سعی کن محبت کنی و دیگه نگو ازشون متنفرم
راجع برادرت و زن برادرت هم حساسیتتو کم کن.چرا دقیق می شی که چی دارن می گن ؟اون وقت وقتی شما رو می بینن ساکت می شن.شاید اون لحظه داشتن حرفای عشقولانه میزدن تا اومدی حرفشونو قطع کردن اگه ادامه میدادن تو می شنیدی اونوقت می گفتی چقدر پر رو هستن.سعی کن از در دوستی با زن داداشت درای.
راجع به اینکه زود با یکی صمیمی می شی خیلی خوبه اما در شروع ارتباط کافیه به خودت گوشزد کنی نباید هر حرفی بزنی.هر موقع با یکی وارد گفتگو می شی خیلی موضوعات هست که باهاش حرف بزنی بدون اینکه از زندگی خصوصیت بهش بگی.