RE: واقعیت ما ایرانیان ! ؟ !
هرودت مورخ یونانی در 24 قرن پیش یعنی دوره کوروش از خوبی ها و بدی های اخلاق ایرانیان نوشته و در این مورد می نویسد :
(( چیزی که برای پارسی ، انجامش ممنوع است ، گفتنش هم جایز نیست ؛ دروغ گویی را ننگین ترین عیب می دانند و پس از آن شرم آورترین نقص ، داشتن قرض است و جهت عمده آن از جمله این است که گویند مقروض مجبور است دورغ بگوید ! ))
گرنت واتسون مولف کتاب تاریخ ایران و دوره قاجاریه از قوب سر ه پوتینگر می نویسد :
(( در میان ایرانیان با همردیف و هم شان خویش مهربان و مودب اند ، ولی در مقابل برتر از خود خاضع و متواضع و نسبت به زیر دستان زورگو و متکبرند ! ))
RE: واقعیت ما ایرانیان ! ؟ !
ما ایرانیان عزت نفس خاصی داریم ، که ممکن است بعضی آن را فیس و افاده بنامند. ولی به هر تقدیر اسمش را هر چه بگذارند مهم نیست !
مطلب این است که به سادگی حاضریم از مال و منال و مقام و از خیلی چیزها بگذریم که مبادا به غرورمان لطمه ای وارد آید و به اصطلاح معروف سبک نشویم ! چون هر کداممان برای خود خیلی ارزش قایل ایم و اجازه نمی دهیم کسی ما را یکدستی بگیرد .
یکی از مستشاران دادگستری شیراز چنین تعریف میکند :
در تابستان یکی از سالهای بعد از 1320 برای تعمیر خانه ام بنا و عمله ای آورده بودم و هر روز عصر یکی از روزها موقع پرداخت مزد ؛ یکی از عمله ها نیامده بود مزد بگیرد . اتفاقا شخص تازه واردی بود که من هنوز اسمش را یاد نگرفته بودم . همکارانش هم اسمش را نمی دانستند !
این طرف و آن طرف نگاه کردم - دیدم بعد از شستن دست و صورت سر حوض ایستاده است و دارد به ماهی ها نگاه میکند .... صدا زدم آی آی عمله ( در آن زمان کارگران ساده بنایی را عمله خطاب میکردند ) بیا مزدت را بگیر . در حالی که داشت کتش را می پوشید با ناراحتی و رنگ بر افروخته به طرف من امد و گفت به کی بودی ؟ به من بودی ؟ گفتم بله می خواستم مزدت را بدهم . گفت : عمله پدرته ! من که عمله نیستم ، من آمده بودم اینجا کمک کنم . حرف دهنت را بفهم ! این را گفت و با عصابین هر چه تمام بدون اینکه مزدش را بگیرد از منزل خارج شد و رفت و همکارانش هم که به دنبالش رفتند نتوانستد او را برگردانند .
RE: واقعیت ما ایرانیان ! ؟ !
وقتی ملاک قضاوت خود را صداقت ، امانت ، صراحت ، و خلاصه خصوصیاتی که در اسلام تقوایش می نامند قرار می دهیم ، خیلی از گفتار و کردارهایمان مورد سوال قرار میگیرد ؛ مثلا :
- چرا اکثر کارهایمان را حتی از نزدیکترین کسانمان پنهان میکنیم ؟
- چرا امضاء اکثر ما ناخواناست و شبیه به همه چیز است جز اسم خودمان ؟
- چرا کارهایمان یک بام و دو هواست ، یعنی که در اکثر کارهای زندگیمان تبعیض قایل می شویم ؟
- تقریبا برای هر یک از ما ده ها و صد ها از این چراها وجود دارد ؟؟ !!!!!
یک ایرانی - زن یا مرد ، جوان یا پیر ، بیسواد یا تحصیلکرده ، یک کاره یا هیچ کاره فرق زیادی ندارد - مشغول رانندگی است .
اگر به ماشین کوچکی که با سرعتی معمولی و مناسب در میان خط کشی های تعیین شده خیابان نزدیک شود ، چون ضعیف و کوچکی را میبیند اگر نتواند از چپ یا راستش سبقت بگیرد ، پشت سرش بوق میزند و او را مجبور میکند که کنار رود تا از او - صرف نظر از اینکه در محل ممنوعه است یا مجاز - سبقت گیرد و به حقوق حقه او مطلقا اعتنا و یا کوچکترین توجهی ندارد . چرا ؟
چون زورش از او بیشتر است. ولی اگر در این میان ماشین زور دار تری مثلا ریوی ارتشی ، تانکر نفتی ، تریلر چند چرخی یا ماشین قراضه زوار در رفته ای از عقب برسد ، ولو اینکه حق با خودش بتشد ، فورا کوچه خالی میکند ، کنار میرود و با کمال راحتی و بدون مقاومت اجازه میدهد که از او سبقت بگیرد.............
RE: واقعیت ما ایرانیان ! ؟ !
زندگي يوميه ما ايرانيان طوري است كه كودكانمان دايمأ و اجبارأ ناظر بريدك تناقض گويي دروغ ها و ترديد رأي آدم بزرگ هاي اطراف خود هستند. همه اين صحنه ها در به شك انداختن و مألا منصرف كردن انها از جستجو براي يافتن هرگونه رابطه علت ومعلولي بين پديده ها رل عمده اي را بازي مي كند.
ولي علاوه بر اين مطلب كه پياژه روانشناس سويسي در مورد عدم رشد واحيانا از گردونه خارج شدن شخصيت بالغي كودك عنوان كرده است , علت ديگري كه باعث از بين رفتن شخصيت بالغي اطفال ايراني ميشود اين است كه چون بچه اصولا بيشتر مطالب را از راه تقليد ياد ميگيرد وقتي كه هيچ يك از ادم بزرگ ها با شخص او رفتاري با شخصيت بالغي ندارند , يعني وقتي كه با كودك هيچگاه مثل يك شخص بزرگ با احترام متقابل رفتار نميكنند. وقتي كه مواجه شدنشان با كودك يا از موضع شخصيت والديني آمرانه و با توپ و تشر است و عتاب و خطاب مي كنند و يا با ديده ترحم توام با محبت نگاهش مينمايند - كه هردو مبتني بر احساسات والديني است - و يا وقت خود را با او از موضع شخصيت كودكي به مسخره و بازي و شوخي ميگذرانند و بالاخره وقتي كه رفتار بزرگ ترها با كودك سواي رفتاري است كه بزرگترها با خودشان داشتند نميتوانيم توقع داشته باشيم كه كودك اعمال مربوط به شخصيت بالغي را ياد گرفته باشد .