RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
عجبا ... حالا خانوم من از یه موضوع دیگه شاکیه ...
خانوم من همیشه درحال کمک کردنه و من خودم باعث ناراحتیم میشه ، وقتی یه جا میریم مهمونی همش داره کمک میکنه و ازش ایراد میگیرم که بابا اومدی مهمونی قرار نیست تو کار کنی که
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
سلام ساراجون.
فکر نمیکنی خیلی داری با بدیینی به قضیه نگاه میکنی؟ من خونواده شوهرتو نمیشناسم اما مطمئنم اصلا چنین حسی به شما ندارند(که شمارو نوکر بدونند:163:)
فقط فرهنگشون این طوریه و گرنه اگه این قسمت از حرفاشونوحذف کنی آیا بهتون بی احترامی میکنند؟یا اینکه با شما محترمانه برخورد میکنن؟
از این نظر ببین که شاید شما رو از خودشون میدونند و این کارو هم نشونه صمیمیتشون با شما تلقی میکنند ،حتی شاید اگه شما رو تو کاراشون دخالت ندن بی احترامی بدونن.
پس اول ازشون دلگیر نباش و بعد هر وقت احساس کردی زیادی ازت توقع دارند یک رفتار جرات مندانه باهاشون داشته باش(یعنی گفتن نظر خودت اما در نهایت احترام به نظر مخالف)
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
سلام خواهر عزيزم،
چرا يكي از دو نهايت قصه؟ چرا يا برويد يا نرويد...
برويد و رفتارهاي خودتون رو داشته باشيد... متعادل برويد و اصلا نگران نباشيد كه اونها چه فكري مي كنند مهم اينه كه شما چگونه آسوده تريد و احساس بهتري داريد... اونها بعد از مدتي عادت خواهند كرد! مدتي بين 3 هفته تا يك ماه...
رفتار جرات مندانه پيش بگيريد... به خودتون فكر كنيد و همسرتون... به اين پدر و مادر هم احترام بگذاريد
واقعيت داستان اينه كه اونها بر اثر تمرين مهارتهاي غلط، اشتباهاتي رو در زندگي تكرار كرده اند و ارزشهايي رو پيدا كرده اند كه الزاما با ارزشهاي شما مطابقت نداره.. پس نگران نباشيد! مي تونيد اگر گله كردند كه چرا نمي آييد.. بگيد خيلي دوستون دارم اما اگر اجازه بديد ترجيح مي دم منزل مادرم شب استراحت كنم و صبح بيام پيش شما.. يا بعد از ظهر بيام... حتما زماني كه مي خواهيد بريد رو مشخص كنيد براشون و قبل از اينكه بريد حتما تماس بگيريد...
عادت مي كنند
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
سلام:72:
ضمن تایید صحبتهای اقای sci اینم خدمتتون عرض کنم که خودتون دارین می گین 60 - 70 ساله. خب سنی ازشون گذشته پس یک مقدار هم شما باید بیشتر حرمت این افراد و نگه دارید. البته نمی گم به خودتون سخت بگیرید. اما در حد عرف کمک به یک فرد مسن وظیفه شماست.
بهتره برای خودتون یک حریمی داشته باشید که نه شما کم بذارید و نه دیگران بیشتر از اون از شما توقع داشته باشن.
موفق باشید:72:
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آفتاب همدرد
پس اول ازشون دلگیر نباش و بعد هر وقت احساس کردی زیادی ازت توقع دارند یک رفتار جرات مندانه باهاشون داشته باش(یعنی گفتن نظر خودت اما در نهایت احترام به نظر مخالف)
خوب منم که همینو گفته بودم!(رفتار جرات مندانه . یه ذره هم درک اونا)
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
با احترام به نظر دوستان، در بعضی خانواده ها این جور کار ها، اغلب باعث ایجاد فرصتی جهت برقراری ارتباط صمیمانه خانم های فامیل میشه. فرصتی واسه کسب تجربه متقابل، گپ خودمونی، نزدیک تر شدن دل ها ...
مثلا تو خانواده ما وقتی مهمونی باشه اغلب اتفاقات مهم توی آشپزخونه می افته و پر سر و صدا ترین جای خونه است و اونجا هر هر و کر کر خنده مدام به راهه. همه کمک می کنن و خسته میشن اما شادابی این همکاری و همصحبتی تا مدت ها به آدم انرژی می ده...
روشنه که کناره گیری از چنین جمعی می تونه تفسیر های متفاوتی رو به دنبال داشته باشه. از زیر کار در رفتن یکی از این تفسیر هاست. یکی دیگش می تونه عدم تمایل به برقراری رابطه صمیمانه باشه ... اگر توی خانواده همسر شما هم چنین روندی و چنین برداشتی هست شاید لازم باشه شما توی نگاهتون به این مسئله تجدید نظر کنید.
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
با تشکر از همتون باید بگم که اونا اصلا به من بی احترامی نمیکنند منم نمیکنم اما میفهمم که چه توقعاتی ازم دارن درسته اونا پیرن اما نوه های همسنو سال من دارن که بیشتر وقتشون رو با اونا میگذرونن و حرفای خواهر شوهرام واسشون وحی منزله حتی اگه اون حرفا باعث دلخوری بشه البته اینم بگم که من از موقعی این طرز فکرشونو فهمیدمئ که پشت سرم به شوهرم گفتن و شوهرم میگه اینا همش زیر سر خواهرشه اما خواهرشم در ظاهر باهام خوبه و همسرم بهش اجازه دخات نمیده اونم از طریق پدر مادرش وارد میشه نمیدونم رفتار جرات مندانه در عین احترام چطوزی میشه؟ چون ما ظاهرا خوبیمو در باطن من از ترس حرفایی که ممکنه بعد از یه دیدار پشتم بزنن ناراحتم اونا به قول خودشون رک هستند یعنی مجالی پیدا کنن تو روم میگن فلانی یه عروس داره... خوب این چیزا مو دلخور میکنه اینکه دایم منو با سایرین قیاس میکنن دلخورم میکنه
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sarrraaa
با تشکر از همتون باید بگم که اونا اصلا به من بی احترامی نمیکنند منم نمیکنم اما میفهمم که چه توقعاتی ازم دارن درسته اونا پیرن اما نوه های همسنو سال من دارن که بیشتر وقتشون رو با اونا میگذرونن و حرفای خواهر شوهرام واسشون وحی منزله حتی اگه اون حرفا باعث دلخوری بشه البته اینم بگم که من از موقعی این طرز فکرشونو فهمیدمئ که پشت سرم به شوهرم گفتن و شوهرم میگه اینا همش زیر سر خواهرشه اما خواهرشم در ظاهر باهام خوبه و همسرم بهش اجازه دخات نمیده اونم از طریق پدر مادرش وارد میشه نمیدونم رفتار جرات مندانه در عین احترام چطوزی میشه؟ چون ما ظاهرا خوبیمو در باطن من از ترس حرفایی که ممکنه بعد از یه دیدار پشتم بزنن ناراحتم اونا به قول خودشون رک هستند یعنی مجالی پیدا کنن تو روم میگن فلانی یه عروس داره... خوب این چیزا مو دلخور میکنه اینکه دایم منو با سایرین قیاس میکنن دلخورم میکنه
سلام.شما خودتون به دو نکته ی اصلی تو نوشته تون اشاره کردین.اصل مهم و اساسی اینه که بهتون بی احترامی نمیشه پس چه دلیلی برای دلخوری یا ناراحتی وجود داره؟
دوم این که نوشتین از حرفهایی که ممکنه پشت سرتون بزنن ناراحتین! خوب ممکن هم هست نزنن! تازه میتونم به جرات بگم 80 درصد مردم عادت دارن که پشت سر هم حرف بزنن! آیا ما باید از دست همه شون ناراحت شیم؟
خانواده ی همسرتونو مثل خانوادهی خودتون بدونید با همون مهربانی و سعه ی صدری که پدر و مادر خودتون رفتار میکنید با اونها هم رفتار کنید.حالا مگه چه اشکالی داره اون چند ساعت یا چند روزی که پیششون هستین رو تو کارها بیشتر کمک کنید و به سبک مادرشوهرتون رفتار کنید؟درسته که شاید انتظار مادر همسرتون زیادی باشه اما شما که نمیتونید تفکر یک خانم 70 ساله رو تغییر بدین؟درستم نیست که فقط به این خاطر باهاشون رابطه تونو کم کنید یه کم گشاده دل باشین فقط همین:72:
RE: من عروسم یا نوکر؟؟؟؟؟؟
سلام سارا جان
شما یه دختر جوان هستی که تو خونه پدرت هیچ کدوم از این کارا رو انجام ندادی و حالا که وارد زندگی شدی بازم دلت میخواد مثل همون موقع باشه .
یه نکته بهت بگم ( خواهرانه ) یه ذره کوتاه بیا به خاطر خدا .اصلا کاری رو برا مادر شوهرت انجام میدی رو فکر کن برای رضای خدا به یه آدم نیازمند کمک یاری رسوندی .
در مورد حرفاشون میدونم خیلی عذاب آور و دردناکه که به آدم انگی بزنن که بش نمیخوره .:302:
موفق باشی .:72: