در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
سلام
یه مشکلی دارم که گفتم اینجا مطرح کنم ، شاید این مشکلم برطرف شد.
من در رشته کامپیوتر تحصیل کردم و امسال قصدم اینه که واسه ارشد بخونم و برنامه ریزی. ولی در اوایل امسال جریان خواستگاری پیش اومد که جریانشو براتون می گم. البته خیلی دوست داشتم ازدواج کنم ولی امسال رو تصمیم گرفتم اصلا به ازدواج فکر نکنم که این ماجرا باعث شد دوباره فکرم بره به سمت ازدواج...
به این نکات توجه کنید:
1- دختره گاهی میگرن داره و این منو می ترسونه که نکنه خدای نکرده تومور و ... از این جور چیزا داشته باشه
2- خونوادشون طوری هست که پدرش با اینکه فرهنگیه ولی کشاورزی می کنه و تو خونشون گوسفند و مرغ و از اینجور چیزا پرورش می دن.
3- دختره حدود 7 سال از من کوچکتره و سال دوم دانشگاهه
4- یکی مادرم رو نصیحت کرده که اصلا نظرشو در مورد انتخاب من نگه! (بهش گفته فردا هر دعوایی بینشون پیش بیاد تو رو مقصر می دونن) بخاطر همین هر چی ازش میخوام نظرشو بگه چیزی نمی گه و یه جورایی می گه خوبن
5- خواهر و برادرام هم که اصلا چیزی نمی گن. فقط یه روز خوابیده بودم که یه چیزایی از خواهرم شنیدم که داشت با مادرم صحبت می کرد و می گفت کاش واسه داداش این دختر رو خواستگاری می کردید که مادر گفت نه ما دیگه همین رو انتخاب کردیم و من چون از خدا خواستم تا قبل رمضان امسال یه مورد مناسب واسش پیدا شه و این پیدا شده دیگه نمی خواهیم بریم سراغ مورد دیگه
6- من خیلی به حجاب و اینجور چیزا معتقدم و دختره دختر با ایمانی هست ولی از چادر بدش میاد و یه جورایی موهاش بیرونه (البته خیلی کم) ولی مادر و خواهراش راحتند. البته من رفته بودم خونشون اینطوری نبود که سر لخت بیان جلوم ولی وقتی زمانی من و دختره کنار هم عکس می گرفتیم و مادرش کنارم بود می خندید رو دستمم می زد!!! (بحالت خنده) البته شاید احساس خودمونی می کرد ولی خب با اعتقادات ما کمی مغایره
7- هر دفعه می خوام درس بخونم ذهنم درگیر این میشه که نکنه در انتخابم اشتباه کردم. بطوریکه الان سه چهار روزه اصلا نگاهم رو کتابهام نکردم که این خودش باعث شده استرسم زیاد شه.
8- در زمینه هایی موفق بودم و الان یکی از آشناهامون روم به شدت حساس شده و خیلی بهم گیر میده به عبارتی منتظره من در ازدواجم موردی پیدا شه که باز شروع کنه به ادا در آوردن و گیر دادن.
9- دختره شهرستان زندگی من کنن و ما در مرکز استان و خودمون هم اهل همون شهریم که اومدیم مرکز استان و وقتی دختره میاد اینجا قاچاقی میاد پیش من و باهم بیرونم رفتیم و رابطه ما در حد در آغوش گرفتن و بوس بوده نه بیشتر.
10- ما قراره که 2 سال دیگه ازدواج کنیم و الان حرفی زده نشه و فقط آشناها در حد خاله و داعی و عموهای من و اون از این ماجرا با خبرن.
11- قبلا اس ام اسهام خیلی عاطفی بود و الان دارم کمشون می کنم ولی دختره بهم گفته رابطه ات خیلی سرد شده.
12- دختره بر خلاف من اصلا هیچ علاقه ای به کامپیوتر نداره!
دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه. اگه سوالی دارین بفرمایین
از متخصصین خواهش می کنم به من این سوالات رو جواب بدن
1- اشتباهم کجاست؟
2- الان چکار کنم که بتونم با خیالی راحت درس بخونم؟
3- رابطه ام رو با دختره چطوری پیش ببرم؟
4- هر راهکار یا راهنمایی مفید رو میدونید بهم بگید.
از همتون ممنونم
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
لسلام به همدردی خوش اومدی
شما خودتو فرد معتقدی معرفی کردی چطور می تونی با دختری که
باهاش هچ نسبتی نداری ماچ و بعل داشته باشی؟بزرگ ترین اشتباهت
همینه.
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
سلام،
شما وقتی اینقدر در ازدواج با این دختر مردد هستی، نباید یک رابطه عاطفی شروع می کردی.
در رابطه با اینکه دامداری می کنند، کسی نمی تواند نظری بدهد. خودت باید ببینی برایت این یک مشکل هست یا نه.
از نظر فرهنگ خانوادگی و مذهبی بودنشون دقت بکن که تفاوتها زیاد نباشد. این مقاله رو بخوان: کلیک کن
اینکه شما بخواهید 2 سال بعد ازدواج کنید، باید با پدر مادر دختر هماهنگ بشود.
چون آدم معتقدی هستی، همانطور که فرهنگ گفت، این رابطه ای که دارید صحیح نیست. شما مخفیانه با هم قرار می گذارید و از یک سری مرزها گذشتید. اگر خدایی ناکرده این ازدواج صورت نگیرد، به خصوص چون شما مردد هستی، آیا به این فکر کردی که اون دختر و حتی خودت چطور می خواهید این مسئله رو به همسر آینده تون توضیح بدهید؟
اگر از اول اینجا پرسیده بودی، به شما می گفتیم وقتی آمادگی ازدواج نداری، پس طرف کسی نرو.
حالا که این اتفاقات افتاده، به نظر من دو تا کار می توانی بکنی.
یا اینکه با پدر مادرش صحبت کنی و شرایطت رو توضیح بدهی. در صورت توافق اونها حداقل نامزد کنید تا به هم محرم باشید.
کم کم همه کمک کنند تا بالاخره با هم ازدواج کنید.
ولی اگر قصد این کار رو نداری و می خواهی رابطه رو به این شکل که هست پیش ببری، به نظرم صحیح نیست. هیچ تضمینی برای این ازدواج نیست و آخر سر اگر شکل نگیرد ضربه ی بزرگی به خصوص به دختر خانم می خورد و همینطور جلوی پدر مادرش شرمنده می شود.
به نظر من زودتر تکلیف همه رو مشخص کن. یا رابطه رو رسمی بکنید، یا کلاً قطع بکنید.
موفق باشی.
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
بهتره اول واسه ازدواج تصمیم تون رو قطعی کنین بعد با دختر خانم ارتباط برقرار کنین.اگه هدف تون شناخت بیشتر ایشون هست که راهش این نیست.
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
شما خودتو فرد معتقدی معرفی کردی چطور می تونی با دختری که
باهاش هچ نسبتی نداری ماچ و بعل داشته باشی؟بزرگ ترین اشتباهت
همینه.
آره حالا فهمیدم چقده حماقت کردم، خیلی پشیمونم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
شما وقتی اینقدر در ازدواج با این دختر مردد هستی، نباید یک رابطه عاطفی شروع می کردی.
حامد آقا، من اصلا مردد نبودم، اصلا این رابطه رو تموم شده می دونستم و حتی به هیچ دختر دیگه ای فکر هم نمی کردم!!! یهویی افکار منفی به ذهنم اومده و اینطوری شدم که فکر کنم بخاطر گناهم و از همه بدتر توجیهم بوده. (وای خدایا منو ببخش!!!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
در رابطه با اینکه دامداری می کنند، کسی نمی تواند نظری بدهد. خودت باید ببینی برایت این یک مشکل هست یا نه.
تو رو خدا نظر بدید، من نمی تونم الان تصمیم بگیرم. کمی رنجیدم. ما اصلا تو خونمون گوسفند و از این جور چیزا نداریم. (البته اینم بگم اونا در شهرستانند و ما در مرکز استان)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
از نظر فرهنگ خانوادگی و مذهبی بودنشون دقت بکن که تفاوتها زیاد نباشد
از نظر مذهبی بودن همین بس که دختره همش دعا و نماز می خونه و اینطوری که خودشون می گن خیلی خیلی معتقده ولی یادمه وقتی من می خواستم برم خواستگاری گفته بودند پسره(یعنی من) خیلی مذهبی نباشه که اون شب منو دید و باهام حرف زد و من اینو گفتم، گفت نه منم مذهبی ام ولی از مذهبی های خشک خیلی دوست ندارم باشی!!! از نظر فرهنگی هم که همشهری هستیم و راستشو بخوای من نمی دونم دیگه چه چیزایی رو باید مد نظر قرار داد واسه فرهنگ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
اینکه شما بخواهید 2 سال بعد ازدواج کنید، باید با پدر مادر دختر هماهنگ بشود.
ما کلا خونوادگی رفتیم جلو و اینکه باید دو سال دیگه ازدواج کنیم رو والدین دختره و خود دختره گفته.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
چون آدم معتقدی هستی، همانطور که فرهنگ گفت، این رابطه ای که دارید صحیح نیست. شما مخفیانه با هم قرار می گذارید و از یک سری مرزها گذشتید. اگر خدایی ناکرده این ازدواج صورت نگیرد، به خصوص چون شما مردد هستی، آیا به این فکر کردی که اون دختر و حتی خودت چطور می خواهید این مسئله رو به همسر آینده تون توضیح بدهید؟
باور کنید که الان داشتم توضیح می دادم به قبیح و زشتی کار خودم پی بردم! به نظرتون الان چکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
اگر از اول اینجا پرسیده بودی، به شما می گفتیم وقتی آمادگی ازدواج نداری، پس طرف کسی نرو.
به نظرم آمادگیشو دارم، چرا فکر کردید آمادگی ندارم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
حالا که این اتفاقات افتاده، به نظر من دو تا کار می توانی بکنی.
یا اینکه با پدر مادرش صحبت کنی و شرایطت رو توضیح بدهی. در صورت توافق اونها حداقل نامزد کنید تا به هم محرم باشید.
ضمنا من اینو فراموش کردم بگم، ما یه انگشتر طلا هم براش بردیم و مراسم کوچولویی که فقط والدین من و اون و خواهر و برادرا باشن گرفتیم و تا این حد رفتیم جلو...
خیلی ممنونم از اینکه نظر دادید و کمی آرومم کردید
ولی راستشو بخواهید من خودمم احساس کردم که گناه کردم که باهاش این رابطه رو ایجاد کردم.
راستش اولش بهش گفتم که نمی تونم دستتو بگیرم و شرم دارم و اون هم خیلی شرم داشت. ولی نمی دونم چطوری شد که کم کم حیام رفت کنار
حتی وقتی بوسش کردم و بغلش کردم و رفتیم خونه بهم اس داد که من خیلی از خودم بدم اومده و از خودم بیزار شدم. ولی من توجیهش کردم که نه!!!! (اصلا دارم می نویسم تعجب کردم! ای خدا چقدر من گناه بزرگی کردم که اصلا متوجه نبودم!!!) ما یکی هستیم و من و تو نداریم که. تو مال منی و من مال تو و من با یه پسر عادی فرق می کنم.
واااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااای عجب اشتباهی. خدا از سر تقصیراتم بگذره. چقدرم تو جیهش کردم!!!
اونم حرفمو قبول کرده
بچه ها من دارم می ترسم ، من خیانت کردم، عذاب وجدان گرفتم به نظرتون چکار کنم؟:302::302::316:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tasnime_elahi
بهتره اول واسه ازدواج تصمیم تون رو قطعی کنین بعد با دختر خانم ارتباط برقرار کنین.اگه هدف تون شناخت بیشتر ایشون هست که راهش این نیست.
من کلا تصمیمم قطعی بود
باور کنید حتی دوستشم دارم ولی نمی دونم چرا افکار منفی یهویی به سمتم هجوم اورده
راستش من می خواستم بیشتر بشناسمش. به نظرتون راهش چیه؟
خیلی عذاب وجدان دارم :302::302::302:
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
اگه قصد شناخت بیشتر ایشون رو دارین که با اطلاع خانواده ها چند جلسه باهاشون صحبت کنین.توی همین سایت مطالب خوبی در خصوص خواستگاری و...هست اونها رو مطالعه کنین.
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
خوشحالم که از اون اتفاقاتی که افتاده پشیمان هستی.
این که بهترین کار الآن چی هست رو به شما گفتم.
اول از همه دست برداشتن از این قرارهای مخفیانه.
بعد هم باید ببینی او برای ازدواج با شما مناسب هست یا نه.
یعنی در اصل شما الآن در مراحل شناخت هستید. پس تمام این تردیدهایی که داری تا حدودی طبیعی هستند. فقط باید وقت بگذاری و کلی راجع به این مسائل فکر کنی که او چند درصد از معیارهای شما رو دارد.
فکر می کنم بهترین کار این باشه که هر دو با هم به مشاوره ازدواج بروید.
یک نفر که به کارش وارد باشد. هم هر دو با هم و هم تک تک با مشاور صحبت کنید. همه تردیدهایت رو بگو.
ان شا الله که کمکتون می کند بهترین تصمیم رو بگیرید.
راستی در این سایت هم مقاله های خوبی در رابطه با ازدواج داریم. به این لینک مراجعه کن.
موفق باشی.
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
اول از همه دست برداشتن از این قرارهای مخفیانه.
بعد هم باید ببینی او برای ازدواج با شما مناسب هست یا نه.
یعنی در اصل شما الآن در مراحل شناخت هستید. پس تمام این تردیدهایی که داری تا حدودی طبیعی هستند. فقط باید وقت بگذاری و کلی راجع به این مسائل فکر کنی که او چند درصد از معیارهای شما رو دارد.
من دیگه قول میدم که این کار رو انجام ندهم. شما هم برام دعا کنید که خدا منو ببخشه خیلی خیلی کار شرم آوری بوده!!!
روز اول اصلا تردید نداشتم و کاملا موافق بودم ولی نمی دونم چرا اینقده افکار منفی میاد به سمتم.
بیچاره اون وقتی دید یه ذره رابطمون سرد شده بهم زنگ زد ازم دلجویی کرد.
مادرش خیلی خیلی منو دوس داره همینطور پدرش.
دختره خیلی مهربونه و ازم خواست اگه رفتار خوبی باهام نداشته بگم تا از من معذرت بخواد که من خیلی دلم بحالش سوخت.
من نمی دونم این افکار منفی ای که میاد تو ذهنم واسه چیه؟ یعنی شما میگید طبیعیه؟
ضمنا در مورد تفاهم ها
در مورد تحصیلات و ادامه تحصیل و ... ما 100% با هم تفاهم داریم.
در مورد حجاب و پوشش ما بیش از 60% با هم تفاهم داریم.
در مورد سفر 100%
در مورد محل اقامتگاه 80%
در مورد سفرهای مذهبی 100%
در مورد تفریح و گردش 100%
در مورد دوست داشتن پدر و مادر 100%
در مورد طرفداری از هم و اینکه در زندگی پشت هم باشیم. بیش از 90%
و ...
فقط چیزی که الان (البته تا قبل از مشاوره در این سایت بیشتر بود و الان کمتر شده ولی هست) ذهنمو درگیر کرده اینه که نکنه ایشون یه خورده از نظر فرهنگی با من مچ نباشه مثلا ما اصلا اهل دامداری نیستیم ولی اینها هم دامداری دارند در خونه و هم کشاورزی
یا همون بحث میگرنش
یه نکته مهم دیگه اینکه من خیلی بد بین شدم.
همش فکر می کنم داره بهم دروغ میگه...
خودش یه بار بهم گفت من نمی دونم چطوری بگم تا باور کنی!!! به چه زبونی بگم تا بدونی راست می گم
به نظرتون چکار کنم تا مثبت فکر کنم؟
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
از نظر مذهبی بودن همین بس که دختره همش دعا و نماز می خونه و اینطوری که خودشون می گن خیلی خیلی معتقده ولی یادمه وقتی من می خواستم برم خواستگاری گفته بودند پسره(یعنی من) خیلی مذهبی نباشه که اون شب منو دید و باهام حرف زد و من اینو گفتم، گفت نه منم مذهبی ام ولی از مذهبی های خشک خیلی دوست ندارم باشی!!! از نظر فرهنگی هم که همشهری هستیم و راستشو بخوای من نمی دونم دیگه چه چیزایی رو باید مد نظر قرار داد واسه فرهنگ؟؟؟
سلام
من صرفاً فقط میخوام یه نظر بدم امیدوارم ناراحت نشی !
شما میگی ایشون یه دخترِ خیلی خیلی مذهبی هست و همش نماز و دعا میخونه. اگه کسی اینقدر مقید باش که دیگه حتا حاضر نمیشه دست به نمهرام بزنه چه برسه به اینکه بغل و بوسه و ....
البته خوب خودتون هم مشکلی با این قضیه ندارید چون شما هم انجامش دادید. کسی که الان به شما دلم بسته و پاا روی اعتقاداتش میذاره واسه شما، معلوم نیست که فردا واسه کس دیگ هم پاا رو اعتقاداتش بذاره.
اگه کسی خیلی خیلی معتقد باش هیچ وقت پاا روی اعتقاداتش نمیذاره تحت هیچ شرایطی.
RE: در انتخاب همسر دارم سخت می گیرم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tanha.aziz
از نظر مذهبی بودن همین بس که دختره همش دعا و نماز می خونه و اینطوری که خودشون می گن خیلی خیلی معتقده ولی یادمه وقتی من می خواستم برم خواستگاری گفته بودند پسره(یعنی من) خیلی مذهبی نباشه که اون شب منو دید و باهام حرف زد و من اینو گفتم، گفت نه منم مذهبی ام ولی از مذهبی های خشک خیلی دوست ندارم باشی!!! از نظر فرهنگی هم که همشهری هستیم و راستشو بخوای من نمی دونم دیگه چه چیزایی رو باید مد نظر قرار داد واسه فرهنگ؟؟؟
سلام
من صرفاً فقط میخوام یه نظر بدم امیدوارم ناراحت نشی !
شما میگی ایشون یه دخترِ خیلی خیلی مذهبی هست و همش نماز و دعا میخونه. اگه کسی اینقدر مقید باش که دیگه حتا حاضر نمیشه دست به نمهرام بزنه چه برسه به اینکه بغل و بوسه و ....
البته خوب خودتون هم مشکلی با این قضیه ندارید چون شما هم انجامش دادید. کسی که الان به شما دلم بسته و پاا روی اعتقاداتش میذاره واسه شما، معلوم نیست که فردا واسه کس دیگ هم پاا رو اعتقاداتش بذاره.
اگه کسی خیلی خیلی معتقد باش هیچ وقت پاا روی اعتقاداتش نمیذاره تحت هیچ شرایطی.
تنها عزيز جان درسته كه ايشون و دختر موردنظرشون كارشون (بوسه و اغوش ) درست نبوده و كار اشتباهي انجام دادن ولي اين درست نيست كه ما هم به اون دختر انك بزنيم كه لابد با غير از ايشون هم ميتونه دست بده و از اين حرفها اون دختر خانم به ايشون اعتماد كرده جون ايشون مثلا نامزدشون هستن و قراره باهم ازدواج كنن حتي به كفته خودشون مراسم هم كرفتن فقط بهم محرم نيستن اون دختر خانم هم ديكه از دودلي ايشون خبر نداره كه فك ميكنه ايشون شوهر ايندشه و قراره با هم ازدواج كنن هرجند كه ايشون نبايد تا اين اندازه اعتماد ميكردن بهرحال بهتره اينظوري به قضيه نكاه كنيم به نظر من كه با توصيحاتي كه ايشون از رابطشون كفتن اون دختر خانم جون ايشون رو نامزدشون ميدونن حاضر شدنن كرمتر برخوردكنن و بيشتر شايد كارشون از روي بيتجربكي و سادكيشون باشه تا جيز ديكه
بهرحال دوست عزيز شما شما كه ميخواستيد بيشتر با ايشون اشنا شيد بايد قبل از كرفتن هركونه مراسمي طي مدت مشخصي مثلا دو سه ماه بدون هيج كونه قول دادني بهم بدون وارد شدن به فاز احساسات كلامي و بوسه ....با ايشون و خانواده ايشون بيشتر اشنا ميشديد بعدا اكر ميديد كه ايشون هموني هستن كه ميخواين يه مراسم ميكرفتين و نه اينكه اول مراسم بكيرين و بعدا رفته رفته دودل بشيد و حالا هم به نطر من بهتره هرجه زودتر تصميمتون رو بكيريد يا حداقل به اون دختر خانم هم بكيد كه نبايد فعلا زياد موضوع رو 100% بكيره يكم هم به فكر ايشون باشيد شما ايشون رو مطمين كردين حالا خودتون مردد شديد