RE: نمی دونم باید چه کار کنم
سلام خانم عزیز
صبردرزندگی چیز بسیارباارزشی است اگرواقعا فکرمیکنی شوهرت قابل اصلاح است صبرکن مثل خانم سابق من نکن که فقط 5 ماه عقد بودیم وهیچگونه عیب اخلاقی من نداشتم فقط بخاطر اینکه آن تصوری که خانمم ازمن داشته غلط ازآب درآمده بامن نساخت وازمن ناامید شده بود وعلیرغم علاقه شدیدی که به اوداشتم ازهم جداشدیم
به نظر من اگر دوستش داری وباجداشدن ازاوخودت ضربه روحی میبینی به هیچ وجه جدانشو وهمچنین برعکس ،اگراوتورادوست دارددرحق اوجفانکن وکاری نکن که به جدایی بکشدکه خیر نمیبینی
ولی اگر ازهیچ طرف رغبتی نیست بعد ازنه سال تحمل عاقلانه است که ازاوجداشوی
درهرصورت به نظر شخص من طلاق یک امربسیار ناخوشایندونامبارک است وازآن متنفرم
خواهرم مراهم دعا کن که خداوندهمسر وزندگی سابقم رابه من برگرداند ، من عنوان مطلبت راکه دیدم "نمیدونم باید چیکارکنم" دقیقا یاد خودم افتادم که نمیدونستم باید چیکارکنم وآخرشم کاری راکه نباید کردم والان پشیمانم
RE: نمی دونم باید چه کار کنم
با سلام
ضمن خوش آمدگویی به شما
عنوان تاپیک شما کلی بوده و نامفهوم،چنین تاپیکهای طبق قوانین تالار حذف میشوند
چنانچه میخواهد تاپیک حذف نشود لطفا" در ارسال بعدی خود ،عنوان جدید را ذکر کنید تا نسبت به تغییر اقدام شود
RE: نمی دونم باید چه کار کنم
خواهر عزیزم،
مهمترین موضوعی که به چشم می خورد در فرمایشات شما این است که بسیار هیچان مدارانه به مساله نگاه می کنید در صورتیکه باید ابتدا مساله رو بتوانیم تعریف کنیم. البته تنها نیستید و اکثر زوجها در تعریف مساله اصلی و به عبارت بهتر صورت مسئله ای که بتوانبه حل ان اقدام کرد ناتوان هستند و راه برخورد با مساله را فرا نگرفتند
خطاهای شناختی شما همچون رفتار منفعلانه که طی سالها داشتید و امروز احساس بدی دارید موجبات این ازردگی رو بیشتر کرده
انچه از شما می خواهم
۱. موانعی که احساس می کنید به دلیل اون ازرده شدید رو بنویسید
۲. میزان ارتباط شما با همسرتون از نظر ارتباط عاطفی، کلامی و سکس چقدره؟
۳. چرا ازدواج کردید؟
۴. چرا با ایشون ازدواج کردید؟
۵. چرا بچه دار شدید؟ چه سنی دارید و در چه سنی بچه دار شدید؟
۶. چه خطاهای رفتاری بین شما و همسرتون هست؟
۷. چرا تصمیم به جدایی گرفتید؟
۸. شغل و سن همسرتون و میزان تحصیلات ایشون چقدره؟
۹. ایا هر دو شما سابقه بیماری داشتید؟
۱۰. ایا هرگز به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کرده اید ؟ نتیجه چه بوده است؟
۱۱. اگر بخواهید یه شوهر سفارش بدهید چه ویژگیهایی رو دوست دارید داشته باشه؟
۱۲. همسرتون از شما چه انتظاراتی داره؟
فعلا تشخیص روی همسرتون نمی ذارم اما احتمال افسردگی ایشون زیاده . جای نگرانی هم نیست...
RE: نمی دونم باید چه کار کنم
1- چون در خانواده ای آرام و درست پرورش یافتم دیدِ من از ازدواج ، ازدواج پدر مادرم بود پدرم آدم آرام و خوبی بود وقتی از مادرم می پرسم میگه هیچ مشکلی با هم نداشتند واقعاً عاشقش بوده (پدرم فوت کردند) منم فکر می کردم با مردی که دوستش دارم همین زندگی آروم را خواهم داشت یا به ازدواج هایی که در اطرافیانم بوده (بیشتر در فامیل خودم) می دیدم ازدواج های موفقی بودند.
موانع : من گذشته ها رو فراموش کردم بخشیدم ولی در حال حاضر عدم تعادل روحی شوهرم منو آزار می دهد از این بابت هست که می گم آرامش ندارم هر لحظه اضطراب دارم مثلاً وقتی به محل کارم زنگ می زنه میدونم می خواد بحثی وسط بکشه یا می خواد سر موضوعی الکی گیر بده و بیشتر ترسم از ناحیه فرزندم هست که اگه روزی کار ما به طلاق بکشه بچمو به من نده
2- در حال حاضر اغلب اوقات حرف خاصی نداریم چون همیشه ترس از اینکه بخواد حرفه خودشو تحمیل کنه باعث شده زیاد باهاش مشورت نکنم / مشکلاتی که دارم روی سکس هم تاثیر داشته بیشتر اوقات یکطرفه است
3- در 21 سالگی ازدواج کردم خام و بی تجربه بودم ولی واقعاً شوهرم را دوست داشتم و تصورم از ازدواج چیز دیگه ای بود
4- چون دوستش داشتم و آدم خوبی بود فامیل بودیم (پسرعموی پدرم هستند)
5- کاملاً ناخواسته الان 29 سال دارم و در سن 26 سالگی بچه دار شدم
6-از ابتدا با مادرشوهرم زندگی کردم اون زمان تابع حرف مادرش بود در صورتی که در دوران عقد خودشو جور دیگه ای نشون می داد یکبار هم قرص خوردم از دستش چون می خواستم به من توجه کنه (این کارم از روی نفهمی بود) بعدش شوهرم رفت سراغ یک خانم و مدتی رابطه داشت از اون به بعد هم من دیگه اعتمادی بهش نداشتم همش شک و شک وشک تواماً رفیق بازی با دوستان مجرد شیطنت هایی که به گوشم می رسید خانم بازی و .. وحالا که شک دارم چیزی مصرف میکنه
7-چون الان دیگه تعادل نداره تعادل روحی گیر دادن شدیداً عصبانی می شه و چون فکر می کنه تا حالا هر کاری کرده من هیچ عکس العملی نشون ندادم از جدایی می ترسم این دفعه تهدیدش کردم برای اینکه بگم دیگه بریدم با وجودی که بچه دارم
8- کارش آزاده - تعمیرات ماشین های اداری / 30 سال/ دیپلم
9- خیر
10- خودم به مشاوره مراجعه کردم همان سال های اول زندگی بعد از اینکه من قرص خوردم، کل زندگی مو تعریف کردم از خوبی ها از بدی ها هر دومون و جوابی که به من دادند : همین الان از این آدم جدا بشی بهتره تا اینکه 40 سالت بشه و دوتا بچه داشته باشی و تازه به این فکر بیفتی ولی بازم من موندم و گفتم درست می شه . ولی هیچ وقت قبول نکرد با من به مشاوره بیاد
11- با صداقت / آرام/سر به راه
12- نمی دونم چه باید جواب بدم