-
آیا حق با من است؟
این دومین تاپیکیه که می گذارم. دختری بودم خوشحال و خندان. همیشه زود با همه دوست میشدم همه دوستم داشتم. می رفتم گردش بهم خوش می گذشت. ولی الان کلا بر عکس شدم و دلیل همه اینها را شوهرم می دانم.هیچی و هیچ کجا بهم خوش نمی گذره ( فقط وقتی تنها هستم و هیچکس را نمی بینم و در خانه پای تلویزیونم بدون مزاحمت احساس آرامش می کنم) . حوصله ندارم حتی جواب تلفن را بدهم. با اینکه پسر خوبیه ولی نمی توانم مشکلاتم را باهاش حل کنم. یا دعوا می کنیم یا آشتی. دیگه واقعا حوصله ندارم. یک مشکل اساسی نداریم سر همه چی دعوا می کنیم. اوایل بیشتر سر خانواده بود آدمهای خوبیند ولی زندگی با هاشون سخته. قانونهای خاص خودشان را دارند. نمی دانم چرا در هیچ مشکلی به نتیجه نمیرسیم. یا با هم خیلی خوبیم یا خیلی بد. اوایل فکر می کردم نباید بگذارم احترام از بین بره بد دیدم دارم تو تمام دعواها واقعا داغون میشم. خیلی از خود گذشتگی نشان دادم. ولی حالا دلم می خواد تو دعواها اینقدر داد بزنم جیغ بزنم تا راحت شم. اصلا نمیخوام به عاقبت هیچی فکر کنم. احساس می کنم شوهرم اینقدر باهوش بوده که اختیار همه چیزو بدست گرفته. خیلی به من وابسته است و منو خیلی دوست داره ولی دلم میخواد خردش کنم و بعد نگاه کنم حتی اگه زندگی خودم هم خرد بشه.
-
RE: آیا حق با من است؟
سلام دوست عزیز
من تایپیک قبلیتونو هم خوندم و تا حدی متوجه جریان هستم.
برخی باورهای غلط و رفتارهای نادرست از کاه کوه میسازه.که به وفور در روابط شما و همسرتون هست.
به نظر بنده حقیر بهترین کار برای شما و همسرتون اینه که مشاوری امین و مطمئن پیدا کنین و با تمام وجود برای این جریانات تلاش کنین تا کاملا به کمک مشاور به همه چیز واقف بشین.بعد هر تصمیمی برای زندگیتون بگیرین
-
RE: آیا حق با من است؟
سلام ناتالی عزیز
نیازی نیست دو تا تاپیک باز کنید ، همون یه دونه تاپیک کافی بود
ضمنا برای پاسخگویی سریعتر به مشکلتون ،نیاز هست که عنوان تاپیکتون رو عوض کنید:72:
متنتون اطلاعات زیادی نمی دهد ،
چند وقت است که ازدواج کرده اید؟ ازدواجتون سنتی بود؟
بیشتر سر چه موضاعاتی دعوا می کنید؟
-
RE: آیا حق با من است؟
شما به یک استراحت نیاز دارید.امکانش هست به مسافرت برید.ترجیحا کنار دریا.برید خالی بشید.رها بشید برگردید تا یه انرژی برای ادامه پیدا کنید.
با این اطلاعات کمی که دادید نمی تونیم بیشتر راهنمائی کنیم
-
RE: آیا حق با من است؟
خواهرم،
متاسفانه در جواب سوال شما باید بگم :
خیر، حق با شما نیست!
-
RE: آیا حق با من است؟
سلام.به نظرم شما مشکل اساسی با همسرتون ندارین و تمام چیزهاییم که گفتین راهکار داره.اما پیش از اون با توجه به راهنماییهای که دوستان در این تالار به من ارایه دادن (چون منم برخی از مشکلاتی که شما داشتینو به نحو دیگه ای داشتم و دارم) به چند نتیجه ی کلی رسیدم که خدمتتون میگم:
1.تصمیم بگیرید که آیا زندگی مشترکتونو با همسرتون میخاین یا نه>بیاین و یک روز زندگی با همسرتونو به نحوی که هیچ مشکلی باهم ندارین (مثله روزهای اول ازدواج)تجسم کنین و ببینین آیا از زندگی مشترکتون راضی خواهید بود؟(این رو یکی از مشاورین به من گفتن و واقعا سوال تحول بر انگیزی هستش)
2.دلیل اصلی دعواهاتوو شناسایی کنید.به نظر من با توجه به توضیحات شما دلیل بیشتر این دعواها اینه که شما توجهی رو که انتظار دارین از همسرتون دریافت نمیکنید.مثلا احساس میکنید با خانواده اش رفتار بهتری داره یا حتی به تازگی فکر میکنید نکنه داره خیانت میکنه!
3.بعد خیلی منطقی(چون متاسفانه ما خانمها با احساسات زیادی گاهی برای خودمون و همسرمون مشکل تراشی میکنیم) به این سوال جواب بدین که آیا شما در چند سال اخیر اون قدری که لازمه به همسرتون توجه و عشق ابراز میکنید؟
به نظرم بهتره که در مورد تلفن هم (کاری ندارم که آیا شک شما درست بوده یا نه) فعلا هیچ گونه بحثی با همسرتون نکنید.تاکید میکنم هیچ گونه بحثی.چون بارها و بارها دیدم و شنیدم خانمها با حساسیت بیش از اندازه اهرمی میشن که همسرشونو به بیرون از خونه سوق میدن.
پس لطفا اول به سوالات بالا جواب بدین.یه کمی هم در مطالب تالار سرچ کنید منم سعی میکنم یه کم تو مطالب تالار براتون بگردم و مطالب مشابه رو بیارم بعد دوباره بیان و پست بزنین.
(یه چیزی هم بگم انتظار نداشته باشین مشکلاتتون با یک راهنمایی و یک روزه حل شه.به قول بالهای صداقت عزیز که من مطالب زیادی ازشون یاد گرفتم گاهی برای ساختن دوباره یک زندگی 2 ساله ی مشترک شاید چهار سال وقت لازم باشه.حالا شما که مدت بیشتری از زندگیتون میگذره نیاز به زمان زیادی هم برای اصلاحش هست.پس لطفا یه کم صبوری پیشه کنین.میدونم که سخته ولی مسلما نتیجه ی شیرینی در پیش داره)
-
RE: آیا حق با من است؟
به آیندتون فکر کنید وحتی موقع دعواکردن رفتاری منطقی ودرشآن خودتون داشته باشید عموما مردان از جیغ زدن وبلندصحبت کردن همسرانشون متنفرند!
-
RE: آیا حق با من است؟
در جواب سئوال گل مریم عزیز باید بگم من سنتی ازدواج نکردم بلکه 5 سال با شوهرم دوست بودم. ولی در طول دوستی حتی یکبار هم دعوا نکردیم. ما سر خانواده خیلی دعوا می کردیم ولی الان تقریبا هم من هم شوهرم یک مقداری متعادل تر شدیم. من می دانم که در من هم ایراد های زیادی هست ولی من همیشه سعی میکنم با آرامش مشکل را حل کنم ولی شوهرم در عصبانیت اصلا نمی تونه خودش رو کنترل کنه و ین مسئله اینقدر منو ناراحت میکنه که تا یک هفته بعد از هر دعوا اعصابم ناراحته در حالیکه اون کلا موضوع رو فراموش کرده. قبلا هم گفتم شوهرم میگه من نباید حرفی رو مثلا 2 بار تکرار کنم هر چی که میگم همان دفعه اول انجام بده. اخیرا دعواهام بیشتر شده چون نمی خوام به حرفاش گوش بدم یا جلوش کوتاه بیام. فکر می کنم این کاریه که باید از اول انجام می دادم.دیمانسیون میگه رفتار منطقی. خوب من اینقدر رفتار منطقی کردم الان خسته شدم. چرا مردها از جیغ زدن خانمها بدشان میاد در حالیکه خودشان داد می زنند؟
مثلا دیشب خانواده شوهرم مهمان ما بودند و دعوای بسیار بدی کردیم. شوهرم جلوی خانواده اش کلا اخلاقش عوض میشه. میترسه چیزی بد باشه یا کم باشه. هی مواظب رفتار منه بسیار دستوری با من صحبت میکنه. در حالیکه مادرم هم آنجا بوده و دائما من و شوهرم را زیر نظر داشت. در آخر هم تقریبا فهمید ما دعوا کردیم و آخر شب خیلی غمگین از خانه ما رفت. دیشب شوهرم برای اینکه بامن در یک اتاق دیگه صحبت کنه چنان دستم رو محکم گرفته و منو برده اتاق که دستم کبود شده و دلیل عصبانیتیه که نمیتونه کنترل کنه کلی هم به من بد و بیراه گفته و بعد منم باید تا شب جلو همه بخندم. حالا بگید واقعا من در چنین موقعیتی باید چکار کنم؟ مگه آدم چقدر میتونه تحمل کنه؟
-
RE: آیا حق با من است؟
می دونم سوالم به درد شما نمی خوره. ولی خیلی برام سواله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چطور بعد از 5 سال دوستی نفهمیدید دارید با کی ازدواج می کنید؟
-
RE: آیا حق با من است؟
شب نم جون بعضی از اخلاقها هست که هیچوقت تو دوستی خودشو نشان نمیده و من وقتی اخلاقهای خوب شوهرمو می دیدم مثل سالم بودن ، اهل زندگی بودن و خیلی چیزهای دیگه هیچوقت به این مسائل فکرم هم نمی رسید. در ثانی من هیچوقت با خانواده اش رابطه ای نداشتم تا زمانیکه آمدند خواستگاری( مثلا شوهر من وقتی دوست بودیم به من گفته بود باید صبر کنی تا من روی مامانم کار کنم. مادرش هیچوقت تصور نمیکرد پسرش خودش کسی را انتخاب کنه و بگه من فقط این دخترو می خوام.مخصوصا که توی فامیل خیلی مورد احترامند و معروفند ولی همه فهمیدند که مثلا شوهر من دوست دخترشو گرفته. اصلا از این موردها ندارند توی فامیل. همه با انتخاب پدر و مادر زن می گیرند.)شوهر من فقط جلوی خانواده ها غیر قابل تحمل میشه. وقتی با دوستامونیم خیلی خوبه . همیشه جلوی خانواده اش انگار تحت فشاره. شوهر من خیلی زود عصبانی میشه و اگه معمولا تو عصبانیتش چیزی بهش نگی خیلی زود هم آرام میشه و معذرت خواهی میکنه. ولی من دیگه دوست ندارم کوتاه بیایم و وقتی عصبانی میشه منم دعوا می کنم که معمولا خوب دعوا شدیدتر میشه. نمیدانم کار درستیه یا نه ولی اینطوری آرامش بیشتری دارم تا اینکه فقط نگاه کنم. وقتی با کسی دوستی معمولا این اجازه را به خودش نمیتونه بده که باهات دعوا کنه و من اگه حتی یک مورد می دیدم قطعا همه چیزو به هم می زدم مخصوصا که همیشه فقط از روی عقل و منطق تصمیم می گیرم و به احساسات زیاد کاری ندارم.