RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
کار درستی می کنی به کسی نمی گی.
کار خوبی می کنی دعوا راه نمی ندازی ولی باید شروع کنی روی همسرت کار کنی اون به این وضعیت عادت کرده من کاملا درکت می کنم آخه شوهره منم آره.
باید با سیاست.اول اینکه اصلا از خانوادش بد نگو .باید غیر مستقیم تشویقش کنی تا مستقل شه.ازش تعریف کن. اما گاهی هم باید حسی که داری بگی.انگار داری درد و دل می کنی.بهش بگو من تو یه خانواده ای بزرگ شدم که که این جو برام غیر عادیه.هر چی سعی می کنم نمی تونم کنار بیام.بعد که آمادش کردی بگو عزیزم یه سوال تو زندگی زناشوئی باید همش زن خودشو عوض کنه تا بشن ما و مرد نباید تلاشی کنه یکم باب میل همسرش باشه. بگو من خیلی توانائی در تو می بینم ولی وقتی میبینم ازش استفاده نمی کنی حرص می خورم.وقتی می بینم تو می تونی مستقل باشی بدون اینکه بی احترامی کنی به پدر و مادرت ...
اما اصلا دعوا راه ننداز هر جوابی که می شنوی.
RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
سلام بهار 1364
به تالار خوش آمدی
انشاله که بتونی با درایت و صبر این مسئله را حل کنی چون من هم همینطور با شدت بیشتر
عزیزم شوهرت شغلشون چی هستش؟چند ساله میشناسینش؟
البته با نظر رایحه عشق عزیز موافقم چون واقعا اگه کار به خانواده ها رسید دیگه......
RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
سلام خانم خوب
این مشکل یک کم وقت می بره.
هیچ وقت حرف آقای غفرانی .همونی که مشاور قرآنی خانواده است را یادم نیره. او میگفت شنا باید 5 سال روی زنگیتون کار کنید و اون وقت بگید که نتونستم مشکلم را حل کنم.
پس شما باید 5 سال زحمت بکشید .این ازاولش.
بعدش هم ،همینکه شما از همسرتون هیچ وقت پول مطالبه نمکینید خیلی بد است و این وابستگی شما رو به هم کم میکنه.
او شوهر شماست و وظیفه دارد تمام مخارج شما را تامین کند.لذا حتما از او پول بخواهید تا متوجه شود که او مسئول امور مالی شماست.
. در مرحله بعد شما باید وابستگی خودتان را به شوهرتان زیاد کنید.
با او بروید با او بیایید. او را تنها جایی نفرستید.
مرحله بعد شما باید کتاب های زیادی درباره زندگی مشترک و اصولا چارچوب های آن بخوانید و از همسرتان بخواهید که به این دستور العمل ها عمل کند.
شما چه در مسایل مالی و چه در مسایل یکدیگر نیز باید رفیق هم و مشترک باشید. سعی کنید همه چیز را دونفره جلوه دهید و بر این کار های مشترک تاکید داشته باشید
RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
ممنون دوستای خوبم
شوهرم کارمند اداره دولتیه ، واقعیتش من خیلی کوتاه اومدم جلوی خودش و خونوادش و با اینکه 8 سال تلاش کرد تا تونست جواب مثبت بگیره از من ولی من یهو سیاست قبلیمو از دست دادم مخصوصاً که فقط 1 سکه مهریه گرفتم و الان احساس میکنم پشتوانه ای ندارم و اون واسه از دست دادن من هیچ ترسی نداره
RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
بهار جان هر طوری شده و هر مهریه ای که داری فعلا نباید روش فکر کنی... بیا اینور قضیه را ببین
هامون خیلی درست و به جا گفته ، تو هر چقدر هم درآمد بالایی داشته باشی و نیاز نداشته باشی سعی کن از همسرت خرجی بگیری، اینطوری هم جایگاه تو به عنوان زن ، هم جایگاه اون به عنوان مرد و هم وابستگی تون به هم تقویت میشه
بهار جان یه هشدار بهت بدم تو داری با این کارهات بی نیازیتو به همسرت اعلام می کنی و زمینه را برای بی مسئولیتی اون آماده می کنی ، فکر کنم یه مقدار هم کوتاهی از خودت بوده که چون درآمد داری نخواستی بدونی چقدر همسرت کسب می کنه، عزیزم اروم آروم و به تدریج دخل و خرج خونه رو دستت بگیر ، قبل اینکه تولد کسی باشه تو فامیل اونها خودت برو یه هدیه مناسب بخر و با شوهرت بهشون بده، اینطوری شوهرت عادت می کنه که اینجور کارها رو به تو بسپاره، آروم آروم و با سیاست یه حساب مشترک باز کنید و به یه بهونه ای سعی کن موجودیتونو منتقل کنی به اون حساب و برنامه بریز به بهانه خونه بزرگتر خریدن خونه را بفروشید تا اینبار به نام همسرتون و یا دوتاتون بخرید، این کارها زمان میبره ولی نترس، من بهت قول میدم اگر مصمم باشی حل میشه ،این روش ها بی مسئولیت ترین مردها رو هم عوض کرده چه برسه به همسر شما که اونقدر ها موردش حاد نیست، فقط خونسرد باش و مثل یه برنامه گام به گام از خرجی گرفتن شروع کن و پیش برو ، خوب عزیزم دنیاس دیگه فردا پس فردا خدایی نکرده پدرشوهر شما سرشو بذاره زمین نتیجه زحمات شما نره توی جیب یه کسی که زحمتی براش نکشیده
موفق باشی
RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
سلام بهار جان
مرسی از سابینای عزیز
آره واقعا همینطوره نیمه پر لیوان رو باید دید با توجه به اینکه 8 سال تلاش کرده پس قلبا دوستت داره و فکر نمیکنم 1 سکه یا 10 هزار سکه ضامن سیاه بختی یا سفید بختی کسی تا حالا بوده باشه. عزیزم پشتوانه بهتر از خدا چه کسی؟ آخه این مشکل حادی نیست و با کمی حوصله و ظرافت قابل حل شدن هستش. آیا فقط برا خانواده خودشون فقط هدیه میگیرن یا برا خانواده شما هم همینطور هستش؟ اصولا دامادها گرایش به سمت مادر خانمشون زیاد هستش رابطه شوهرتون با مادر شما چطوره؟
RE: وابستگی شوهرم به خانوادش
سلام عزیزم
راستش من هم مشکلی شبیه به شما دارم البته با این تفاوت که شوهرم کارش با باباش شراکتیه و حساب و کتابشون اصلا مشخص نیست البته من می دونم درآمدش چقدر هست اما نمی دونم درامدش کجا میره. و همچنین خانواده اش ازش انتظار دارن که هرچی باباشون داره ازش بگیرن و اونو با مسائل مالی اش شوهر من تامین کند.
منم اولش خیلی خونسرد بودم اما رفته رفته خونسردیم از بین رفت و الان انقدر روی خانوادش حساس شدم که سر هر موضوع کوچکی به خاطر خانوادش دعوامون میشه. آخه هر کس یه ظرفیتی داره. برای همین پیشنهاد میکنم که زیاد در این موضوع خورد نشو و تاجایی که می تونی خودتو کنترل کن که دعواتون نشه.
و اینو بدون که باید هر طور شده با درایت این موضوعو حل کنی اگه اینطوری پیش بره چند سال دیگه محبتای شوهرت برای خانوادش میشه وظیفه. راستش من خیلی سعی کردم و میکنم که به شوهرم بفهمونم و همش دلم میسوزه که اون متوجه اشتباهش نمی شه و به خاطر این موضوع همش حرص می خورم اما تازگیا به این نتیجه رسیدم که باید خودم هرجور شده زندگیمو مدیرت کنم باید با شوهرت صمیمیتتو حفظ کنی و سعی کنی خودتو نسبت به این موضوع جلوی اون بی تفاوت نشون بدی حتی گاهی اوقات تو پیشنهاد بدی بریم فلان چیزو بخریم بعد وقتی تولدت خودت یا شوهرت شد یا برای سالگرد ازدواجتون یا روز زن و...آیا فامیل شوهرت هم برای تولد شما دو نفر چیزی می خرن؟ اگه نه باید به شوهرت بگی که براتون کادویی نگرفتن و خودتو ناراحتو مظلوم نشون بده و مظلوم نمایی کن. در مقابل خانواده اش خودتو متوقع نشون بده وبه شوهرتم غیر مستقیم یاد بده که باید گاهی ازشون توقعاتی داشته باشه. اگه بتونی یه آتوی خوب از خانوادش بگیری خیلی خوب میشه اگه خودتو متوقع نشون بدی و اونا توقع شما رو برآورده نکنن می تونی بگی جواب محبتای تو رو اینطوری دادن. . نکته بعدی اینه که باید سعی کنی انقدر به شوهرت محبت کنی و براش کادو بگیری و ... که اونو جذب خودت کنی و سعی کنی جایگاه خودتو که خانوادش ازت گرفتن به دست بیاری
اینا راه حلایی که من به نظرم میرسه و خودم سعی می کنم انجامشون بدم ولی در عمل خیلی سخته من هم حسابی درگیرم ودیگه برام اعصاب نمونده سعی کن خونسردیتو حفظ کنی.