ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
سلام
اولین باره که دارم تاپیکی ایجاد میکنم.
وحشت بی اندازه ای دارم و دوران خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم و پیش رو دارم. ناراحتی هایی که منو از پا در آورده و تبدیل به یه بیمار روانی کرده. روزی 100 بار آرزوی مردن دارم.
25 سالمه . 4 سال قبل با مردی آشنا شدم.
خیلی دلم میخواد بگم چه دوران عاشقانه ای بوده و ما چقدر خوش و خرم بودیم. اما حقیقت اینطور نبود.
حقیقت تلخ اینه که : واقعا عاشقش شدم. نمیتونم حتی از عشقم براتون گوشه ای رو بگم. 4 سال هر لحظه و ثانیه و .. به خاطرش زندگی کردم. همه چیزم رو برای اثبات عشقم داده ام.
دختر مومنی بودم اما از خیلی از خط قرمزهای زندگیم به خاطرش، گذشتم. نجابت و پاکی و باکرگی من به راه عشقی رفت که حالا دیگه نیست.
آزارم داد. نمیدونم چی شد؟ یه دفه ماه رمضان بود که بهم گفت بعد از ماه رمضان، میخواد ازدواج کنه.
هیچ وقت بهم قول ازدواج نداده بود . هیچ وقت حتی یه دوستت دارم ساده هم بهم نگفت. من بودم و یه عشق یه طرفه. بعدش من موندم و یه عالمه درد و ناراحتی.
خیلی فکر کردم. خودم ازش جدا شدم . دو هفته ای میشه. خدا میدونه چقدر برام سخت بود که تو چشماش نگاه کنم و بهش بگم " میخوام ترکت کنم" کسی رو ترک کردم که بدون بودن ، نفس کشیدن برام سخت شده.
بخشیدمش و رهاش کردم. الان دیگه نمیدونم کجاس. چطوره. چند روزی گوشیمو خاموش کردم.
چیزهایی که الان داره نابودم میکنه اینه که هنوز دوسش دارم.
بکارتمو از دست دادم. دائم کابووس و وحشتشو دارم. داغونم کرده.
نمیدونم باید چکار کنم و از کجا شروع کم. من واقعا سردرگمم.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
چرابه اين سادگي ميذاري كه بره؟؟؟؟؟اگه باكرگيتوازدست نميدادي اتفاقا تشويقت هم ميكردم كه كار خوبي كردي كه ازش جدا شدي.ولي شرايطي كه توش هستي فكرنميكنم شرايطي باشه كه بازم بخواي راحت ازش بگذري وبذاري ايشون به راحتي وباخيال راحت خوشبخت بشه .توروخدا انقدر احساساتي نباش يه خورده به خودت وآيندت فكر كن بين ميتوني به افرادي كه ميان خواستگاريت به راحتي بگي كه قبلا رابطه داشتي ويا آيا اونا اينو خوهند تونست قبول كنن؟نميخوام تودلتو خالي كنما ولي ازت خوهش ميكنم انقدر ايثار نكن.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
عزیزم ای کاش زودتر از اینها در این مورد حرف می زدی ...
قبل از هر چیز باید بگم شما اولین کسی نیستی که مجبوره رنج دل کندن رو تحمل کنه و آخرین کسی هم نیستی که می بایست با پیامد های یک رابطه کنار بیاد. می تونم به جرات بگم روزی به این تالار نمی گذره که یکی نیاد و یه تاپیک جدید در مورد به شکست خوردن رابطه های دوستی باز نکنه ... پس شما تنها نیستی و خیلی ها تو شرایطی مثل شما گرفتارن. به خودت مسلط باش و دلت رو آروم کن... بعدا به راهکار های دیگه(از جمله راهکار قانونی) فکر خواهیم کرد ...
لطفا اول کمی توی تالار بچرخ... مخصوصا تو این زیر مجموعه:
http://www.hamdardi.net/forum-21.html
کلی مثال می تونی شبیه خودت پیدا کنی و راهنمایی ها رو بخونی. حوصله کن و یواش یواش پیش برو ...
شاید شروع از این دو تاپیک و پاسخ آقای مدیر به یک مراجع شروع خوبی باشه:
http://www.hamdardi.net/thread-13554.html
http://www.hamdardi.net/thread-11470.html
فعلا :72:...
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
پروردگارم
یگانه قادر مطلق که همه کاری از دستش ساختس از اون کمک بخواه برای آرامشت باهاش حرف بزن و ببین چقدر به آرامش میرسی، بهش بگو خدایا دستاتو رها کردم و گم شدم ولی دوبار پیدات میکنم و دیگه دستای مهربونتو رها نمیکنم مراقبم باش ...
مهربونی اون مرد زندگی نیست اون یه نامرده که ازادش به غیر از تو هم میرسه تو خودتو در اختیارش گذاشتی و بهت دست درازی کرده الان که رهاش کردی ازذهنت هم این موجود کثیف رو بیرون کن، اما وجدانش رو به درد بیار البته اگر وجدانی داشته باشه که بعید میدونم.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
شاید نشه به گذشته برگشت و یک آغاز زیبا ساخت آ اما میشه الان آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
مهربونی جان من برادری دارم که با دختری مثل تو دوست شد و واقعا اون دختر محشره مهربونه خوشگله و متاسفانه عاشق برادر بد اخلاق من. حالا بعد از دو سال داداشم میگه من نمیخواهم. من از روز اول هم قول ازدواج ندادم البته من فکر می کنم به دختره قول ازدواج هم داده بوده. ما مخصوصا مامانم دختره را خیلی دوست داره ولی داداشم میگه نه.البته اونم باکرگیشو از دست داده اما نه از طرف داداش من. به هر حال داداش من هم باهاش خیلی کارا کرده. حالا می خوام اینو بهت بگم که من همیشه رفتارای داداشم و دختره را زیر نظر داشتم. داداشم تند خو دختره آرام و مهربان. اینه که داداشم پر رو شد و فکر کرد خبریه و این دختره همیشه هست. بیش از حد عزیزم از خودت مایه گذاشتی. الان که اینها از هم جدا شدند باز هم دختره با مامانم در ارتباطه و این باعث میشه داداشم باز هم پر روتر بشه. تو کار خوبی کردی که کات کردی چون اگر این کارو نمی کردی خودت رو به دست و پاش می انداختی و این بدتره. نمی دانم در خانواده کسی حمایتت میکنه و خبر داره یا نه ولی مسافرت برو و احساس آزادی کن. سعی کن با دقت بیشتری به اطرافت نگاه کنی. ببین بکارت تو این مملکت ارزش داره و خیلی مسخره است. اما چیز مهمی نیست و خیلی از پسرها هم در حال حاضر باهاش کنار میان. ولی اصلا پسرها مهم نیستند تو مهمی. به این مسائل فکر نکن. الان فقط سعی کن دوباره خودت رو بسازی. در ضمن این مشکلت رو به هیچ دوستی نگو چون شاید بعدا برات دردسر ساز بشن. حرفاتو همین جا بگو و اون آدم رو هم به خدا بسپار و امیدوارم با کسی ازدواج کنه که روزی صد بار آرزوی مرگ کنه. میدونی که بعضی از همجنسان عزیزمان مردان را تا پای خودکشی می برند.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
من هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی اینطوری بشم.
گاهی وقتا دوسم داشت. مخصوصا این سال آخر. مهربون بود. اول مشاورم بود که باهاش آشنا شدم.
دو سالی از رابطه مون گذشت که بعدش به روابط جنسی کشیده شد.
یه دنیا خاطره دارم که نمیتونم فراموش کنم
هنوز دلم تنگ میشه. هرچند دیگه برنمیگردم . هرگز.
آویژه جان گفتی کاش زودتر اومده بودم. یه بار اومدم . یه بار فقط تو تاپیک یه دوستی چند خط از وضعیت خودم نوشتم که تجربه امو گفته باشم. اما بعدش خیلی بد شد.
یکی از خانومای تالار برام نوشت که دارم کارمو توجیه میکنم. نوشت حرفای من اسمش تبلیغه. نوشت که مذکرها نمیتونن به چنین دخترانی اعتماد کنن و ما باعث میشیم اونا به هیچ دختر دیگه ای اعتماد نکنن. اوروز خیلی دلم شکست.
با اینکه تصمیم داشتم تاپیکی برای خودم بزنم، اما منصرف شدم.
حالام که نوشتم آب از سرم گذشته.
برام دیگه مهم نیست که فکر کنن روابط من با یه مرد ، مردی که دوسش داشتم ، تبلیغ و توجیه یا نه. برام مهم نیست کسی گریه هامو ببینه.
برام مهم نیست همه عالم بدونن تو آغوش کسی بودم که عاشقش بودم.
اما من ترسیدم.
شبی نیست که بدون گریه بخوابم . بدون کابوس. من پر از درد شدم . و به چشم دیگران ناپاکم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آویژه
عزیزم ای کاش زودتر از اینها در این مورد حرف می زدی ...
قبل از هر چیز باید بگم شما اولین کسی نیستی که مجبوره رنج دل کندن رو تحمل کنه و آخرین کسی هم نیستی که می بایست با پیامد های یک رابطه کنار بیاد. می تونم به جرات بگم روزی به این تالار نمی گذره که یکی نیاد و یه تاپیک جدید در مورد به شکست خوردن رابطه های دوستی باز نکنه ... پس شما تنها نیستی و خیلی ها تو شرایطی مثل شما گرفتارن. به خودت مسلط باش و دلت رو آروم کن... بعدا به راهکار های دیگه(از جمله راهکار قانونی) فکر خواهیم کرد ...
لطفا اول کمی توی تالار بچرخ... مخصوصا تو این زیر مجموعه:
http://www.hamdardi.net/forum-21.html
کلی مثال می تونی شبیه خودت پیدا کنی و راهنمایی ها رو بخونی. حوصله کن و یواش یواش پیش برو ...
شاید شروع از این دو تاپیک و پاسخ آقای مدیر به یک مراجع شروع خوبی باشه:
http://www.hamdardi.net/thread-13554.html
http://www.hamdardi.net/thread-11470.html
فعلا :72:...
عزیزم آویژه جون
چشم. حتما میخونم. هرچند " حرفهای صمیمانه مدیر با دخترانش " رو قبلا خونده بودم.
اما ممنونم.
خودمم دلم میخواد تموم بشه.
به خدا من زیر بار این مشکلات فقط میخوام نفس بکشم.
من توبه کردم آویژه . شب قدر توبه کردم که دیگه هیچ وقت برنمیگردم.
اما سخته برام . تحمل میکنم اما چطوری ؟ چقدر ؟ تاوان چقدر کافیه؟
من اشتباه کردم.
اوایل فکر میکردم اشکالی نداره عشق یه طرفه. اما حالا نابودم .
.
.
. به دکتر مراجعه کردم که ترمیم کنم. نمیدونم کار درستیه یا نه. اما میدونم که دروغ بزرگیه.
خانوادم منو تحت فشار میذارن که ازدواج کنم. اون طفلیا که هیچی از ماجرا نمیدونن. طفلک مادرم.
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
مهربوني عزيز
ميدوني بدترين چيز در سرنوشت يك انسان چيه؟ اينه كه نتونه خودشو دوست داشته باشه و به خودش احترام بذاره. اون موقع است كه تمام زمين زير پاي اين انسان مردابش مي شه.
دوست من... هيچ چيز ارزش اينو نداره كه تو از خودت متنفر بشي يا آرزوي مرگ بكني. ناراحتي ...غصه داري...فكر ميكني اشتباه كردي..فكر مي كني از نيت خوب و عشقت سو استفاده شده...قبوله..همه اش درسته...ولي يه تجربه ايي بدست آوردي كه ديگه تا زماني كه از نيت كسي مطمئن نشدي بهش اعتماد نكني. تجربه ايي كه بهاي گزافي پرداخت كردي ولي هيچ كدوم از اينها دليل نمي شه كه فكر كني ناپاكي عزيز دلم.
پاكي تو درون دل و روح و نفس تو ست عزيزم.... بيا از منظر دين خيال تو رو راحت كنم. مشكل ما اينه كه همه چيز رو بدون فكر و منطق بررسي مي كنيم. فكر مي كني براي چي رابطه نامشروع درست نيست؟ مثلا خدا به بكارت دخترا نياز داره؟ قربون خدا برم كه تمام هدفش راحتي بنده اش بوده. و اگه مي گه رابطه نا مشروع نداشته باشيد براي همين زجري كه دختر گل الان داري مي كشي نه به اين خاطر كه تو ديگه پاك نيستي. خدا ميدونه كه زنا دلشون مثل گل لطيفه و زود عاشق مي شن و ....وقتي رابطه جنسي پيش مياد يه احساس وابستگي شديد هم پشت اين رابطه ايجاد مي شه و وقتي يه رابطه پايدار با كسي نداشته باشي مثل ازدواج و اينا... دچارسرخوردگي مي شي و آزار مي بيني. پس همه اش اينه. تو داري آزار مي بيني و اين تقاص اشتباه خودته. ولي دليلي بر اين نيست كه تو معصوم نباشي.
اول از همه....
بهترين كار رو انجام ميدي كه با ايشون ديگه رابطه نداري.. به هيچ عنوان با كسي كه مسئوليت پذير نيست و چشمش رو به آينده زندگي تو بسته ادامه رابطه نده.
اشتباه خودت رو قبول كن و سعي ديگه تكرارش نكني.
با خودت از در دوستي در بيا. از جسمت خجالت نكش. با خودت با مهربوني صحبت كن و غمخوار وجودت باش.
برنامه هاي جديدي براي خودت بريز. ورزش كن...مسافرت برو..مهارت جديدي ياد بگير..اگه كار مي كني بيشتر كار كن كه اين روزها برات بگذره.
كتاب بخون...كتاب هايي مثل چهار اثر از فلورانس اسكاول شين...كتاب هاي كاترين پاندر و هر چيزي كه اميد رو به زندگي ات برگردونه.
دوستان راست مي گن به كسي حرفي نزن ..درد دلت رو همين جا بكن...
هيچ كس از آينده خبرنداره ولي من اينو مي دونم كه آينده براي تو پر از خوبي و خوشي خواهد بود. يه سبد پر از اتفاقات خوب....
و از همه مهمتر فعلا با هيچ جنس مخالفي رابطه دوستي و نزديك برقرار نكن. چون دراين حالت مستعد اشتباه و وابستگي بزرگتري هستي.
فعلا از خودت انتظارات كوچيك داشته باش...همه چيز درست مي شه.:72:
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrabooni
یه بار فقط تو تاپیک یه دوستی چند خط از وضعیت خودم نوشتم که تجربه امو گفته باشم. اما بعدش خیلی بد شد.
یکی از خانومای تالار برام نوشت که دارم کارمو توجیه میکنم. نوشت حرفای من اسمش تبلیغه. نوشت که مذکرها نمیتونن به چنین دخترانی اعتماد کنن و ما باعث میشیم اونا به هیچ دختر دیگه ای اعتماد نکنن. اوروز خیلی دلم شکست.
مهربونی عزیز،دوست خوبم من همون خانوم هستم که این جملات روبرات نوشتم.همون موقع هم ازت معذرت خواهی کردم.گفتم که سوءتفاهم شده بود ومنظورم اصلا اونی نبوده که تو برداشت کردی.یه نفر تویکی ازتایپیکهای درجریان امروز نوشت که خداگفته گناه خودتون رو داد نزنید،منم دقیقا منظورم همین جمله بود.اصلا دلم نمیخواست دلی روبشکنم.:(
بگذریم...
عزیزم میگی توبه کردی،این خیلی با ارزشه،مطمئن باش خدا انقدرمهربون هست که توبه ات رو بپذیره.ازاین هم مطمئن باش گذرزمان احساساتت رو کمتر می کنه ومیرسه روزی که دیگه نسبت بهش حسی نداری.به شرطی که نشینی وهرروزخاطراتت رو مرور کنی.لازمه اینکار تنها اراده است وایمان.چیزی که خودم به عینه تجره کردم.
اول اراده کن بعدسعی کن ذهنت رو انقدر مشغول کنی که فرصت مرور خاطرات رو نداشته
باشی.آروم میشی.:43:
RE: ای کاش به گذشته ام برمیگشتم. ای کاش عاشق نشده بودم.
ببین اگه میتونی دکتر بری حتما برو حداقل برای بهبود روحیه خودت. در آینده میتونی در مورد اینکه به مرد مورد علاقه ات حقیقت رو بگی یا نه فکر کنی. اگر مادرت میتونه این قضیه را درک بکنه و برات مشکل بزرگتری نمیشه بهش بگو ولی فقط مادرت. لطفا اعتیاد به یک عشق یکطرفه را فراموش کن. برای خودت نبش قبر نکن تا خاطرات زیبا را با یاد آوری. مطمئن باش بدترین روابط هم خاطرات زیبا داشته اند. اینقدر از لغات ناراحت کننده استفاده نکن. خودت را سرگرم کن. زندگی با بدترین خاطرات حتی در جریان است و می گذرد پس تو هم آن را راحت تر بگذران. فراموش نکن اگر تماسی با اون شخص بگیری یعنی دوباره تمام پلهای پشت سرت را خراب کرده ای. اصلا و ابدا به برگشت فکر نکن چون جز تحقیر تو چیزی ندارد.