RE: از ازدواجم پشیمان شدم
عزیزم به همدردی خوش آمدی:72:
همسر شما سالم ،مهربان،قدرشناس،آرام است.اون طور که خودت گفتی.چه سرمایه ای بالاتر ازاین می خوای که زندگی ات رو با اون آغاز کنی.اگه بتونی عشق همسرت رو بپذیری و دوستش داشته باشی ترست ازرابطه ی جنسی هم کم کم برطرف خواهد شد.
ازدواج یک رابطه عاشقانه است و دراون منفعت طلبی جایگاهی ندارد.سند ازدواج توی قلب شما و همسرتان است عزیزم.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
آيا شما كارمند رسمي هستيد؟منظورم اينه كه آيا باجداشدن از كارتون ممكنه در آمد بالايي رو از دست بدهيد؟
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
مرسی ازجوابتان- ولی اینکه من از نظر مادی در مضیقه خواهم بودوهنوز نرفته هزار تا فکر دارم که باید چکار کنم- این که از رابطه جنسی خیلی می ترسم و این که وقتی صحبت از مهریه می شود من هیچی ندارم او می تواند خیلی راحت من را بگذارد برود- البه این را بگویم از بچگی مادرم همیشه به من و خواهرم می گفت اگر با پسرس رابطه داشته باشیداوشما را ول می کندو حتی حالا من همیشه این تصور دارم . طلاق خواهرم هم مزیدبرترسهام است اوکه همیشه بهترین دختر فامیل بود باید گیر یک آدم بدبیوفته که خودش دیر نشان بده پس من قبل این که این مصیبتها سر بیاد جداشم- راستش خیلی می ترسم از این که شوهرم زرنگی کرده باشد و ...از رابطه جنسی که با این که خیلی مقاله خواندم ولی باز هم می ترسم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مريم صوفي
آيا شما كارمند رسمي هستيد؟منظورم اينه كه آيا باجداشدن از كارتون ممكنه در آمد بالايي رو از دست بدهيد؟
نه کارمند رسمی نیستم و راستش خقوق بالایی هم ندارم تا قبل ازدواج کارم را به خاطر استرهایش اصلا دوستنداشتم ولی حالا دو دستس بهش چسبیدم
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط as56
1-همسرم دانشجو دکترااست در یک کشور خارجی- هنوز کار نداردومن به خاطر او باید همه از صفر در یک کشور دیگر شروع کنم.
سلام عزیزم:46: زمان خواستگاری به شما نگفتند که باید با ایشون به خارج از کشور برید؟ در مورد شرایط و نحوه ادامه تحصیلتون در اونجا پرس و جو نکردید؟ با خودتون در این زمینه کنار نیومدین که باید از صفر شروع کنم؟!
2-از نظر مالی خوب نیست ولی همیشه به این فکر می کردم که او آینده دارد ولی او متعقد به تساوی حقوق مردهاو زنها است و اعتقاد دارد که من هم به اندازه او باید برای تامین احتیاجات مالی زحمت بکشم البته حیلی دوستداردمن هم ادامه تحصیل دهم.
خوب حالا صرف نظر از عقیده ایشون شما خودتون دوست ندارید شاغل باشید؟ آیا در این زمینه قبلا به تفاهم نرسیدید؟
3-به عنوان مهریه نصف از خانه خود را به من بخشید ولی تا زمان عقد به من نگفته بودکه خانه هنوز سند ندارد- من مایل به این کار نبودم ولی ایشان حاضر نبود سکه طلا مهر کنند البته حق طلاق را هم به من داده است.
من که فکر میکنم حالا نگیم همه ولی اکثر دخترخانوما دوست داشته باشند که مهریشون ملک باشه چون ملکو همون جا به نامت میزنند اما سکه رو کی داده کی گرفته.اصلا قضیه مهریه هم که یه چیز توافقیه و اجباری در انتخاب وجود نداره، درسته؟
حق طلاقو هم که به شما داده که کمتر مردی حاضر میشه چنین کاری بکنه.(فکر نمیکنم یکی از پسرای فامیل ما حاضر به چنین کاری بشه)
4-اجاره این خانه در تامین نیازهای مادی مادرشان است و برای من فقط مشکاتتش می ماند از قبیل این که الان قرار است خانه فروخته شودلذا هر دفعه به من می گوید قبل خروجاز کشور به خواهرش یا مادر خودم واگذار کنم تا خانه فروخته شود و خانه دیگری خریداری شود.
اما به زحمتش میارزه ها، نمیارزه؟
5-سکه های عروسی مون را فروخت تا با آن سفر ماه عسل برویم و همانطور 1 هفته خودش به شهرستان خودشان برود. تمام سکه های فامیل خودش خرج خودش گردید. من مادی نیستم ولی این کارش خیلی اذیتم کرد.
چرا اصلا واستون مهمه؟ خوب حالا خرج خودش کرده دیگه خرج کس دیگه ای که نکرده.بعد از ازدواج دیگه باید من و تو کنار گذاشته بشه.
6- ازرابطه جنسی وحشت دارم و هنوز با همارتباطی برقرار نکردیم .نسبت به همسرم اعتماد ندارم با این که خیلی مرد مهربانی است و همه فامیل و آشنا ها دوستش دارند.
خوب این که دیگه مشکل ایشون نیست. شما هم خیلی راحت میتونی با مطالعه ، بارفتن پیش دکتر زنان و .... اطلاعاتتو بالا ببری و ترسو کنار بذاری.
7-درست همزمان با ازدواج من طلاق خواهرم که دانشجوی دکترا است اتفاق افتادکه خیلی برام سنگین بود.
این موضوع به طلاق شما چه ربطی داره؟ اتفاقا جدایی شما بعد از یه ماه از جدایی خواهرتون زیاد جالب نیست. درسته؟
راستش اینقدر می ترسم که حاضرنیستم بروم در یک کشور دیگر میگم ازحالا جدا شم ودیگرهیچ وقتم ازدواج نکنم.
من واقعا نمیدونم شما به این چیزا قبل از ازدواجتون فکر نکردین؟!!!!
خوبیشام بگم اینکه مهربان است- هوام من و خانواده ام دارد- خسیس نیست- قدرشناس است- سالم است- اصلا عصبی نیست و در بدترین شرایط هیچوقت حرف نامربوطی نزده و فوق العاده حساس می باشد.
من تو نوشته شما فقط دو موضوعو دیدم:
1.یه شوهر خیلی مهربون،خانواده دوست،که اصلا خسیس نیست و......هزار تا خوبیه دیگه
2.یه دختر خانومی که نمیدونم قبل از ازدواج چرا به مهمترین مسائل زندگیش فکر نکرده جواب مثبت داده و حالا پشیمون شده!!!!!
یکی از اولین چیزاییی که با اومدن یک خواستگاری که تو خارجه به ذهن هرکسی میرسه همین (اینکه برید اونجا زندگی کنید،دوباره تحصیلتونو از صفر شروع کنید و شاغل بشید) نیست؟
خواهر خوبم ناشکری نکن وهرلحظه خداتو هزار مرتبه شکر کن.
اولی که عنوان تاپیکتونو دیدم با خودم گفتم چه مشکلی هست که خانومو پشیمون کرده؟
شرایط الانتو با بعد از خدای نکرده طلاقت مقایسه کن خودت میبینی که چقدر داری ناشکری میکنی.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
خودتان رو درگیرمسائل مادی نکنید و ان را به عهده همسرتان بگذارید.ایشون خودشون فکر اون مسائل رو خواهند کرد.عزیزم درسته خواهر شما توی زندگی اش به مشکل برخورده اما این دلیل نمی شه که شما هم به مشکل بربخوری.عزیزم شما خیلی بدبینانه داری به قضایا نگاه میکنی.مردها ممکنه همسرشون رو درصورتیکه تن به رابطه جنسی باهاشون نده ترک کنن اما عکس این مورد رو بعید می دونم.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام as56
به نظره من، اگه موقعه ی تصمیم گیری، شناخت کافی داشتین و از انتخابتون مطمئن بودین، میزان این ترس ها کم تر می شد.
من که تقریبا با هر فردی که تازه ازدواج کرده صحبت می کنم، همه می گن یه مقدار ترس دارن و هنوز نمی دونن که آیا انتخابشون درست بوده یا نه، و این کاملن طبیعیه، تا وقتی با طرف مقابلت زیره یه سقف زندگی نکنی، نمی تونی بشناسیش و برا همین می گن ازدواج مثه یه هندونه ی سر بسته می مونه!
- همیشه یه خودتون بگین، طلاق آخرین راه حله!
- هیچ وقت ترس از شکست، نباید باعث بشه میدون رو خالی کنین!
- شما الآن دارین بهترین لجظاتتون رو خراب می کنین، به خاطره اتفاقاتی که هنوز نیوفتاده!
-خیلی ها ازدواج کردن و بسیار خوشبخت شدن، چرا زندگی اون ها رو نمی بینین و می رین سراغ خواهرتون که متأسفانه زندگی مشترک خوبی نداشته اند!
- چطور خونه ای که سند نداره مهر شما شده؟؟؟؟ تا اون جا که من اطلاع دارم، یا سند خونه به نام زده می شه، یا مبلغ به ازای اون خونه تو سند ازدواج ثبت می شه، مثلن دو دانگ خونه به مبلغ 30 میلیون!! حالا چطور خونه ای که سند نداره مهر شما ست رو من نمی دونم! بد نبود یه مقدار قبل ازدواجتون در این زمینه مطالعه داشته باشین!
اگه سند ازدواجتون دمه دسته، یه نگاه بندازین ببینین دقیقا چی نوشته شده!
- ترستون رو هم در رابطه جنسی طبیعی هستش، شما رو از چیزی که نمی دونین چی هست ترسوندن و خودتونم هیچ تلاشی نکردین که بهش علم پیدا کنین و ببنین آیا باید ازش بترسین یا نه!
این همه ترس با یه مقدار مطالعه کم تر می شه! پس مطالعه کنین و متوجه بشین که ابزار بودن خانوما در رابطه ی جنسی، افکار قدیمی ها بود و این رابطه ی دو طرفه همراه با لذتی دو طرفه است!
- مسئولیت پذیر باشید، ازدواج کردین و باید مسئولیتش رو قبول کنین!
- با آئین و مهارت ها ی ازدواج بیشتر آشنا بشین!
موفق باشید دوست عزیز
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
منظور مادرت پسرایی بود که برای هوا حوس با دخترا دوست می شن نه شوهرت.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
قبل از ازدواج به نظرم خیلی مطمئن بودم- ما2 سال ازطریق تلفن و ایمیل باهم در تماس بودیم و یک دفعه هم قبل ازدواج آمد ایران-کلی هم مشاوره رفتیم و همه تاییدش کردند- ولی همیشه ایننگرانی های مادی را داشتیم با هم- او همیشه مثبت نگاه می کند. ولی فروختن سکه ها بهد از عقد من کلی ناراحت کرد ولی او اصلا به این قضیه اهمیت نداد از نظر او اینها ارزشی ندارد و می خواست باهاشون خاطره بسازه- ولی تمام سکه های فامیلهاش را فقط برای خودش خرج کرد و سکه های فامیلهای من را برای هر دو مون- کلا ول خرج است ولی منمی گم آدم پول ندارد خرج نمی کند- من اصلادر معیارهام مادیات نقش چندانینداشت ولی الان می ترسم چون من باید حتما سر کار برم حتی شده در یک فروشگاه- من مهریه ندارم جز حق طلاق- خانه هم که تا سند بگیره می خواهد بفروشد و جای بهتر خانه بگیره و یک وقتهایی اصلانمی دانم خانه دوباره به نام من می شود یا نه
من نمی دانم اصلا درست است راجع به این مسائل باهاش خرف بزنم یا نه- می گم اگر الان جدا شم خیلی بهتر است چون اسمش از شناسنامه ام در می یاد و هنوز از لخاظ عاطفی وابسته نیستم ولی گاهی اوقاتم خیلی دوستش دارم – راستشخیلی گیج شده ام هنوز نمی دانم او واقعا خوبه یا بد
3 دانگ از خانه را به من واگذار کرد ولی الان م یگه که تا نیومدم خارج واگذارش کنم به حواهرش یا مادر خودم تا خواهرش برامون یک خانه دیگر در شهرشتانشان بگیرد
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
خانمم شما ماه عسل رفتي ولي هنوز با خودت و ازدواج ات و اينكه اون آقا ديگه شوهرته كنار نيومدي و همش مي خواي شرايطت را عوض كني. و به شرايط گذشته ات برگردي.
خانمم شما سابقه بيماري وسواس فكري ندارين؟