مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
سلام.فکر کنم تقریبا همه ی شما با مشکلات من و همسرم آشنایین.در موشکافی که برای تعیین سرنوشت آینده زندگی مشترکم کردم به این نتیجه رسیدم که ترس بزرگی از مشکلات مالی دارم(چون تا الان بیش از اندازه باهاشون درگیر بودم).
الان من در وضعیتی هستم که اگر بخام بگم میخام زندگی مشترکمو ادامه بدم باید حتی از زیر صفر شروع کنیم(چون مقداری قرض و بدهی هم داریم) با توجه به این که همسرم هم شغل بسیار بالایی نداره و تمام زندگی ما هم اجاره ای (مغازه و خونه و ماشین لیزینگی)هست ومن هم متاسفانه نحصیل کرده اما بیکارم! چقدر میشه به آینده این زندگی امیدوار بود؟
آیا اصلا کسانی تو این تالار هستن که وضعیت مشابه من داشته باشن اما مشکل خاصی نداشته باشن؟
اصلا درسته که صرف نظر از جنبه ی اخلاقی آدم فقط به خاطر مشکلات مالی به جدایی فکر کنه؟(البته من مشکلات دیگه ای هم دارم که اگه خدا بخاد میخام با همت و تلاش و با یاری دوستان حلشون کنم)
ممنون میشم راهنماییم کنین
میتونین برای آشنایی بیشتر نسبت به مسایل من به لینک زیر هم سر بزنین
http://www.hamdardi.net/thread-18064.html
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
سلام.مسائل مالی مهمه.اما نه وقتی ازدواج کردین.وقتی واسه یکی خواستگار می یاد جواب رد دادن اصلا مهم نیست اما وقتی با یکی پیوند زناشوئی بستید یعنی در سخترین شرایط پیشش می مونید.
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
سلام درسته حق با شماست اما احتمالا شما به اندازه ی من درگیر با این موضوع نبودین و نمیدونین تا چه حدی میتونه برای آدم سخت باشه و روی همه چی اثر بزاره .در یکی از تحقیقاتی هم که اخیرا در ایران انجام شده مشخص شده عامل بسیاری از جداییها مشکلات اقتصادی پس از ازدواجه.
در هر صورت سوال من در واقع این هست یک زن تا چه حد در مورد مسایل مالی باید کوتاه بیاد؟
همسر من به تازگی به خاطر مشکلاتی که پیش اومده از مخارج عادی زندگی هم در مونده شده(و من اگه بخام زندگی مشترکمو ادامه بدم واقعا نمیدونم باید هزینه هاییو که این مدت روی هم تلنبار شده چجوری بدیم) تا الانم من پا به پاش علی رغم این که دانشجو بودم در مسایل مالی شرکت کردم به نحوی که حتی پول پایان نامه ی فوق لیسانسم رو هم خرج خونه کردم
اما حالا...
واقعا مستاصلم
نمیدونم باید چی کار کنم نمیدونم........
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
وقتی داشتم پست قبلی رو واست می نوشتم با خودم گفتم وقتی تو خودت اون شرایطو تجربه نکردی چه طور توصیه می کنی اما خیلی هم دور و برم دیدم.و هر کدوم از خانوما یه جور با این مشکل مالی برخورد کردن.منظورم این نیست که شما ازین از خود گذشتگی ها انجام بدید.البته به شوهرتونم برمی گرده و یه سوال واقعا شوهرتون تمام تلاششو برای تامین مخارج انجام می ده ؟یا این کمک های گاه و بی گاهتون بد عادتش کرده؟بعضی مواقع می بینی بعضی از آقایون راحت طلبن اگه همسرتون جز این دسته ست به هیچ وجه کمکش نکنید فقط بهش تکیه بدید
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
(و من اگه بخام زندگی مشترکمو ادامه بدم واقعا نمیدونم باید هزینه هاییو که این مدت روی هم تلنبار شده چجوری بدیم)
لزومی هم نیست که تو بدونی
تو شوهر داری و شوهرت این مسئولیت رو بر عهده دارد
اما همچنان نباید سرکوفت بزنی و دعوا کنی ... حتی یک اخم کوچولو
تحمل کن و در برابر سختی ها صبور باش
بهش امیدواری بده که همسرت میتونه از پس این بدهی ها بربیاد
تا الانم من پا به پاش علی رغم این که دانشجو بودم در مسایل مالی شرکت کردم به نحوی که حتی پول پایان نامه ی فوق لیسانسم رو هم خرج خونه کردم
که نتیجه اش شد : اینجا رسیده ای که هستی
آیا شرکت تو در مسائل مالی به نظرت نتیجه خوبی داشته؟
واقعا مستاصلم
کسی که به خدا امید داره و در راه درست قدم برمیداره هیچگاه مستاصل نمیشه
از نوشتن کلماتی که بهتون احساس یاس و ناامیدی میدی اجتناب کنید
نمیدونم باید چی کار کنم نمیدونم........
تاپیک من رو در خصوص " خستگی شوهر از مسئولیت زندگی بخون " و روی راهکارهایی که بچه ها به من دادند تمر کز کن
تاپیک " ارتباط دوست شوهرم به زندگیمون لطمه میزنه رو بخون و روی پست آخری که توی اون نقل قول مید رو آوردم دقیق شو
تاپیک مشاوره برای همه رو بخون
مجددا می گویم :
کسی که خواست دلش برای خودش روشن نباشه ، چه جوری می تونه از راهکارهای دیگران اسنفاده کنه؟
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
سلام
تعداد اونهای که با دارای و پول زیادی تشکیل خانواده میدن زیاد نیست، خیلی ها از صفر شروع میکنند و با هم شروع میکنند،با هم زندگی رو میسازند
مهم نیست که شما به لحاظ اقتصادی زیاد قوی نیستید مهم اینه که شما چقدر درک و فداکاری داشته باشید
هم مرد و هم زن باید شرایط زندگی را درک کنند و فقط به تشریفات اهمیت ندهند بلکه با از خودگذشتگی زندگی با آرامش را فراهم اورند
انتظارها و توقعات باید در حد توان باشد، اگر غیر از این باشد بدون شک مشکل ساز خواهد بود
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
فکر میکنم تمام تلاششو میکنه اما متاسفانه یه جاهایی بدشانسی میاره(البته گاهی در اثر سهل انگاری خودشم هست)
البته ناگفته نماند از روز اول ازدواج من خیلی راحت پول تو خونه می آوردم(گفتم که خانواده ی من وضعشون بد نیست و چون منم ازشون دورم همیشه و به راحتی به من پول میدادن منم عین احمقا همه اشو خرج میکردم فکر کنم این از اشتباهات بزرگ زندگیم بود به نحوی که پولهای وقت و بی وقتی که از اونا گرفته بودم رو اگر جمع میکردم شاید به راحتی یه مبلغ قابل توجهی میشد)
سوال من در واقع اینه:به نظر میرسه اگر این بار نخام بهش کمک کنم یا زندگیمون از هم میپاشه یا... حالت دومی نداره زندگیمون از هم میپاشه اما منم واقعا دیگه کشش این کارو ندارم چی کار باید بکنم
یعنی هیچ کس تو این تالار نیست که مشکلات مالی داشته باشه؟ یا این شرایطو قبلا تجربه کرده باشه؟
ایا باید برای از هم گسیخته نشدن زندگیمون جول و پلاسمو جمع کنم برم پایین شهر زندگی کنم با کمترین امکانات رفاهی(به خدا قصد توهین به هیچ قشری رو ندارم لطفا از حرفام بد برداشت نکینین) نه این که فکر کنین الان خیلی امکانات داشته باشم خیلی معمولیه معمولیه اما برای ثبات این رابطه انگار مجبورم برم زیر معمولی.اما ایا این کار درسته؟
زندگی مشترک ارزش اینو داره که از حقوق معمولی که دیگران ازش بهره مندن من تا مدتها و شاید هم تا آخر جوونیم صرف نظر کنم؟
نمیدونم...
دارم دیوونه میشم
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
اگه شوهرت خوبه آره ارزشش را داره.
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
اتفاقا یکی ازون همراهی ها اینه که بری پائین شهر و دم نزنی.باید هزینه هاتو بیاری پائین .مطمئن باش اگه یکم توقعاتتو بیاری پائین همیشه این طور نمی مونی.باور کن اگه خودتون دوتائی از صفر شروع کنید به یه جا ئی برسی لذتش چندین برابره تا اینکه یه ارثی برسه و قدرشم ندونی
باور کن بری پائین شهر بهتر اازینه که از پدر و مادرت پول بگیری.راه حل اول به نفع زندگیته
RE: مسایل مالی در سرنوشت یک ازدواج چقدر دخیلند؟
شما چرا هر از گاهی ساز مخالف میزنی؟ :97:
کاش توی همون تاپیک قبلی ات ادامه میدادی
که بهت گفتم بشین فکر کن ببین ایا واقعا شوهرت رو می خواهی یا نه
ایا واقعا دلت می خواد باهاش بمونی یا نه
نمیشه که تو بیایی دو تا جمله توی تالار بخونی بعدش بگی یوهو من زندگیم رو می سازم
من امیدوارم
من می خوام تلاش کنم
بعد بری دو روز دیگه بیای که نه سخته ، چه لزومی داره ، واسه چی به خودم سختی بدم؟
مگه دوسش نداری؟
اگر واقعا زندگیت رو نمی خواهی ، خودت رو خسته نکن و این همه هم بین خواستن و نخواستن عذاب نکش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
سوال من در واقع اینه:به نظر میرسه اگر این بار نخام بهش کمک کنم یا زندگیمون از هم میپاشه یا... حالت دومی نداره زندگیمون از هم میپاشه اما منم واقعا دیگه کشش این کارو ندارم چی کار باید بکنم
دقیقا به همون چیزی که فکر می کنی
برایت اتفاق میفته
اگر به از هم پاشیدن زندگیت فکر کنی ، همین میشه پس خودت رو زیادی خسته نکن
وقتی خودت می گی حالت دومی نداره ، حالا بچه های تالار جادو کنن برای تو راه دوم پیدا کنن!!!!
یعنی هیچ کس تو این تالار نیست که مشکلات مالی داشته باشه؟ یا این شرایطو قبلا تجربه کرده باشه؟
ایا باید برای از هم گسیخته نشدن زندگیمون جول و پلاسمو جمع کنم برم پایین شهر زندگی کنم با کمترین امکانات رفاهی(به خدا قصد توهین به هیچ قشری رو ندارم لطفا از حرفام بد برداشت نکینین) نه این که فکر کنین الان خیلی امکانات داشته باشم خیلی معمولیه معمولیه اما برای ثبات این رابطه انگار مجبورم برم زیر معمولی.اما ایا این کار درسته؟
یه بار مدیر بهم گفت
زن آن باشد که در کشاکش زندگی ، سنگ زیرین آسیاب باشد
آویزه گوشم شد ... ضرر هم نکردم
ببینم اگه خدایی نکرده همسرت یه بیماری بگیری که خدایی نکرده ، زبونم :163: زمینگیر بشه
تو ترکش می کنی؟
مگه قرار نیست در همه سختی ها همراه همسرمون باشیم؟
به نظر من وقتی بین زن و شوهرعشق باشه
اگر اون زن و شوهر توی حلبی آباد هم باشن باز هم خوشحالند
زندگی مشترک ارزش اینو داره که از حقوق معمولی که دیگران ازش بهره مندن من تا مدتها و شاید هم تا آخر جوونیم صرف نظر کنم؟
نمیدونم...
دارم دیوونه میشم
منم همین طور :325:
بی زحمت این تاپیک رو هم بخون ... ورق نزن :320: