دمادم در فقر واژه بسر میبرم
هر واژه را با تردید محض بر زبان میآورم،
چون خوب می دانم که کافی نیست، ناقص است.
هیچ چیز کافی نیست
حقیقت چنان بیکران و واژگان چنان حقیر.
پاکی ارزشمند ترین موهبت است زیرا ارزش های تنها در دل های پاک می رویند. در قلب های ناپاک عشق محال است، خوشی ناممکن و ارزش بیمعنا. تنها پول معنا می یابد و قدرت و شهرت. داشتههایی بیمعنا که مرگ همه را به کام نابودی میکشاند.
اما در دلهای پاک حادثه ای رخ می دهد که حتی مرگ نیز توان لرزاندنش را ندارد: پاک باش، آنگاه خدا با تو است. تمام نا پاکیها، زیرکی ها و هر آنچه را که به تو احساس بر تری می دهد کنار بگذار. با قلبی سرشار از کرامت و صلابت به سوی خدواند راهی شو، آنگاه موفقیت تو حتمی است.
انسان پدیده ای غریب است: به فتح هیمالیا می رود،
به کشف اقیانوس آرام دست میازد، به ماه و مریخ سفر میکند
تنها یک سرزمین است که هرگز تلاش نمی کند آن را کشف کند
و آن دنیای درونی وجود خود اوست.
همه ی ما به دنبال سرپناهی می گردیم . هر یک آگاهانه یا نا آگاهانه ، خواسته یا ناخواسته ، در تکاپو برای یافتن ماورائی هستیم. جایی در اعماق وجودت اثری از خانه ای به یادگار مانده است . هر چند تصویری بسیار گنگ و مبهم دارد، اما کامل از یادت نرفته و تا به حال کسی آن را به فراموشی مطلق نسپرده است . منزلگاهی که همانند سرزمینی است در دور دست و یاد آور زمانی که در آن با شادی و لذت ، به دور از هر تشویش و اضطراب و فارغ از هر مسئوولیتی شادمانه می زیسته ای . روزگاری که زندگیت سراسر سعادت بوده است و ترانه و پایکوبی .
جایی در عمق وجودت این آرزو همچنان در کمین نشسته و مترصد برانگیختن تو برای بازیافتن آن سرزمین است . خاستگاه تمام ادیان همین آرزو است ، در غیر اینصورت دلیلی برای پیدایش آنها وجود نداشت : چرا که در ظاهر هیچ سودی به همراه ندارند. به همین سبب مذهب از دید فردی واقع گرا کاملا پوچ ، نامعقول و بی فایده به نظر می رسد و اتلاف وقتی بیش نیست. اما اگر او کمی عمیق تر به درونش بنگرد ، در گوشه ای پنهان این حس را خواهد یافت که زندگی اینگونه نیست : این همه چیز نیست . چیزی مهمتری باید وجود داشته باشد .
هرگز معتقد مشو،
هرگز پیرو مشو،
هرگز بخشی از سازمان مشو.
راست باش و صادق با خودت
به خود خیانت مکن.
کودکی نابغه ، خیلی زود در می یابد که ادامه راه برایش بسیار دشوار است زیرا نبوغ شک می کند ، می جوید ، بحث می کند و نافرمانی . گاهی می پذیرد و گاهی رد می کند . نبوغ کاملا منحصر به فرد است ، به روش خود عمل می کند و تقلید گر نیست . از همین رو به مذاق والدین خوش نمی آید . آنان فرزندی می خواهند که اعتراض نکند و دنباله روشان باشد و هر چه می گویند بدون هیچ بحثی بپذیرد . آنها آگاهند و او غافل ، پس آنان هستند که باید تصمیم بگیرند او چه انجام دهد و چه انجام ندهد .
او موقعیت خود را بسیار دشوار می یابد ، اگر بخواهد آنگونه که طبیعتش حکم می کند زندگی کند دائماً با مشکل رو به رو خواهد بود : در خانه ، در مدرسه و دانشگاه با مشکلات دست به [/color]