عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
سلام به همه
من در مورد پسرم یه مشکل کوچیک پیدا کردم نمی دونم واقعا باید چطوری حلش کنم دیگه تقریبا مزمن شده و بدون درمان.
ما نزدیک 1 سالی هست که یه خدمتکار خانگی آوردیم که با ما توی یه خونه زندگی میکنه اتاقش از ما جداست .یه دختر 24 ساله هستش و کارش هم خیلی عالیه .من که بهش خیلی اعتماد دارم ..تمام خونه یه جورایی دست اونه از آشپزی بگیر تا تمیزی خونه و خرید خونه..برای منی که صبح می رم و هشت شب میام خونه وجودش واقعا یه نعمته .وقتی میام ناهار فربدو داده و خونه هم برق می زنه وقتی که این نبود واقعا من کم میاوردم دیگه...دختر ارومی هستش و خیلی هم عاقل و با سیاسته..
مشکلم اول اینقدر حاد نبود الان چند ماهی میشه روز به روز داره بزرگ تر میشه ..مشکلم اینه که فربد اصلا با این دختر نمی سازه .مدام با هم در حال کشمکش و لج و لجبازی هستن .از صبح که میرم دفتر روزی جند بار یا این دختره زنگ می زنه و یا فربد و مدام هم در حال شکوه از همدیگه و گله گذاری هستن .و هی میخوان من این وسط قضاوت کنم ..
دیگه بعضی وقتا واقعا کم میارم .من از این دختر خیلی راضیم ولی فربد مدام ازم خواهش میکنه که من اینو دوستش ندارم و بفرستش بره ما خودمون کارامونو می کنیم!!!!!
وقتی هم که مقاومت منو می بینه میگه پس بهش بگو اصلا اجازه نداره با من حرف بزنه! حتی این دختر میگه در اتاقشو قفل میکنه که من نتونم برم اتاقشو تمیز کنم!
از اونور فربد زنگ میزنه که دوستم اومده خونمون پیشم و این دختره میگه دوستت باید بره خونشون!!
خلاصه این بحث و کشمکش هر روز به یه نوعی وجود داره و باعث شده که یا این دختر مدام در حال گریه و ناراحتی باشه یا فربد مدام از خونه فراری!!!!
منم این وسط شدم کیسه بوکس ..کافیه طرف یکی رو بگیرم اون یکی دیوونه میشه اگرم دخالت نکنم کارشون میکشه به کتک کاری!!!! اینم یه دختر ریزه میزه هستش کمم نمیاره اصلا.
دیگه نمی دونم باید چکار کنم همش فکر می کنم اگه یه بچه دیگه داشتم تکلیفم چی بود!! خواهشا هر کسی می تونه راه حل مفیدی بهم پیشنهاد بده خیلی به من کمک می کنه.:325:
ممنون از همه دوستان
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
سلام F_Zعزیز
نمی دونم تا الان مشکلتون حل شده یا نه...
دیشب داشتم به شما فکر میکردم خودمو جای شما گذاشتم و فکر کردم چه کاری انجام بدم یه چیزی اومد تو ذهنم که براتون مینویسم:
پسرمو به یه کافی شاب دعوت می کردم و بهش میگفتم میخوام در مورد مشکل کوچکی که برام پیش اومده باهاش همفکری کنم . بعد ساعت های زیادی که سر کارهستم حرف میزدم و اینکه وقتی میرسم خونه اصلا حوصله ندارم دوباره کارای خونه هم رو انجام بدم بهش میگفتم دوست ندارم اینقدر خسته بشم که نتونم ساعاتی هم با پسرم خوش باشم بعد درباره اینکه یه خدمتکار خوب که بشه بهش اعتماد کرد کم گیر میاد حرف میزدم .بعد از اون ازش می پرسیدم به نظر تو من اگه چند روز همه کارای خونه رو انجام بدم و هم سر کار برم و هم دنبال یه خدمتکار خوب بگردم چقدر خسته میشم؟ بعد ازش میخواستم بهم بگه خدمتکار خودمون چه مشکلی داره و چرا به نظر او خوب نیست ؟شاید بتونیم بهش کمک کنیم بهتر بشه و... میتونید بعد از اون یه جلسه سه نفره هم با خدمتکارتون تشکیل بدید و حتی میتونید چند تا قانون هم بذارید و...
سعی کنید حس همکاری رو در پسرتون تقویت کنید.موفق باشید.
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
سلام،
پسرتون چند سالش هست؟
شاید بهتر باشه که دختر خانم یک مدت کاری به پسرتون نداشته باشند.
به پسرتون بگویید پس از این به بعد باید خودش اتاقش رو مرتب بکنه.
احتمالاً خودش بعد از چند وقت خسته می شود :)
یک راه دیگر هم این هست که خدمتکار دل پسرتون رو به دست بیاورد. مثلاً برای پسرتون یک هدیه ای که دوست دارد رو بخرید، ولی بگویید که خدمت کار این رو از طرف خودش به پسرتون بدهد.
اینطوری شاید پسرتون با او کنار بیاید.
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
نمی دونم تا الان مشکلتون حل شده یا نه...
دیشب داشتم به شما فکر میکردم خودمو جای شما گذاشتم و فکر کردم چه کاری انجام بدم یه چیزی اومد تو ذهنم که براتون مینویسم:
پسرمو به یه کافی شاب دعوت می کردم و بهش میگفتم میخوام در مورد مشکل کوچکی که برام پیش اومده باهاش همفکری کنم . بعد ساعت های زیادی که سر کارهستم حرف میزدم و اینکه وقتی میرسم خونه اصلا حوصله ندارم دوباره کارای خونه هم رو انجام بدم بهش میگفتم دوست ندارم اینقدر خسته بشم که نتونم ساعاتی هم با پسرم خوش باشم بعد درباره اینکه یه خدمتکار خوب که بشه بهش اعتماد کرد کم گیر میاد حرف میزدم .بعد از اون ازش می پرسیدم به نظر تو من اگه چند روز همه کارای خونه رو انجام بدم و هم سر کار برم و هم دنبال یه خدمتکار خوب بگردم چقدر خسته میشم؟ بعد ازش میخواستم بهم بگه خدمتکار خودمون چه مشکلی داره و چرا به نظر او خوب نیست ؟شاید بتونیم بهش کمک کنیم بهتر بشه و... میتونید بعد از اون یه جلسه سه نفره هم با خدمتکارتون تشکیل بدید و حتی میتونید چند تا قانون هم بذارید و...
ممنون پاییزان عزیز که به این موضوع توجه کردی ..عزیزم این راه ها رو رفتم ..حرفامو می پذیره مساله اینجاست که میگه یه نفر دیگه رو پیدا کن بیار .میگه این اصلا اون چیزی نیست که خودشو به تو نشون میده .همش میگه مامان این دروغگو هستش مثلا میگه بلدم خورش درست کنم ولی بلد نیست یا میگه این با تلفن خونه هی صحبت می کنه بعد تو میای میگه من نبودم !!!!!! چیزای این مدلی زیاد داره .کلا ما قبل از این دختره یه خدمتکار دیگه داشتیم یه زن حدودا 50 ساله بود که چون توی مهد کودک زیاد کار کرده بود خیلی خوب بلد بود با بچه ها چطوری کنار بیاد .اینم اونو خیلی دوست داشت .اون شرایطی براش پیش اومد مجبور شد برگرده کشور خودش و من بعد ازیه مدت سختی اینو پیدا کردم ..از همون لحظه اول با این در افتاد ..این دختره با اینکه جوونه ولی گاهی احساس کردم که واقعا پسرم رو دوست داره و مدام مواظبشه ولی اون این مواظبت اونو فضولی می دونه و فکر می کنه اون داره استقلالشو ازش می گیره .مثلا با دوستش می خوان برن سینما من ترجیح می دم اینم باشون بره چون به نظرم پسرم هنوز خیلی برای تنهایی سینما رفتن بزرگ نشده هر چند که فیلم کارتونی می رن اما هر بار یه دعوایی ما توی ماشین داریم که اینو چرا با ما میاری یا اگرم می خواد با من بیاد اجازه نداره با ما توی مرکز خرید راه بره!! اجازه نداره با ما بیاد توی سینما!! اجازه نمی دم پولمو بدی اون برام نگر داره!! اجازه نداره منو کنترل کنه...
ناهارا که میاد خونه از مدرسه میگه من غذایی رو که این درست کرده نمی خورم چون خوشمزه نیست و واقعا هم بهانه میگیره چون این بیچاره با اینکه مدت زیادی نیست اومده غذاهای ایرانی رو از منم گاهی بهتر می پزه ..
میگه اینو اخراج کن این توی کارای من فضولی میکنه .یکی دیگه رو بیار!
بارها براشون قانون گذاشتم که با هم اصلا کاری نداشته باشن وقتی من نیستم وقتی میام میبینم فربد در اتاقشو قفل کرده اجازه نمی ده این بره حتی تمیز کنه ! یا تلویزیونو خاموش کرده که این نتونه استفاده کنه .هر روز یه بساط اینطوری دارم .
حامد گرامی ممنون بابت راهنماییت .فربد 11 سالش هست و کلاس پنجم هستش الان.اصلا مشکل منم همینه که فربد میگه این اصلا اجازه نداره به کار من کار داشته باشه!!!!!!!! این شده یه معضل بزرگ .مثلا من از دفتر تماس می گیرم با خونه این دختره میگه فربد رفته بیرون!! میگم کجا رفته! میگه نمی دونم با من که حرف نمی زنه وقتی هم که پرسیدم کجا میری گفته تو که مامانم نیستی به تو چه ربطی داره!! حالا این وسط بیا به اقا فربد حالی کن که با ید جوابشو می دادی .بدتر باش لج میشه..
راه کادو خریدنو اصلا منم نگم این دختره خودش انجام میده .واقعا فربد رو دوست داره ..بارها دیدم براش غذایی رو می پزه که اون دوست داره یا کیکی رو که دوست داره براش درست می کنه یا براش کتاب می خره ولی نتیجش دو روزم دوام نداره ..
اینا رو که می گم فکر نکنین مدام با هم اینجورین ...یه وقتایی هم میام میبینم حسابی با هم خوش می گذرونن و گل و بلبلن :310: با هم دارن آشپزی می کنن .نون می پزن .موزیک گوش می دن ولی مدامم عین سگ و گربه به هم می پرن ..کلا خیالم هیچوقت راحت نیست از خونه.
واقعا بعضی وقتا کلافه میشم .اگه لطف کنین باز راهنماییم کنین ممنون می شم.:72:
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
درود :72:
فرید شخصیت مسولیت پذیری نشون میده اما نمی خواد آزادی و استقلالش از بین بره . میشه اینطوری گفت مسولیت اینکه اتاقش رو تمیز کنه رو میدونه اما نمی خواد کسی بهش امر و نهی کنه یا اینکه بالا سرش باشه .....
هم خود مختار ، هم خودکار ! :305:
در زمان های دور به این کودکان ، کودکانی می گفتند که روحشون به تنشون بزرگ تره !
یعنی توانایی انجام کارهایی رو دارند که بیشتر از سنشون هست .....
توجه شما به دختر خدمت کار ، خودکامه بودن اون رو زیر سوال می بره ... اون همیشه والدینشو رییس می بینه و اینکه خیال شما آسوده شده با حس کودکانش احساس ترس میکنه !
میگه : ما خودمون می پزیم می شوریم می خوریم می بینیم بیرون میریم میشینیم می خوابیم ، همش میگه خودمون !
توی این خودمون نمی خواد اجازه ورود بده برای اینکه با سن دختر جوان احساس ترس داره .
قطعا اگر خدمتکاری با سن بیشتر داشته باشید رفتار عوض میشه ! چون کودکان مداوم در حال مقایسه هستند و آزمایش کردن رو همیشه با خودشون یدک میکشند ....
میگه : غذا بلد نیست تلفنی میپرسه !!!! خوب پسرم چه اشکالی داره مهم اینکه ما امشب سیر شدیم ..... دست پختش خوب نیست ؟ خوب چی می خوری !
فرید عزیز تر از جان حساس شده و این رفتار ها موجب دامن زدن شده ...
بهتر به نظر میرسه فرید رو حساس نکنید ، هر چی میگه همون کار رو بکنید . نمیشه انتظار داشت به خاطر یک خدمتکار افکار یک پسر خردسال رو اذیت کرد .... وقت بیشتری با پسر باشید .... اصلا با وجود خدمتکار از او بخواهید غذای شب آخر هفته را نپزد و شما با فرید دست به کار شوید ...
در ضمن از نوع برخورد خدمتکار با فرید هم مطلع باشید درست از او کودک است اما دلش می خواهد همچون مردی جوان با او برخورد شود این احساس را از او نگیرید ....:72::72:
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
برادر خوبم
خیلی زیبا پاسخ دادید .نکاتی را عنوان کردید که شاید خودم خیلی روی آنها دقیق نبودم..اینکه فربد بیشتر از سنش حرکت می کنه مسولیت منو سنگین تر میکنه..نمی دونم این اصلا خوبه یا نه که بچه ای بیشتر از سنش حرکت کنه؟؟؟
در مورد این دختر چون من کلا شخصیت سخت گیرانه ای ندارم مساله حساسیت ایجاد کرده .من هیچوقت به این دختر به چشم خدمتکار نگاه نمی کنم چون معتقدم که اینم داره با ما زندگی می کنه و توی این کشور تنهاست ..خانوادشو رها کرده و تک و تنها اینجا اومده که این حقوق ناچیزشم بفرسته اونجا برای خانوادش که فقط از گرسنگی نمیرن ..برای همینم خیلی دلم براش می سوزه و طوری رفتار می کنم احساس کنه اینجا مثل خونه خودشه ..هیچ کس اینجا با یه خدمتکار اینجوری رفتار نمیکنه ..اینجا حتی خدمتکارا اجازه ندارن از غذای صاحب خونه بخورن و خوراکشون جداست ولی من حتی فکر همچین چیزی رو نمی کنم..گاهی که فربد اذیتش می کنه میره توی اتاقش گریه می کنه و من تحت تاثیر قرار می گیرم ...اینا لج فربد رو بیشتر درمیاره ...
احساس می کنه این دختره رقیبش شده!!! من با اون خانم مسن قبلی اصلا همچین مشکلاتی نداشتم با اینکه این کارش خیلی از اون بهتره..
برادر گرامی لرد حامد شما فکر می کنید من باید رفتارم رو با این دختره عوض کنم که حساسیت فربد کمتر بشه یا بذارم خودش با این مشکلش کم کم کنار بیاد و دخالت نکنم؟؟؟ فربد اصلا بچه حسودی نیست اولین باره می بینم از کسی تا این حد بدش میاد ..
و سوال بعدیم اینه که سن فربد برای شروع سن استقلال طلبی نوجوانی کمی زود نیست؟؟؟ و باید چطوری باش برخورد کنم؟؟
ممنونم که کمکم می کنین.:72:
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
سلامی دوباره :72:
اینکه فرید از سن واقعی بیشتر احساس بزرگی میکنه شکی نیست و شما هم نمی توانید در نوع برخوردهای اون به شکل کاملا محسوس وارد شوید .
او حس قوی داره و کمتر پیش خواهد آمد که گول بخوره ... احساسات خودشون رو کمتر بروز می ده و همیشه تا آخرین لحظه سعی میکنه خشن و بی احساس باشه اما وقتی میبینه اوضاع یه کم خوب نیست ، نرم تر میشه چون هنوز دلش بی طاقته .:305:
ارتباط خوب شما با خدمتکار از لحاظ عاطفی و شرعی و .... قابل تحسینه . اما در کل به نظر میاد یهتره این ارتباط رو به صورت شخصی و دو نفره دنبال کنید ...
اما فرید رو به خودتون حساس نکنید .. دخترک خدمتکار گریه کردنش رو نمیشه 100 درصد به حساب فرید گذاشت . دوری از خانواده و فشار غربت هم جرقه ای قابل توجه ای است به این انبار باروت !:302:
فرید در آینده ، موقعیت های را بدست خواهد آورد که بیشتر از سنش خواهد بود . بهتره او را برای این موضوع آماده کنید .
گاهی اوقات بهتره برایش از کارهای این خدمتکار هم نامحسوس صحبت کنید و گاهی هم از او گله کنید که مثلا اینجاهارو جارو میکنه اما بازم آشغال هست ....
هم مثبت و هم منفی .... اما قراره ما منفی رو بگیم که احساس حسودی برانگیخته نشود نه اینکه فرید را مجبور به گفتن : " آره دیدی گفتم اینو بیرونش کنیم ! " بکنیم ..... :305:
بی تفاوت جلوه نکنید حتی گاهی اوقات ایراد بگیرید .
:72::72:
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
برادر خوبم لرد حامد ممنون که راهنماییم کردی
این چند روز خیلی به حرفاتون فکر کردم ..احساس کردم من زیادی به این دختره بیش از حد بها دادم و خودم متوجه نبودم ..یریشب من تا ساعت 8 شب دفتر کار داشتم که فربد اس ام اس داد که در مورد آینا (اسم این دختر) وقتی اومدی خونه با هم صحبت می کنیم .گفتم باشه عزیزم .رفتم خونه دیدم گفت مامان ببین من ازش خواستم برای من و دوستم وسایل شنامو بیاره بریم استخر ببین چطوری جوابم رو داده منم صداشو با موبایلم ضبط کردم که بشنوی چون هیچوقت حرفامو باور نمی کنی!! در صورتیکه همیشه سعی کردم این همچین حسی نداشته باشه .صداها رو گوش دادم و دیدم که این دختره داره سر فربد داد می زنه که خودت برو بردار و فربد داد می زد که تو باید بهم بدی من نمی دونم کجاست و اون داشت جواب می داد که یا خفه شو و یا خودم تو رو خفه می کنم!!!:163:
باورم نمی شد یه دختر خدمتکار اینقدر یر رو باشه با بچه من اینجوری صحبت کنه .همون لحظه صداش کردم و بهش گفتم این آخرین باری بود که با فربد حتی بلند صحبت کردی ..اگه یه بار دیگه تکرار بشه برخورد دیگه ای باهات می کنم ...تا اومد صحبت کنه گفتم اصلا نمی خوام چیزی بشنوم و تو اجازه حتی گفتن چیزی هم نداری ..رفت توی اتاقش و طبق معمول تا صبح گریه کرد ..صدای گریه هاش میومد و من اصلا اینبار توجه نکردم و یه بارم نرفتم ببینم چشه !! فربد باز هم نگران بود همش می گفت مامان الان تو دعواش کردی بعد که تو نباشی خونه منو اذیت می کنه می زنه تلافیشو سرم در میاره!! بچه مضطرب بود ..از یه خدمتکار می ترسید!!! احساس کردم چقدر این بچه رو ترسونده و من بی خبرم .....انگار اصلا محبت به اینجور ادما نیومده هی باید تو سرشون بزنن که مشکلی یش نیاد!!
از اون شب اصلا با فربد حرف عادی هم نمی زنه ..تصمیم گرفتم امروز برم خونه بهش بگم که اگه یه ذره احساس کنم فربد باهاش راحت نیست نگرش نمی دارم و باید بره جایی دیگه بگرده دنبال کار..
نمی دونم تصمیمم درسته یانه؟؟ من اینو آوردم که وقتایی که نیستم کسی باشه توی خونه به بچم برسه الان همش شده برام اعصاب خوردی..
ممنونم که باهام هم فکری می کنین.:72:
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
خانومی به نظر من تصمیم درستی گرفتید. خدمتکارتون از مهربونی شما سوءاستفاده کرده و ادم قدر شناسی نیست .بهتره از این به بعد با قاطعیت بیشتر عمل کنید .
RE: عدم سازگاری فرزندم با خدمتکار
خوشحالم که فرید کوچولو انقدر با هوش و راست گو هست.
بعضی وقتا جریان از دید آدم بزرگا و بچه ها چقدر فرق میکنه!
نمیدونم چقدر نظرم درسته. اما اگه میخواید وقتایی که نیستید یکی بعنوان یه همراه پیش پسرتون باشه، (نه فقط خدمتکار) صلاح نیست که این دختر خانم رو نگه دارید!
ممکنه دیگه اون رفتاراش رو تکرار نکنه. اما اینکه بتونه مثل یه مربی همراه فرید باشه ... نمیدونم (شایدم اصلا نخواید یه مربی توی خونه داشته باشید و فقط برای کارهای خونه میخوایدش! البته فکر نمیکنم اینو بخواید!)
شاید بهتر باشه کسی رو بیارید به خونتون که یه سابقه ی نگهداری از کودکان داشته باشه (مثل همون خانم قبلی که مسن تر بود) و بتونید کارهای قبلی اون رو بررسی کنید ببینید اگه توی کارش موفقه بیاریدش خونه.
از تجربیاتتون خیلی استفاده میکنم. (هم شما، هم خانم پاییزان) ازتون ممنونم:72: