چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
نگفتین میشه یه زندگی خورد شده رو وصله پینه زد؟فکر نمیکنم اما چون قول دادم به حرفتون گوش کنم باشه چشم.
لیلا جون تمام پستها رو از اول خوندم و نت برداشتم :
به خودت احترام بذار و رفتار جرات مندانه داشته باش.
واضح وغیر مبهم صحبت کن یعنی گفتگوی صریح اما مودبانه و محترمانه.
اعتباربخشی کردن.
روش xyz.
جلوگیری از تشدید(نیاز نیست همیشه در بحث کردن برنده شوید).
ذهن خوانی و تفسیر منفی ممنوع.
اجتناب کردن از بحث.
خواندن کتابهای نیمه تاریک از دبی فورد و رازهایی در مورد زنان و مردان.
تمرین تنفس انجام بده.
خونواده شوهرتو رها کن و اصلا برات مهم نباشند.(نمیدونم میتونم یا نه!)
خودت رو دوست داشته باش و به خودت برس.
قرار نیست به خاطر کارهایی که در گذشته انجام داده ایم خودمان را سرزنش کنیم.
گریه کردن جلوی شوهرت ممنوع.
فکر کردن به چیزهای مثبتی که داری مثله زیبایی سلامتی پدر و مادر،کار و از همه مهمتر خدا.
اولا سعی میکنم این مواردو در عمل انجام بدم و بهشون برسم و پیش یه روانپزشک هم حتما میرم و سعی میکنم اعتماد به نفسمو به دست بیارم. افسردگیمو از بین ببرم و شاد باشم. اما تا حدی که مربوط به خودم میشن.
اما در مورد چیزهایی که مربوط به خودم نیستن و یا فکر میکنم ضعیفم ،چی میشه؟ میشه راهنماییم کنین.
1.برای از بین بردن حساسیت و زودرنج بودنم چی کار کنم؟
2.واسه اینکه بقیه رو رها کنم و برام اصلا طرز تفکر و دیدگاهشون مهم نباشه.از اینکه میبینم بی منطقند به هم نریزم، باید چی کار کنم؟
3.(از همه مهمتر)از قیافه،طرز برخورد،از حرف زدن از صدا و از همه چیز شوهرم متنفرم!!!!:163:با این موضوع چطوری کنار بیام؟
4.با هرروشی که انتقاد کنم دعوا میشه چطوری انتقاد نکنم و تحمل کنم؟اصلا میشه همه چیو تحمل کرد و هیچی نگفت؟
5.با بدبینی و تفاسیر منفی ایشون چه برخوردی داشته باشم؟ از توضیح دادن و توجیه کردن خسته شدم.
6.وقتی میبینم نمیتونه مدیریت کنه،هرچی خونوادش بهمون بد میکنن اما اون بنده اوناست و منو زیر پاش له میکنه،براش مهم نیست اونا با من چه برخوردی دارند فقط توقع داره من جلو اونا سجده کنم! با وجود بی محلیاشون به من باهاشون رفت و آمد کنم! تیکه هاشونو جواب ندم! چی کار کنم؟ من حاضرم بمیرم اما مادر و خواهر اونو نبینم. حاضره جلو پدر و مادرش سجده کنه!!اونم چه پدر و مادری!!!!!!!! واقعا که حیف از کلمه مادر!!!!!!!!!!!
از طرفی اگه بعد از کلی دعوا و کتک خووردن هم باهاش نرم اونجا باز بعدا صد برابر تلافی میکنه و ابرومو میبره. با این تناقضات چی کار کنم؟(تنفر من و تلافی اون)
7.تحت تاثیر شدید اطرافیان و به خصوص مامانشه.من از این موضوع زجر میکشم. واسه این باید چه راهکاری داشته باشم؟
8.با روابط اجتماعی بسیار ضعیف و سکوت البته در جمع خونواده من و بی احترامیش به پدر و مادرم که میدونه خیلی واسم عزیزن از روی لجبازیش و حتی سلام نکردنش چی کار کنم؟ همیشه دوست داشتم با کسی زندگی کنم که مدیریت یک جمعو به دست میگیره و شاد وشنگوله و میگه و میخنده اما چی نصیبم شد؟:302:
9.با سرکوب کردن شدید عواطف و احساسات من و مسخره کردنم باید چی کار کنم؟ بهم میگه لوس بازی ممنوع.مردباش!!!!!
10.دوست داشتم طرفم مرد باشه،گاهی اوقات کوتاه بیاد گاهی از خود گذشتگی داشته باشه،نه اینکه سر هر موضوع کوچیکی گردن منو میگیره و فشار میده!!!!!!!!!!!!!!!!با کتک زدنش چی کار کنم؟ چطوری تهدیدش کنم؟
دیگه واسم هیچ شخصیتی باقی نذاشته .لهم کرده.:101::54:
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینای عزیز
یه کم آروم تر
یه مدت فقط به خودت فکرکن
سعی کن خوش باشی
یه تنوع ایجاد کن توی زندگی ات
یه کم به خودت برس عزیزم
بعد راجع به اینها که نوشتی راحت ترمی شه فکر کرد و تصمیم گرفت...
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینا جان...خواهر گلی من!.... بنظرم لازمه حتمن پیش دکتر بری(یه دکتر خوب!)... شاید لازم شد یک کم داروی آرامش بخش مصرف کنی(بخاطر لرزش دست و تپش قلبت میگم البته به تشخیص دکتر)...بعدی که حالت سرجاش اومد بیا فکر کنیم که چیکار کنی.:46:
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
باريك الله.:104: حالا شدين يك خانم خوب. منم تو اون تاپيك گفتم كه فقط بايد تغيير را از خودت شروع كني. حالا اگر حرف گوش كنيد، منم كمكتون مي كنم البته اگر نياز به كمك من داشتين.:325:
در ضمن اين را هم بگم كه شما ظاهرا داري ميگي كه من مي خوام تغيير كنم و رفتار ديگران برام مهم نباشه.:104: اينو تو قسمتي كه سبز كردي نوشتي. اما بعدش 10 تا سوال پرسيدي كه از سوال دوم باز هم داري مي پرسي كه در مورد فلان رفتار شوهرم يا خانواده اش چه كار كنم.:163: يعني چي؟ يعني اين كه شما يه تاپيك زدي به اسم اين كه مي خوام تغيير كنم. اما فقط اسم را عوض كردي و از همون اول باز داري روي رفتار بقيه مانور ميدي. :163:
اما اگر واقعا مي خواستي رفتار خودت را اصلاح كني، بايد اين جوري مي نوشتي: فرض كن كه من ميناچ هستم و مي خوام تغيير كنم. در اين صورت اين جوري مي نوشتم:
بچه ها من قول ميدم كه ديگه به رفتار خانواده شوهرم حساس نشم. قول ميدم كه درك كنم كه شوهرم نمي تونه هر روز بشينه و بين رفتار اونها و من قضاوت كنه و منو بغل كنه و ببوسه و بگه آره عزيزم اونها خيلي بدند و تو خيلي خوبي. مي خوام فقط و فقط روي دو چيز تمركز كنم. 80 درصد روي رفتار خودم و 20 درصد روي فيدبكي كه از شوهرم ميگيرم همين و بس. قول ميدم كه ديگه گريه نكنم. جلوي شوهرم نق نزنم و تازه مي خوام از اول شروع كنم و رفتارم با شوهرم را درست كنم. در ضمن قول ميدم كه در ازاي تغييرات زياد خودم فقط تغيير كمي از شوهرم انتظار داشته باشم. چون من يك زنم و مي دونم كه در مورد رابطه با همسر، من بايد سنگ زيرين آسياب باشم. در ضمن حتما به پزشك مراجعه مي كنم و در مورد مشكل رابطه زناشويي ام با همسرم هم قول ميدم كه پيگيري كنم و درست كنم. قول ميدم در مورد اضطراب و ... هم به پزشك مراجعه كنم.
باور كن راه حل تمام مشكلات شما همين چند خطيه كه من از طرف شما به بقيه قول دادم.:305: همين ها را اجرا كن. همه چي درست ميشه. :305: پس به جاي اين كه دوباره روي رفتار ديگران تمركز كني، همين هايي كه من نوشتم را خودت قول بده.
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
آقای تسوکه عزیز در مورد عکس العملی که باید در مقابل رفتار دیگران داشته باشم پرسیدم.
این بازم به معنی تغییر رفتار خودمه، چون نمیتونیم کسی رو مجبور کنیم که بامااین طوری باید رفتارکنی:163: اما خودمون باید یاد داشته باشیم تا اینکه به قول آقایsci باعث تشدید و عکس العمل بدتری نشیم. منظورم فقط همین بود.
سرافراز جون مرسی که به فکرمی دیروز رفتم وقت گرفتم و حتما میرم.مطمئن باش عزیزم.
ولی از همه دوستان خوبم میخوام که در مورد سوالهای پست اولم کمکم کنند، ممنون میشم مثل همیشه.
آقای sci منتظر راهنماییهای خوب شما هم هستم.لطفا تنهام نذارین.:72:
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان الان از نظر روحي ورواني يك مقدار شرايط خوبي نداري افسرده شدي اضطراب داري تغيير با اين شرايط امكانپذير نيست
اولين مرحله براي تغيير زندگيت اينه كه آرامشتو بدست بياري و به سلامت روح وروانت فكر كني .پس قبل از هركاري بايد به يك روانپزشك خوب مراجعه كني و از دارو استفاده كني معمولا داروهاي روان سه چهار هفته طول ميكشه تا اثر ش را ببيني .بعد از اين مرحله امادگي لازم را پيدا ميكني مثل زميني كه آماده س براي كاشت بذر روح وروانت امادس و ميتوني خيلي راحتتر تغيير كني
پيش نياز تغيير تو درمان اضطراب وافسردگيته . اين قضيه راجدي بگير.:305:
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
از نظر روحی خیلی خوبم و با اینکه یک کلمه با همدیگه(با شوهرم) حرف نمیزنیم و کاری به همدیگه نداریم خیلی آرومم.
خدا رو شکر.
ممنون میشم تو سوالای پست اولم کمکم کنید.
خانوم دل،سرافراز،تسوکه
آقایSCI , لیلا خانوم و همه بچه های تالار
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا نوشته:
3.(از همه مهمتر)از قیافه،طرز برخورد،از حرف زدن از صدا و از همه چیز شوهرم متنفرم!!!!163با این موضوع چطوری کنار بیام؟
چرا متنفري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آيا از اول متنفر بودي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه نه چي شد كه متنفر شدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
آره لیلا جون از اول ازش خوشم نمیومد از صداش و از لاغری بیش از حدش اما حالا و بعد از این همه بحث و دعوا بیشتر باعث شده که از همدیگه بدمون بیاد. از طرز برخوردش و....
فکر نکن دارم بهانه میگیرم نه واقعا بدم میاد.
همیشه دوست داشتم شوهرم هیکلی و خوش تیپ باشه!!!!!
مطمئنا اونم حالا دیگه منو دوست نداره و از یه چیزای من بدش میاد.
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
ببخشين كه مي پرسم ولي خيلي برام سواله؟
مي شه بپرسم پس چرا باهاش ازدواج كردي؟ چه فشاري پشت سرت بود كه تو را مجبور به اين كار كرد؟