سلام به همه دوستان.پسری هستم 21 ساله که تقریبا نزدیکه 1ساله با دختر خانمی دوستم.بعد چندماه فهمیدم به هم علاقه مند شدیمو گزینه های خوبی برای ازدواج واسه همدیگر هستیم.بعد از صحبت با مادر اون دختر خانم برای ازدواج ازشون مهلت خواستم تا درسم تموم بشه و خودمو جمع و جور کنم تا پا پیش بذارم.اما تازگی یه مشکلاتی وارد رابطه ما شده.ما قبل از ماه رمضان در هفته شاید 5 روز همدیگرو می دیدیم.گاهی اوقات در روز 2بار همدیگرو میدیدیم (باهم میرفتیم دانشگاه و برمی گشتیم).خواهرو برادر من ازدواج کردند و من در خانه هستم باید کمی به پدر و مادر خودم کمک کنم.اگر این دختر خانم یک روز جمعه به من بگه بریم بیرون و من به خاطر کار های خودم نتونم بیام بیرون، دعوا داریم.اول با طعنه و کنایه شروع میشه مثلا میگه تو نمیخوای منو ببینی ،از من فرار میکنی، یا مامانی هستی و به ناسزا گفتن ختم میشه.در صورتی که شاید ما کل هفته بیرون بودیم.2 روزه مریض شدم و با وجود مریضی نزدیکه یک ساعت باهاش بیرون بودم.فردای اون روز هم به من گفت که دوباره دلش برام تنگ شده و من سنگ دلم و دوسش ندارم چون نمیام ببینمش.من بهش گفتم که میخوام کمی تنها باشم ولی اون گفت که بهانه میارمو میخوام نبینمش و دوباره دعوا.هروقت هم یه اتفاق کوچیک میوفته میگه خواستگار دارمو من گزینه خوبی واسه ازدواج باهاش نیستم.3هفته است که تاندون دستم کشیده شده و باید ببندمش اما وقتی با دست بسته پیشش میرم میگه وقتی میای پیشه من آهو ناله میکنی،خودتو باند پیچی میکنی.امروز با کمال مهربونی ودرخواست ازش خواستم که باهام بیاد بیرون اما بهم گفت که شرمنده نمیتونم بیام.حالا میخوام دوستان منو رهنمایی کنن آیا من مشکلی دارم؟ آیا من حق ندارم تنها باشم؟ حق ندارم 1روز به خانوادم کمک کنم؟من بین خانوادم و این خانم گیر کردم خودم چی پس؟آیا رفتار من اشتباه بوده؟مرسی از همه دوستان.:325: