ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
سلام
من در زندگیم به یه سری موفقیتها رسیدم و از این بابت خیلی خوشحالم ولی یه مسئله ای برام ایجاد شده که بشدت داره منو آزار می ده.
یکی از آشناهای ما که خیلی خیلی با هم دوست بودیم و طوری با هم رفتار می کردیم که انگار بردار بودیم. زمانی من خودم کلی مطلب ازش یاد می گرفتم، الان به قدرت اطلاعاتی من پی برده و دیده که ازش جلو زدم... ما با هم یه دهه تفاوت سنی داریم
دائم ارزشهای منو می بره زیر سوال و بطور مرموزی اعصاب و روح و روانم رو آزار می ده.
سر یه جریان، که منو خیلی اذیت کرد. من رابطه ام رو باهاش کم رنگ کردم که اولش خونوادمون خیلی از دستش ناراحت بودن ولی الان آن چنان خودش رو خوب و با ایمان جلوه داده که خونوادمون فکر می کنن من مقصرم و اون خیلی آدم خوبیه.
نمی دونم اطلاعات کامل دادم یا نه؟ اگه کمه بپرسید تا جواب بدم ولی خواهش می کنم راهنماییم کنید.
خیلی این مسئله داره منو آزار می ده
خیلی ممنونم از همتون
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
می شه بیشتر توضیح بدین.یعنی به موضوع مورد نظر مستقیما اشاره کنید.سر چی اذیت کرد شما رو؟؟
بیشتر بگید تا دوستان بیان راهنمائی کنن.
یه سوال وقتی که به این موفقیتها رسیدین اخلاقتون عوض شد؟رابطتون باهاش کمتر نشد؟فکر نمی کنید خودتون با کاراتون حسادتشو برانگیختین؟
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
می شه بیشتر توضیح بدین.یعنی به موضوع مورد نظر مستقیما اشاره کنید.سر چی اذیت کرد شما رو؟؟
بیشتر بگید تا دوستان بیان راهنمائی کنن.
یه سوال وقتی که به این موفقیتها رسیدین اخلاقتون عوض شد؟رابطتون باهاش کمتر نشد؟فکر نمی کنید خودتون با کاراتون حسادتشو برانگیختین؟
ببینید من به یه سری کارها مثل تدریس و ... علاقه دارم ولی ایشون دائم به من می گفت وقتی بزرگتر شی خسته می شی و دیگه حوصله نخواهی داشت و من هم می گفتم چطور اساتید دانشگاه که اکثرا سن بالا هستند خسته نشدند و ایشون وقتی دید من اینطوری می گم خودشم شروع کرده به درس دادن!!!:311:.
روزهای اول البته به حرفش گوش کردم ولی دیدم نمی تونم از علاقه ام دست بردارم.
من به قانون جذب اعتقاد دارم. ایشون خیلی منو از این بابت مسخره می کنه و میگه یه مشت آدم غربی فلان و فلان شده اومدن و دارن مغزتو شستشو می دن و ... و وقتی من با دلیل و منطق گفتم که اینطوری نیست رفته بود کلی درس خونده بود (مخفیانه) و در کنکور قبول شده بود و من قبول نشدم و هی به من می گفت من با استفاده از قانون جذب این کار رو کردم و دیدی تو که این همه طرفدار قانون جذبی نتونستی ولی من تونستم.
راستش اولش من فکر کردم راست می گه ولی بعدش یه بررسی اجمالی کردم دیدم دروغ می گه و الان هم هنوز که هنوزه میگه من کارهای خوب از بس انجام دادم ، و به دیگران محبت کردم و لطف کردم ، قبول شدم ولی تو نتونستی چون داری به بچه ها ظلم می کنی. سعی کن خوب بشی تا بتونی و دائم احساس گناه در من ایجاد می کنه
مورد بعدی مثلا فرض کنید اشخاص A, B , C از نظری به هم شبیهند(مثلا عرفانی و ...). من مثلا همیشه از شخص A نام می برم و اون رو دوست دارم. مثلا یه انسان عارف ولی اون به محض اینکه می بینه من طرفدار شخص A هستم و بهش احترام می ذارم اولش میگه اشتباه می کنی ولی وقتی میبینه من بازهم اون شخص رو دوست دارم شروع می کنه به بد گویی و مسخره کردن اون شخص و کاملا اونو می بره زیر سوال.
یا مثلا رفتیم مسافرت و من در مسافرت خب زیاد دعا و مناجات می کردم (مسافرت زیارتی) اون دفعه اول سعی می کرد بفهمه من چه می کنم و موفق نشد و وقتی دید من خیلی حال مناجات دارم شروع کرد به مسخره کردن من و فیلم کردن ذکر گفتن هام و دائم منو مسخره می کرد.
الانم که شده پیر و مرشد ما!!! اینقده خودش رو خوب جلوه داده که دیگران فکر می کنن مشکل از منه. اگه شما باهاش هم صحبت شین فکر می کنید کسیه که هیچ گناهی نکرده و تعجب می کنید چرا بهش نمی گن معصوم!!!:163::163::163:
خیلی اینطور انسانها آزار دهنده اند.
من نمی خوام طرفداری از خودم بکنم ولی اگه حق با من نباشه بگید مشکلم کجاست و چطوری خودمو باید اصلاح کنم؟
مرسی
بچه ها کسی نظری نداره؟؟؟
فکر میکردم تا الان کلی راهنمایی شده باشم.
دوستان هر چه می دونید بگید و کمکم کنید تا از این جهنم خلاص شم.
خواهش می کنمممممممممممممممممم
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
اینجا بنظر من دو نکته وجود داره:
1- خود این آقا
2- درست و صواب عمل کردن شما
در مورد دوم خوب ما کتاب دینی و آموزه های دینی و درسهایی از امامان و پیامبران داریم و در مواقعی هم که خودمون در تحلیل این دست مسائل عاجز شدیم، مرجع تقلید و ... وجود داره. پس شما برای اینکه راه و عملت درست و خدایی باشه، لازم نیست که الزاما به این آقا رجوع کنید. شما به قرآن و کتابهای دینی و ... رجوع کنید.
در مورد مساله اول هم نه لازمه که با این آقا بحث و جدل کتید که درستی و حقانیت گفتار و عقیده خود رو به اثبات برسونید و نه اینکه باهاش رقابت کنید. شما راه خودتون رو برید و با ایشون هم خیلی معمولی ولی احترام امیز رفتار کنید. ارتباطتون رو کمتر کنید مثلا لازم نیست باهاش مسافرت برید ولی وقتی تو جمع فامیل هستین نه باهاش بحث کنید و نه زیرسوال ببرینش و نه خیلی خیلی دوری کنید.
کلا ایشون رو هم مثل یه فرد از افراد فامیلتون درنظر بگیرید. اصولا رقابت یا جنگیدن با آدمهایی که خیلی وجهه خوبی پیدا کرده اند، به ضرر خود آدم تموم میشه.
شما خیلی عادی و معمولی با ایشون رفتار کن. نه در پی دنبال کردن راه و روشش باش و نه نشون دادن غلط بودن رویه اش به دیگران و خودت باش.
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
خیلی ممنونم از صحبتهای خوبتون و یا بهتره بگم راهنمایی های خوبتون
استفاده کردم. در عین حال نکته ای است و اون اینکه من چطوری در مقابل ایشون احساس گناه نکنم. چون اگه منم نخوام باهاش بحث کنم الان طوری شده که نسبت به حرفهاش حساس شدم. مثلا ما یه سفر زیارتی ثبت نام کردیم و بعد از مدتی بنا به دلایلی پولمون رو پس دادن و اون هی به من می گفت حتما گناه بزرگی کردی که خدا اینطوری گوش مال بهت داده و وقتی مدتی پیش از سفر زیارتی برگشتیم به ناگاه سفر زیارتی دیگری قسمت شد و اولش همه گفتند که آفرین چقدر شما لیاقت دارین ولی شب که همه بودند خانمش گفت حالا سفر به این مکان خیلی مهم نیست و اصلا زیارتی محسوب نمی شه و من متوجه شدم که این خانم همونی بود که 5 ساعت پیش گفت خوشا به سعادتت و الان داره می گه خیلی زیارتی نیست ، احتمال دادم که آقائه نشسته زیر سر خانمش و اینطوری توجیه کرده...
نکته دیگه اینکه من از یکی از دوستام پرسیدم و اون گفت مقابله به مثل کن. میخوام ببینم این کار درسته؟ چون باید ببینم کجا چی گفته تا عین همونو در خودش پیدا کنم و بذارم کف دستش و این زمانبره.
چکار کنم که ادب شه و دیگه کارش به کارم نباشه؟
بازهم متشکرم:72:
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
سلام دوست عزیز
از این رفتارها خیلی بدم میاد خودمم با کسی این مشکل رو دارم
به نظرم بهترین کار اینه که شما محکم وبا سیاست باشید و از حرفهاشون ناراحت نشید البته در ظاهر
رابطتونو با این آدم کم کنید به جاش با دوستای دیگری به سفر برید اصلا نیازی نیست باهاش مداجله کنید مجادله فقط اعصاب شما رو خورد میکنه
در رابطه با اهدافتون و کارهایی که میخوان انجام بدید اصلا باهاش صحبت نکنید هرچی گفت بده تو هم به ظاهر بگو بده ولی کاری که دوست داری رو انجام بده مهم عمله نه حرف:305: اینجوری احساس موفقیت میکنید و کم کم یه دوست هم عقیده پیدا کنید که دنبال این بچه بازی ها نباشه
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
متشکرم از جواب دوستان
اما نکته مهم اینه که اینقده از نظر فامیلی نزدیکیم که من نمی تونم رابطه مو باهاش کم کنم. مثلا شاید شب در میون خونمون باشه.
دیشب باز سعی کردم بهتر باهاش برخورد کنم که مسئله ای رو پیش کشید و خواست حرف منو رد کنه. ولی نمی دونم من دیوونه دوباره شروع کردم دلیل آوردن که آخرش دیگه کم آورد و حرفی نزد.
نمی دونم چرا کنترل ندارم. اصلا دوست ندارم حرفی رو و عقیده ای رو به کسی اثبات کنم ولی ناخودآگاه به این کار تحریک می شم یا بهتره بگم تحریکم می کنه
نمی دونم چه کنم:303::303::303:
دوستان بیشتر نصیحتم کنید ، راهنماییم کنید.
دیشب به مامانم هم گفتم ، ولی مامانم دیگه حتی به حرفم توجه نکرد، وقتی حرفم تموم شد یه حرف دیگه رو با یکی دیگه به میون کشید انگار نه انگار من چیزی گفتم.
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
ببخشيد عنوان تاپيكتون يه جوريه،انگار از نظر دستور زبان مشكل داره! ضربه زدن از؟!
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
ببخشيد عنوان تاپيكتون يه جوريه،انگار از نظر دستور زبان مشكل داره! ضربه زدن از؟!
آره دوست خوبم
باید می نوشتم ضربه زدن روحی به دیگران بطور مرموز ولی خب الان نمی تونم کاریش کنم. مگر آقای مدیر این تغییر رو بدن
122 بازدید و فقط 9 ارسال
مثل اینکه دوستان دوست ندارن که من مشکلم حل شه :302:
RE: ضربه زدن روحی از دیگران بطور مرموز
جالبه 159 بازدید و فقط 9 ارسال
دوستان خوب این سایت کجا رفتند؟
نکنه ماه رمضانه و همه حوصله ندارند:163::82: