روی رفتار شوهرم نسبت به دختر دائیم حساسم!!
واقعا دیگه به این رسیدم که از ماست که برماست.یا خودم کردم که لعنت بر خودم باد.من وارد یه خونواده مذهبی شدم.خودم به این قشر بیشتر تمایل داشتم.اما می ترسیدم شوهرم خیلی دیگه خشکه مقدس باشه.اما بعد یه مدت فهمیدم این طورا هم نیست.گاهی با هام یه شوخی هایی راجع به دخترا می کرد منم ذوق می کردم که خوشک مقدس نیست.کم کم به این شوخی هاش بها دادم.بیشتر هم راجع به دختر دائیم. اگه بگم می گید این دختره عقب مانده ذهنی صد در صد.تا اینکه زنگ خطرو احساس کردم چون گاهی اس هم به هم می دادن.البته اس های ضایع کننده.اعتراض کردم .اونم تموم کرد.گذشت من از رو نمی رفتم گاهی تو خونه حرفشو پیش می نداختم و تا می دیدم راجع به دختر داییم نظر می داد باهاش قهر میکردم.دیگه می دونه چقدر روش حساسم.سعی می کنه حتی بهش سلام نده مگه اجبارا.(دختر داییم بر عکس من خوش اندامه.دوست داره با مردا ارتباط داشته باشه البته اقتضای سنشه آخه 16 سالشه.متاسفانه با داییم اینا خیلی صیمیمی هستیم آخر هفته ها با هم می ریم بیرون .)
امشب افطار مادرم بود کلی مهمون داشت.همه مهمونا رفتن حتی خودیا فقط داییم رفته بود پی کاری زن دایی و دختر داییم بودن در ضمن عمه مادرم هم بود.دختر داییم تو اتاق داداشم پای کامپیوتر بود من و مامانم و زنداییم ظرفها رو جا به جا می کردیم .به خاطر همین حساسیتی که داشتم رفتم دیدم شوهرم نیست حدس زدم اتاقی باشه که دختر داییم اونجاست.یه بالش زمین بود برداشتم تا به بهونه ای برم اونجا.(البته بگم در اتاق باز بود.)دیدم دختر دایم پشت کامپیوتر و البته شوهرم نزدیک در رو صندلی نشسته و یه کتاب دستش و البته دختر داییم پشت به شوهرم.دلم شکست چرا باید می یومد جایی که اون باشه از
چهرم فهمید از دستش ناراحت شدم بعد اینکه بالشو گذاشتم سر جاش اومدم بیام بیرون صدام کرد گفتم بله گفت قیافه می گیری چیزی نگفتم گفت باور کن عمه می خواست بخوابه ..نذاشتم حرفش تموم شه اومدم بیرون.موضوع برام روشن شد عمه پیر مادرم که به خاطرش چراغهای حال رو خاموش کرده بودیم می خوست بخوابه و چون پیش شوهرم معذب بوده شوهرم پا شده رفته اون اتاق ولی سوال من اینجاست اون می دونه چقدر رو دختر داییم حساسم چرا نرفته اون یکی اتاق که خالی بود ؟دلم شکسته خودش می دونه ناراحتم وقتی اومدیم چند بار ازم خواسته اگه از چیزی نا راحتم بگم اما من هیچی نگفتم خودمو کنترل کردم دلم شکسته خودم کردم که لعنت بر خودم باد :302:
RE: از ماست که بر ماست!!!
خوبه که به اشتباهت پی بردی:104:
اما دیگه اشتباه نکن یعنی با همسرت قهر نکن
با گیر دادن مشکلت حل نمیشه رفت و آمدت با خانواده داییت رو کم کن زندگیت مهمتره یا رفت و آمد؟
ورزش کن تا اندامت خوب بشه برای همسرت خودتو آرایش کن درمورد دختر داییت جبهه نگیر اونا که دیگه اس ام اس نمیدن
ولی زنگ خطر رو که دیدی باید یاد بگیری که همسرتو بجای اینکه به مذهب و خدا و خانواده تشویق کنی به کار خلاف تشویق نکنی همسرت جوونه اینجور که گفتی خانواده مذهبی داره رابطه با دختر جوون برای هر مردی جذابه چه برسه به مردی که خانواده چشم و گوش بسته ای داشته:305:
RE: از ماست که بر ماست!!!
راجع به دیشب چه برخوردی کنم؟شاید بگید خیلی دیگه حساس شدی ولی موضوع اینجاست که شوهرم خبر از حساسیتم داره.و از فرصت استفاده کرده و با یه بهونه رفته اون اتاق و نه تنها به من بلکه خودشم گول زده با یه بهانه الکی.
یادمه یه بار خونه دائیم دختر دائیم ام خواست به شوهرم بگم مشکل کامپیوترشو حل کنه اولش سه تایی اونجا بودیم ولی بعد که منو صدا زدن تنها شدن.تو خونه بهش گفتم وقتی با نسرین تنها شدی چه حس بدی داشتم و وقتی شنید کلی خندید و قربون صدقم رفت.به خاطر این میگم از حساسیتم خبر داره
RE: از ماست که بر ماست!!!
بهتره تمومش كني. خودت داري روي اين موضوع حساس و حساس ترش مي كني.
RE: از ماست که بر ماست!!!
سلام
رایحه عشق عزیز
من در حدی نیستم که بخوام مشکل شما رو حل کنم خیلی راست بگم اول مشکل خودم رو حل کنم
خدا رو شکر مشکل شما زیاد مهم نیست و حل شدنیه و حیفه که زندگیه خوبتون رو بخاطر این چیزها خراب کنید
در ضمن مطمعن باش که همسرت دوستت داره و به شما علاقه منده
اما 2 تا نکته به ذهنم میرسید حیفم اومد نگم
1- بهتره که زمانی که با همسرت تنها هستید و با هم خوش هستید خیلی آرام و منطقی احساست رو بهش بگی و صادقانه با همسرت صحبت کنی و اون رو متوجه کنی که چه حسی نسبت به این قضیه داری و از همسرت بخواهی که کمکت کنه که این احساس بد رو کنار بذاری مطمعن باش همسرت دوستت داره و بخاطر شما هم که شده این کار رو میکنه و در مورد کار ها و رفتارش تجدید نظر میکنه
من خودم مرد هستم و خصوصیات مرد ها رو خوب میشناسم زمانی که همسرشون از چیزی ناراحت باشه سعی در رفع اون مشکل میکنن ولی باید به صورت دقیق از مشکل خبر داشته باشند
2- در مورد خودتون هستش این حسی که شما نسبت به دختر دائیتون دارید کاملا عادیه و هیچ مشکلی نداره اما شما نباید زیاد از حد به این حستون بها بدید تا اینکه بخواد فکر شما رو درگیر خودش کنه و بهتره که سعی کنید ذهنتون رو مشغول این قضیه نکنید اگر زیادی روی چیزی حساس بشید بدتر میشه بهتر توجه نکنید و ازش بگذرید
اینها نظرات شخصی من بودن و امیدوارم که این مشکل کوچک شما هم بزودی حل بشه
همیشه موفق و شاد خوشبخت باشید
RE: از ماست که بر ماست!!!
ممنون آقای متا با وجود مشکلاتون وقت گذاشتین.شخصیت شما و نوع برخورد با همسرتون اونقدر تحسین برانگیزه که حتی تعریفتون رو پیش همسرم کردم.
من مطمئنم همسرم خیلی دوستم داره ولی می ترسم وسوسه بشه.اونقدر تو این تالار ازین چیزا دیدم چشمم ترسیده.
راستش به نظرم خیلی راحت هر چی می یاد تو ذهنمون می گیم از اولش سیاست نداشتیم.آخره صداقتیم:311:
RE: روی رفتار شوهرم نسبت به دختر دائیم حساسم!!
اولا همونطوري كه دوستان گفتن شما روي اين مسئله بيش از حد حساس شدي و همين حساسيت شما و گير دادنها به شوهرتون ميتونه ناخواسته ايشون رو بيشتر تحريك كنه كه به سمت اون دختر بره.
درثاني به نظر مياد شما چندان ابراز علاقه كردن به همسرتون رو بلد نيستيد و شايد ايشون محتاج توجه و محبت بيشتر شماست!
*بعضي اوقات مردها براي جلب توجه همسرشون و اينكه حس غيرت زنشون رو روي خودشون ببينند(آخه اين حس واسه يه مرد هم شيرينه!!) دست به همچين كارايي ميزنن! اكثر مردا از اينكه حس كنن و خيال كنن(فقط خيال كنن!!) كه مورد توجه زنها هستن لذت ميبرند،حس قهرمان بودن،جذاب بودن،قوي بودن...اين وظيفه شماست كه ايشون رو يه تكيه گاه قوي و جذاب به حساب بياري و اين حس رو بهش بدي!
RE: روی رفتار شوهرم نسبت به دختر دائیم حساسم!!
امشب دلمو زدم دریا ازش پرسیدم جز من کسه دیگه ای رو دوست داری؟گفت مگه تو جز من کسی رو دوست نداری فهمیدم متوجه منظورم نیست گفتم نه در ضمن من زنم نمی شه جز تو کسی رو دوست داشته باشم.گفت اگه ازون لحاظ می گی فقط تو رو دوست دارم.بعد چند لحظه گفت انکار نمی کنم من به زنای دیگه توجه می کنم دست خودم نیست تو باید درکم کنی.وقتی می یام پیشت ارضام کنی چه از لحاظ روحی چه عاطفی.وقتی اینا رو شنیدم دوست داشتم بمیرم یعنی وقتی می یاد پیشم به زنای دیگه فکر می کنه؟.پشتم کردم بهش اونم هی داشت درد و دل می کرد.ازش پرسیدم یعنی وقتی بوسم می کنی به یکی دیگه فکر می کنی خیلی برخورد بهش گفت دیوونه نه.بعد غیر مستقیم خواستم قضیه اونشبو گوش زد کنم گفتم فقط به خاطر خودم نمی گم ولی تو رو خدا قدر خودتو بدون مواظب خودت باش نذار شیطان بهونه بده دستت تا مرتکب گناه شی منو توجیه می کنی خودتو که نمی تونی گول بزنی.اولش متوجه حرفم نشد گفت به خاطر حرفای چند لحظه پیش می گی گفتم نه . ببین کی شیطان وسوست کرد دیدم ساکته گفتم داری به چی فکر می کنی گفت به کارام.
نمی دونم واقعا فهمید منظورم اونشب بود آخه خیلی رفت تو فکر.
دوستان شما می تونید اطمینان بدید هیچ حسی نسبت به دختر دائیم نداره؟.من نمی ترسم بره سراغش چون امکان نداره به دلایل زیادی.اما فکرش که محدودیت نداره ،می تونه صبح تا شب بهش فکر کنه
RE: روی رفتار شوهرم نسبت به دختر دائیم حساسم!!
یکی از دلایلی که میگن تجسس نکنید بخاطر همین چیزاست
چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی؟ آخه 1 دختر 16 ساله که اصلا به همسرت فکر نمیکنه چرا باید اینقدر تو رو حساس کنه؟
با این سوالات میخوای به چی برسی؟ میخوای همسرت بگه آره به دختر داییت علاقه دارم؟ اونوقت آروم میشی؟ نکن این کار هارو عزیزم
الکی الکی میخوای زندگیتو خراب کنی؟
بجای این کارها اصلا دیگه به این موضوع فکر نکن درموردش با همسرت حرف نزن بجاش چند تا برنامه جدید بریز که بهتون خوش بگذره با هم برید گردش و خرید وکارهای مورد علاقتونو انجام بدید:227:
RE: روی رفتار شوهرم نسبت به دختر دائیم حساسم!!
رایحه جان همونطور که دوستان هم اشاره کردند، خیلی حساسیت نشون نده مخصوصا جلوی شوهرت. اونقدر که باید می گفتی گفتی، بیشتر گفتنش اصلا صلاح نیست.
اما دورادور مراقب شوهرت هم باش. اینکه به رابطه اس ام اسیشون اعتراض کردی خیلی هم خوب بود و خدا رو شکر که قطع شد. هروقت حس کردی باهم تنها شدن، شما هم برو کنارشون بشین یا به یه بهانه ای شوهرت رو صدا بزن. و در ضمن رابطه تون رو هم تا حد امکان کم کن. ولی سعی کن تا وقتی قضیه خیلی جدی نیست، شما هم کمتر حساسیتتت رو بهش نشون بدی.
اینجوری هم به قول دوستان حساسترش نمی کنی و هم جذبه ات رو بیخود از دست نمی دی.
رایحه جان مراقب باش یه وقت شوهرت سر لج نیفته و بدترش نکنه. یادمه اوایل ازدواجمون منم به یه خانمی حساس شدم. بی تجربگی من و شوهرم باعث شد که مساله به دیگران هم کشیده بشه. اون زمان همه حق رو به من دادن. می دونی عکس العمل شوهرم چی بود؟ جلوی روم با همه خانمها خیلی بد و حساسیت برانگیز رفتار می کرد. رفتاراش واقعا زشت بود و هم توهین به من که زنش بودم که در حضور من اون رفتارا رو می کرد! بهش اعتراض می کردم. یه دفعه بخودم اومدم که دیدم همه جا پر کرده که من شکاکم و به همه زنها حساسیت دارم. اون موضوع اول ازدواجم هم بخاطر حساسیتم بوده!!!!!!!!
بخاطر همینه که می گم باید مراقب باشی. تو کنترل شوهرت نباید افراط و تفریط کنی.