من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام به همه دوستان :72:
من حدودا 2- 3 ساله از هوادارای این سایتم. اما تازه عضو رسمی شدم :310:
من یه دختره 23 ساله ام . تقریبا میشه گفت خواستگار زیاد دارم. اما هیچ وقت کسی به دلم نمی چسبید. بعضی اوقات نا امید میشدم و با خودم میگفتم: من دیگه زیادی دارم سخت میگیرم. مگه میشه کسی کاملا مطابق میل آدم باشه اما همیشه ته دلم ناراحت بودم و از طرفم دل زده میشدم. یعنی ارتباط عاطفی عمیق با کسی پیدا نمیکردم و همیشه دنبال یه نفر دیگه میگشتم!!!
گذشت و گذشت تا به صورت کاملا اتفاقی با یه آقا پسر گلی آشنا شدم... آره این دیگه همونی بود که من میخواستم :43: :46: امیر 24 سالشه...
من لیسانس برق دارم و امیرم لیسانس عمران و واسه ارشد داره میخونه :303:
من کارمندم و امیرم یه شرکت خصوصی داره و پیمانکاره چند تا سازمانم هست پروژه های عمرانی هم انجام میده. خدا رو شکر یه سرمایه ای هم داره که هم باباش کمکش کرده هم خودش پس انداز کرده! (قربونش برم) ولی کلا شغلش سر بالا و پایین زیاد داره و ممکنه پدرم در این زمینه چوب لای چرخش بذاره!!1 :160:
بریم سر اصل مطلب...
از همون اول آشنایی امیر با قصد ازدواج جلو اومد. از کاراش و فکرایی که تو سرش داشت کلی واسم صحبت کرد. گفت دوست دارم همسر آینده ام رو خودم انتخاب کنم. کلا دوست ندارم مامان بابام واسم همسر انتخاب کنن....
الان 5 ماه از اون موقع میگذره. در مورده من با خانوادش صحبت کرده و مادرش هم اومده به صورت ناشناس من رو دیده و نظرشم مساعد بوده!
اما هنوز نیومدن رسما خونه ما خواستگاری. میگه که فعلا به مادر پدرت چیزی نگو. میترسه اگه از الان چیزی بگم دیگه نذارن ما همدیگه رو ببینیم!
خیلی اخلاقش به دلم نشسته. وقتی پیششم احساسه امنیت و آرامش میکنم!
اما به نظرم این رابطه قبل خواستگاری رسمی خیلی داره کشدار میشه.:300: من چند وقت یه بار سر این موضوع باهاش بحث کردم. به من میگه خیلی عجولی. میگه بذار کارم بیوفتم رو غلتک. میگه باباش کلا با ازداجش تا 30 سالگی مخالفه. میگه بذار بابامم راضی بشه (البته خودش خیلی دوست داره تو همین سن ازدواج کنه)
چند بار میخواستم باهاش فعلا قطع رابطه کنم تا شرایطش جور بشه. اما طاقت نیووردم و دوباره رابطه ادامه پیدا کرد!!!
میترسم اگه من کنارش نباشم ازم سرد بشه و همه چی بدتر بشه!
یه بار سر مسایل اقتصادی و مالی داشتیم صحبت میکردیم. من بهش گفتم که در این زمینه سخت گیر نیستم. اما چند وقت بعد بهم گفت چرا تو با این همه حسنی که داری و این قدرم خوشگلی سخت نمیگیری. یعنی احساس میکنم یه جورایی چند تا علامت سوال گنده تو ذهنش شکل گرفت و ...... به نظرتون کاره اشتباهی کردم که سخت نگرفتم بهش؟؟؟؟؟
به نظرتون این عجله های من کاره درستیه یا دارم اشتباه میکنم؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون نباید این تاخیررو بهش گوشزد کنم؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرتون خودم باید مساله رو با خوانوادم در میون بذارم؟؟؟؟؟؟ اگه امیر بفهمه از دستم دلخور نمیشه؟؟؟؟؟؟
کلا من چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
خانوادتون را حتما در جريان بگذارين.
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
نقل قول:
میگه که فعلا به مادر پدرت چیزی نگو. میترسه اگه از الان چیزی بگم دیگه نذارن ما همدیگه رو ببینیم!
نقل قول:
به من میگه خیلی عجولی. میگه بذار کارم بیوفتم رو غلتک.
نقل قول:
میگه باباش کلا با ازداجش تا 30 سالگی مخالفه.
اینها زنگ خطره که شاید این پسر قصدش ازدواج نباشه.ادامه ارتباطو مشروط به بعد از دیدار خانواده ها بذار.تازه اونم
به جهت شناخت.این راهی که داری می ری در بهترین حالتش به بن بست می خوری.قبل از اینکه فرصت برگشتو
از دست بدی.مطعن باش اگر پسر قصدش سو باشه ابراز نمی کنه،اول اعتمادتو جلب می کنه،بعد وابسته ت می کنه
بعد هر بلایی خواست سرت میاره.تا فرصت داری برگرد.
دلایل عینی برای منع رابطه دوستی دختر و پسر
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرين جان، فرهنگ راهنمايي خيلي خوبي بهت كرد. به حرفاش گوش كن.:305:
[color=#FF0000]بگو: ادامه ارتباط مشروط به بعد از دیدار خانواده ها بذار. (تازه اونم به جهت شناخت.):305:[/color
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرین عزیزم سلام...وای که ما دخترا چقد احساسی هستیم..چه زود رویاها میبافیم...چه زود یکی میکنیم مرد رویاهامون...چه زود تک تک لحظه ها بش فک میکنیم...چه زود از یکی فرشته زندگی میسازیم...چه زود عاشق میشیم...و وقتیم عاشق میشیم هیییییییییییییییییییییییی چ!
حالا فک کن این خانم عاشق کلی با عشقش از نظر احساس جلو رفته(مثالش فرین:311:)بعد خدایی نکرده آقا پسره میاد میگه ما به درد هم نمیخوریم چه حالی بش دست میده؟!!!!!!!!!!:163: یا نه خانواده ها مخالفت میکنن؟!:163:
من این که بت میگم تجربه کردم یکی که عاشق شد اما بی نتیجه:302::302: البته ایشالا واسه تو تکرار نشه!اما بت بگم اشتباه من نکن حتما حتما تاکید کن که خانواده ها باید بدونن من تعجب میکنم اگه واقعا قصدش ازدواج نباید مخالفت کنه!ببین خانواده اون من دیدن و پسندیدن هیچ دلیلی نیست که از نظر اونا اوکی و تمام!!!!!!
تازه اگه قصد واقعا ازدواج تا حالا هم دیر شده و باید با تاکید بت بگم که اصلا عجول نیستی !
راستی نگفتی آشناییتون چطور بود؟!
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
فرین جون گلم هنوز پسرا رو نشناختی
من با حرفای فرهنگ 27 کاملا موافقم
:72:
هیچ گربه ای واسه رضای خدا موش نمیگیره
بنظرم هرچی سریع تر رابطه رو رسمی کن:43:
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
با سلام،
من هم کاملاً با حرفهای فرهنگ موافق هستم.
این حرفهای آقا پسر که گفتید زنگ خطر هستند:
- میگه که فعلا به مادر پدرت چیزی نگو. میترسه اگه از الان چیزی بگم دیگه نذارن ما همدیگه رو ببینیم!
- به من میگه خیلی عجولی.
- میگه بذار کارم بیوفتم رو غلتک.
- میگه باباش کلا با ازدواجش تا 30 سالگی مخالفه. میگه بذار بابامم راضی بشه
ظاهراً به او وابسته هم شدی.
به نظر من هم هر چه زودتر این رابطه احساسی رو تمام کن و خواستگاری رسمی و آشنایی زیر نظر پدر مادر رو به عنوان تنها راه برای ادامه رابطه قرار بده.
حتماً تاپیکی که فرهنگ معرفی کرد، به خصوص پست شماره 4 رو بخوان.
در ضمن، این مقاله رو هم بخوانید: اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)
موفق باشید.
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام عزیزم به همدردی خوش اومدی:43:
100 درصد رابطتو قطع کن اگه قصدش ازدواجه که میاد اگه نه که فقط تو ضرر میکنی
این آقا یا قصدش ازدواج نیست یا از ازدواج میترسه
متاسفانه عشق چشمتو کور کرده همه جوره داری به این آقا توجه میکنی از خواسته های معقولت میگذری اینجوری ارزشتو از دست میدی علاقه این آقا هم کمتر میشه مردا زنی رو دوست دارن که در دسترسشون نباشه
شما باید صبر کنی که بیان خواستگاری شاید خانوادتون نپسندیدن شاید مشکلی دارن که خانوادشون نمیان خواستگاری
پسرا اگه دختری رو بخوان خودشونو به آب و آتیش میزنن تا به دستش بیارن شاید برای ازدواج نمیخوادت بهش اصرار نکن بذار خودش تصمیم بگیره:305:
من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
سلام به همه دوستان :72:
من از 2 - 3 ساله که از هوادارای این سایت ام. اما تازه عضو رسمی شدم :310:
یه دختر 23 ساله ام. میشه گفت خواستگار زیاد دارم اما هیچ وقت کسی به دلم نمیچسبید. بعضی اوقات خیلی نگران میشدم و با خودم میگفتم: من دیگه خیلی سختگیرم. مگه میشه یه نفر همه جوره به دل ادم بچسبه !!!
گذشت و گذشت تا یه روز به صورت خیلی اتفاقی با یه آقا پسر گل آشنا شدم. آره این همونی بود که من میخواستم :43: :46:
امیر. 25 ساله. لیسانس عمران . و دانشجوی ارشد :303:
منم لیسانس برق دارم و کارمندم
امیر یه شرکت خصوصی داره. پیمانکاره چند تا سازمانم هست. یه سرمایه ای هم داره واسه کار (اما کلا کارش بالا پایین زیاد داره و در این زمینه ممکنه بابام سختگیری کنه واسش) :160:
از لحاظ رفتاری خیلی به هم نزدیکیم. خیلی مهربونه. وقتی کنارمه فوق العاده احساسه آرامش امنیت میکنم. (قربونش برم)
از لحاظ ایمانم قبولش دارم. خدا رو شکر واجبات رو انجام میده :104:
بریم سر اصل مطلب....
از همون ابتدای آشنایی امیر با قصد ازدواج جلو اومد. گفت : دوست دارم همسرمو خودم انتخاب کنم. دوست دارم قبل از ازدواجم علاقه وجود داشته باشه
الان 5 ماه از اون موقع میگذره... اما هنوز خواستگاریه رسمی انجام نشده
البته خانوادش در جریان علاقه اون هستن اما نمیدونن که ما با هم رابطه داریم!
مادرش یه بار به صورت ناشناس اومد منو دید و نظرشم گویا در مورده من مساعد بوده...
اما خانواده من در جریان نیستن. امیر میگه فعلا بهشون نگو. چون شاید اگه بفهمن دیگه نذارن ما همدیگرو ببینیم ....:163:
حالا به نظره من این آشنایی قبل ازدواج بدون در جریان گذاشتن رسمی خانواده ها خیلی داره طولانی میشه
چند بار سر این مساله با هم بحث کردیم. اما امیر به من میگه تو خیلی عجولی. بذار یه کم اوضاع احوال ردیفتر بشه
باباشم کلا با ازدواجش قبل از 30 سالگی مخالفه. امیر میگه بذار راضیش کنم بعد ....
چند بار میخواستم فعلا تا آماده شدن شرایطش باهاش قطع رابطه کنم اما طاقت نیوردم
آخه اون همون کسیه که من میخوامش :43: خیلی دوستش دارم و میترسم اگه کنارش نباشم ازم سرد بشه و بگه خیلی زود بریدی :163:
-- به نظرتون کاره بدی کردم که عجله به خرج دادم واسه خواستگاریه رسمی؟؟؟؟؟؟
-- به نظرتون واقعا من عجولم یا رابطه قبل از خواستگاریه رسمی خیلی داره طولانی میشه؟؟؟؟؟؟
-- به نظرتون خودم خانوادمو در جریان بذارم. اگه امیر بفهمه دلخور نمیشه ازم؟؟؟؟؟
-- اصلا من باید چه جوری رفتار کنم توی این موقعیت که درست باشه و همه چیز خوب پیش بره؟؟؟؟؟
در ضمن اینم بگم که ما هر دوتاییمون خیلی به هم ابرازه علاقه میکنیم. یعنی یه جورایی 2 طرفه هست این کار.. آیا این کارمون درسته؟؟؟؟؟؟
راستی اینم بگم که یه بار داشتیم در مورده مسایل اقتصادی صحبت میکردیم. من بهش گفتم که در این موردا من سخت گیر نیستم. چند وقت بعدش با یه حالت شک داری به من گفت تو چرا با این همه زیبایی و حسنی که داری به من سخت نمیگیری و ....
آیا واقعا حرفه من اشتباه بوده و باید سخت بگیرم واسش؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: من زیادی عجولم یا این تاخیر طبیعیه؟؟؟؟!!
به نظر من بهتره خانواده را در جريان بذاريد هر چه زودتر
ايشون هم نبايد ناراحت بشن از اين موضوع، فكر نمي كنم دليلي برا ناراحتي وجود داشته باشه اگه واقعا قصدشون ازدواج باشه
اين ابراز علاقه شما ممكنه بعدا برا شما دردسر ساز بشه چون وابستگي شما را زياد ميكنه كه ممكنه بعدا اسيب ببينيد خدايي نكرده
و يه مورد ديگه اگه پدرش مخالف ازدواج شماست پس چرا مادرش اومده شما را ديده؟
اينطور كه شما گفتيد اين ديدن مخفيانه بوده، پس شما از كجا مطمئنيد كه حتما اينكار صورت گرفته(فكر كنم ؟خودشون بهتون گفتند ديگه؟) ممكن نيست الكي برا اين كه دل شما را خوش كنه اين حرف را زده باشه؟
و اگه هم راست گفته باشه و مادرش شما را ديده و پسنديده باشه پس مادرشون ميتونن پدرشون را راضي كنن و مشكل پدرشون هم با اين تفاسير تا حدود زيادي حل ميشه
و اينجور كه شما گفتيد هم ايشون از لحاظ مالي هم مشكلي ندارن پس فكر نمي كنم مشكل ديگه اي وجود داشته باشه كه خواستگاري صورت نگيره
حتي اگه ايشون بخوان بيشتر هم شما را بشناسن ميتونين بعد از خواستگاري و تحت نظر خانواده ها از هم شناخت پيدا كنين
من نمي خوام شما را نگران كنم ولي كمي هم به اين مورد فكر كن كه ممكنه ايشون قصدش فقط دوستي باشه و چون ديده شما حاضر به دوستي نيستيد ميخواد با مطرح كردن ازدواج از منصرف شدن شما جلوگيري كنه
بازم ميگم ايشون شرايط اينكه بخوان برا خواستگاري پا جلو بذارن را دارند پس شما حتما خانواده را در جريان بذاريد