سقط جنین با این شرایط خوب یا بد؟
سلام.
خسته نباشید.
لطفا تا سن این جنین زیاد نشده پاسخ دهید خیلی فوریه.خلاصه مطلب در انتهای پستم با رنگ آبی هست اما توضیح کامل هم نوشتم.در صورت کمبود وقت لطفا حتما خلاصه رو بخونید.ممنون.
پدرم سالهاست شاید 17-18 سال یا بیشتر که با زن های دیگه رابطه دارد...در کنار دوستی با زنای مختلف با یک خانم دیگه صیغه کرده...گرچه اوایل دوست بودن ولی بعد لو رفتن ماجرا صیغه کردن...اون خانم هم مطلقه هست و دو تا بچه داره (من تنها بچه پدرم هستم)
مادرم سال ها جوش زد و به خاطر من صبر کرد تا بزرگ شم...راه های مختلفو امتان کرده و پدرم درست نشد...مادرم از حدود 6 سال پیش موضوع رو به من گفت...بارها با پدرم صحبت کرده و حتی در مورد جدا شدن و بدخت شدن من اما انگار برای بابام فرق نداره (گرچه مامانم میگه زمانی که 1-2 سالم بود پدرم خیلی دوسم داشت و برام زحمت میکشید) الانم واسه من زحمت میکشه اما ... به این ضربه روحی که میزنه توجه نداره.
قبلا پدرم به مادرم گفته طلاق خواستی میدم بچه هم مال تو!
الان یک سالی هست که پدرم میدونه منم از کارهاش خبر دارم...به مادرم گفته من درست نمیشم همینم که هستم ! (با اینکه مادرم باهاش صحبت کرده حتی در مورد من) ولی گفته طلاقتم نمیدم.
(مسایل زیادی هس چیزایی که در موردش میدونم که چون به موضوع فکر نمیکنم ربط داشته باشه نمیگم)
تا سال پیش مادرم کلی جوش زد و به من گفت میخواد جدا شه...میگفت دیگه نمیتونم...حق هم داشت...کلی مشکل پیدا کردم و کنکور هم .... امسال بهش گفتم که کلا با طلاق ضربه میخورم...دوست دارم پدر داشته باشم...تو ازدواج و آیندم مشکل پیش میاد...مدتیه گفته به خاطر تو دوباره انگیزه پیدا کردم و با پدرت میمونم.این وسط حالا سر و کله یه بچه پیدا شده که چند نکته در موردش هست:
- من خودم خیلی دوست داشتم یا برادر بزرگتر داشته باشم به عنوان پشتیبان یا خواهر کوچکتر...اگه قبلا بود خوب بود... اما به هر حال بچه شیرینه و دوست دارم...در کنارش این اختلاف سنی از دید بقیه یکم زیاد نیس؟
- نمیخوام خودخواه باشم...بارها میگم به خودم چرا منو به دنیا آوردن که انقدر بلا سرم بیاد (بازم خداروشکر) و میگم این بچه هم که بیاد بعدا میزنه تو سر من و مامان که چرا گذاشتید به دنیا بیام؟نمیخوام به خاطر اینکه من بچه دوست دارم اون بدبخت شه(البته بچه به خواست من نبوده...اتفاقی بوده)...حس میکنم با وجود همچین پدری چه جدا بشن یا نه اون بچه عذاب میکشه تو این دنیا...همونایی که من کشیدم تازه من بزرگم اما اون تا چشم باز کنه...
- اخیرا سرچایی که تو نت کردم استرس دارم نکنه بچه بیماری بگیری و ... خدایی نکرده.چرا بیاد تو این دنیای پر مشکل؟مثلا اگه نطفه تو فلان موقع ماه منعقد شه بچه صرع میگیره و ... !
میترسم زجر بکشه مثل من (خدا رو شکر من سالمم...مشکلاتو میگم)
- مادرم میگه به خاطر تو انگیزه پیدا کردم دیگه تا حداقل 10 سال دیگه با پدرت میمونم بعدشم شاید طبیعی شه و بتونم بیشتر بمونم...چه بتونم چه نه میمونم...منم میگم تو این مدت از جوشات معلومه نمیتونی....الان میگی...بعدا...منم نمیخوام نابود شی...شاید یه روزی انقدر جوش بزنی خودم بگم جدا شین اونوقت این بچه مشکل میشه واسه خودش و ما...تو 10 سالگی...
تازه اگه 10 سال بشه اگه کمتر که بدتر...
- پدرم وقتی مادرم بحث جدی طلاقو میکنه یکم در ظاهر رفتارش برای مدتی بهتر میشه...زودتر میاد و ... اگه این بچه بیاد و بابام خیالش راحت بشه که مامانم مجبوره بمونه اونوقت دیگه با خیال راحت...
- اما تنها فایده که یه ریسکه خطرناکه شاید اومدن بچه به خصوص دختر بابامو جذب کنه + مامانمم سرگرم شه و فراموش کنه (خودش میگه) گرچه در عین حال ممکنه کارای بچه مادرمو دچار سختی بیشتر کنه...
- مادرم در مورد بچه هم که به بابام گفته اونم گفته عوض نمیشه...طلاق هم نمیده...گرچه خودمون میگیم شاید اگه دختر باشه عوض شه.
- هر سری مامانم خواسته اصلاحش کنه به مامانم گفته که به خاطر من مجبوره بمونه و داره التماس میکنه و اینا...
- گاهی فکر میکنم به خاطر خودش سقطش کنن بهتره شاید خدا هم راضیه اما میگم نکنه اون دنیا خدا بگه شما چکاره بودین تعیین کردین خوشبخت نمیشه؟من آوردم خودم خوشبخت میکنم...
خلاصه ماجرا:
پدری دارم هرزه ! و مادری صبور ! که صبرش لبریز شده اما بازم میخواد صبر کنه !یه جنین 2 ماه و نیمه اومده اتفاقی...بودنش شاید (اونم شاید!) پدرمو عوض کنه به خصوص دختر اگه باشه و شاید در کنار سختیاش مامانم سرگرم شه و کارای بابامو کمتر ببینه.منم خواهر دوست دارم !حالا یه بچه بیاد تو این دنیا با این همه مشکلات و سختی ها و بیماری ها و ... به صلاحه؟یا باید هنوز اول زندگی بچه طلاق باشه یا فوقش زیر سایه همچین پدری!تازه اومدنش شاید خیال بابامو راحت کنه که مامانم باهاش میمونه و اونوقت راحت کاراشو بکنه...گاهی فکر میکنم به خاطر خودش سقطش کنن بهتره شاید خدا هم راضیه اما میگم نکنه اون دنیا خدا بگه شما چکاره بودین تعیین کردین خوشبخت نمیشه؟من آوردم خودم خوشبخت میکنم...
ضمن تشکر پیشاپیش بابت مطالعه و پاسخ...التماس دعا
RE: سقط جنین با این شرایط خوب یا بد؟
دوست عزیز سلام،
به همدردی خوش آمدین،:72:
با توجه به همه شرایطی که فرمودین، تنها میتونم توصیه کنم که به هیچ عنوان در امور و روابط پدر و مادر دخالت نکنین و درگیر نشین.
در حقیقت تنها سعی کنید نقش خودتون( به عنوان فرزند) رو به خوبی بازی کنین. روی درستون و باقی مسائل مربوط به خودتان متمرکز بشین.
تصمیم گیری در مورد ادامه یا عدم ادامه زندگی، یا کیفیت روابط پدر و مادر، به شما ارتباطی ندارد، بلکه اینها مسائلی هست که خود آنها باید در مورد آن تصمیم بگیرند.
درگیری شما در این مسائل نه تنها کمکی به حل مشکلات آنها نمیکند، بلکه باعث عدم تمرکز شما روی مسائل مهم مربوط به خودتان که در آینده تان تاثیر گذار هستند میشود. مانند درس و ...
بنابراین، به هیچ عنوان سعی نکنین وارد این موضوعات بشوید و تصمیم گیری را به خود آنها بسپارید.
در مورد بچهای که در راه هست هم، همین رویکرد باید در نظر گرفته بشه، یعنی تصمیم گیری به عهد پدر و مادر شماست،
که البته در مورد مسائل شرعی یا... آنها میتوانند با مشاور دینی یا متخصص مربوطه مشورت کنند.
موفق باشین،:72:
کامران
RE: سقط جنین با این شرایط خوب یا بد؟
سلام.
ممنون از پاسختون.
خب اینا رو زندگی منم تاثیر داره.
در مورد بچه مادرم نظر منم پرسیده.پدرم که نظری نداره واسش فرق نداره.مادرمم تو دو راهیه...هیشکی نظری نداره.