نمی دونم چی کار کنم!!

سلام دوستان
من یه دختر 24 ساله با ویژگی های ظاهری خوبم.اینطوری گفتم تا شاید کمکی به بحثم بکنه و الان احساس می کنم به اندازه یه دنیا دچار سردر گمی شدم.
راستش موضو بر می گرده به دوران دانشجوییه دوره لیسانس و یکی از همکلاسیای دانشگام.از همون اول دانشگا و هفته اول به من علاقه مند شد یعنی با رفتارش این طور نشون می داد با دسپاچگیاش- با توجه زیادش به من- با هر بهونه ای سر حرف باز کردن و خیلی کارای دیگه.
البته ناگفته نماند که از همون روزای اول دانشگا خودش بین دخترا حسابی محبوب بود اما من که اون مو قه ها طرزفکر و معیارام فرق می کرد نمی دونم چرا اصلا جذبش نشدم همون طوری که پیش بینی می کردم اوایل ترم دوم اومد و با کلی دسپاچگی پیشنهاد یه دوستی ساده برای اشنایی بیشتر و هدفدا رر و داد.و من بی معطلی ردش کردم اما راستش کلیم کیف کردم که پسری که انقد دخترا سعی می کنن نظرشو جلب کنن به من علاقه مند شده تازه جواب رد هم شنیده.
اون موقه ها نمی دونم اصلا معیارم چی بود .فقط حس می کردم زوده واسه فک کردن به علاقه مندی و برنامه ریزی واسه اینده و اینکه عادت کرده بودم هر کی که پیشنهاد میده یه نه بگم و البته تو دلم به اینکه انقد مورد توجهم کیف کنم فقط همین
.تو دوران 4 ساله دانشجویی همین وضعیت ادامه داشت اون نا امید نشده بود و سعی می کرد نظر منو به هر طریقی جلب کنه
.تا چن سال پیش یکی از معیار های من که خیلی واسم مهم بود خوش مشربی وسرزبون دار بودن و این حرفا بود و البته اون یه پسر اروم وفوق العاده مودب و محترم بود.
تو این مدت کم کم از اینکه با وجود این همه کیس های رنگارنگ بازم با تمام وجود به من علاقه نشون می ده و همه حواسش به من طوری که انگار هیچ دختر دیگه ای وجود نداره دل منو نرم می کرد و کم کم به جواب ردم تردید می کردم.البته تو خیلی از موارد واسه اینکه پسرا در باره جواب رد م اصرار نکنن.به دروغ می گفتم نامزد دارم یا کس دیگه ای رو دوست دارم.راجع به امیرم همیشه بین دوستام ابراز کلافگی می کردم و می گفتم که نمی دونم چرا دست از سرم بر نمی داره.اما اونا خبر نداشتن که که دارم کم کم به امیر علاقه مند میشم تا اینکه یه روزسر یه بحثی یکی از دوستای من به امیر گفت که گیتا نامزد داره و به کس دیگه ای فک می کنه.و اینجوری شد که مجبور شدم به دروغ بهش این حرفو بزنم تو رودر بایسی دوستام.خیلی داغون شده بود یه چند مدتی اصلا دانشگا نمی یومد تا اینکه ترم اخر خبر دار شدم با یکی از دخترای همکلاسیم که وضع مالیه خوبی هم داره و از همون ترم اول تو فکر امیر بود در ارتباطه -درست وقتی که محبت امیر تو دلم نفوذ کرده بود هر چند دوستام هنوزم می گفتن که امیر واسه اینکه تو رو فراموش کنه با محیا دوس شده و هنوزم به تو فکر می کنه اینو از رفتارش می تونستم حس کنم اما غرور لعنتیم حتی بهم اجازه نمی داد ناراحتیمو نشون بدم و جلوی دوستام کاملا احساس رضایت می کردم.
تو این مدتم سعی می کردم فقط به کنکور ارشد فک کنم.و البته رتبه کنکورم هم خیلی خوب شد.
اما تو این مدت همش به امیر فک می کردم بخصوص الان که شنیدم رابطش با محیا بهم خورده تو این فاصله کیسای زیادی داشتم اما همش دلم می خواد بر گردم و یه راهی واسه یه فرصت دوباره برای ارتباط با امیر پیدا کنم.
اما حتی نمی تونم با دوستام هم مطرحش کنم.اصلا نمی دونم چه جوری و با چه بهانه ای می تونم دوباره با امیر رابطه داشته باشم.اصلا درسته یا اینکه اون چه واکنشی نشون می ده!
اومدم اینجا بنویسم چون نمی تونستم با کسی مطرحش کنم از طرفی چن وقته تمام ذهنم در گیر این موضوعه! :303:[/size][/font]
چی کار کنم به نظرتون:316:

سلام دوست عزیز
این آقا شرایط ازدواج رو دارن؟ میشه از خصوصیات آقا بیشتر بگید؟
اگه دوستش داری غرورتو بذار کنار از طریق واسطه باید بهش بگید نامزد ندارید نذارید دیر بشه:305:

سلام خوش آمدی.

گیتا،هدفت از این ارتباط شاید دوستی باشه چون هیچجا ندیدم به ازدواج اشاره کرده باشی.همدردی هیچ گونه مشاوره ای

برای دوستی نمی ده.

همین تاپیک شاید کافی باشه تا رو تصمیمت تجدید نظر کنی. http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

اینم بگم که اگر پسر دخترو بخواد میاد سراغش.شما لازم نیست کاری بکنی.ولی یادت باشه اگر اومد و پیشنهاد

دوستی داد به هیچ عنوان قبول نکنی.

به هيچ عنوان خودتون طرفش نريد...اصلا هم دنبال واسطه نباشيد!
اگه يه دختر هرچقدر هم كه زيبا و باكمالات باشه،ولي خودش شخصا به طرف پسري بره،مطمئن باش واسه اون پسر هيچ جذابيتي نخواهد داشت...!!! و چيزي جز شكسته شدن غرورتون و فكرا و انگيزه هاي بد از طرف پسر،نصيبتان نخواهد شد!!!

شما قبلا اين آقا رو (با اينكه مدتها به دنبال شما بوده) رد كردين،پس معيارهاي شما رو نداشته! ولي حالا كه سر و كله يه دختر ديگه پيدا شده عشق و علاقتون گل كرده!!؟؟؟ پس به نظر مياد اين احساس الآن شما هم بيشتر ناشي از حسادت هاي دخترونه باشه تا عشق و علاقه واقعي!!

بهترين كاري كه ميتونيد انجام بديد فراموش كردن ايشونه!

سلام قبل از همه ممنون از دوستایی که لطف کردن و پیام گذاشتن ممنون از راهنماییتون:46:
راستش این ایدی جدید منه با قبلی نمی دونم چرا نشد وارد شم!
فکنم باید یه کم بیشتر توضیح بدم شاید یه کوچولو سو تفاهم پیش اومده باشه.فرهنگ عزیز منظور من از ارتباط بیشتر حتما یه رابطه هدفدار برای اشنایی بیشتر بوده و ینکه وقت گذاشتم و راجع به امیر فک کردم به این دلیل بود که می دونستم که هدف اونم حتما همینطوره خلاصه اینکه منظورم قطعا در رابطه با انتخاب برای ازدواج بود.
دلیل اینکه اوایل ,اشنایی بیشتر با امیر برام جذابیت نداشت شاید بخاطر این بود که اصلا معیار خاصی نداشتم و خیلی جدی به زندگی مشترک و این حرفا فک نمی کردم.مهرداد جان قبول دارم که این ترم اخر که فهمیدم امیر با محیا در ارتباط حسابی حسادت دخترانم گل کرد اما قبلا هم نوشتم من چن وقت بود که دوس داشتم بیشتر امیر رو بشناسم و مردد بودنم به قبل از جریان محیا بر می گرده!
یه چیزایی تو امیر هست که شاید اصلا اون موقه ها برام جذاب نبود و شاید اصلا دنبال من بودنش بیشتر بهم رضایت می داد تا شناختنش.اینکه خیلی موقر و چشم پاکه اینکه خیلیا واسش سرو دست می شکونن -اینکه بر خلاف خیلی از جوونای امروزی برای خودش چارچوب داره و واسه زندگی بهتر تلاش می کنه و از همه مهم تر اینکه مطمئن بودم تو نگاهش بهترین بودم و می دونستم که همه ملاکاش ظاهری نیس!
متاسفانه ما هیچ رابطه تلفنی یا اینترنتی نداشتیم که بهانه ای باشه از طرفی بنا به گفته خودم و دوستام و دوستاش مطمئن شده بود که حسی بهش ندارم –خودم بارها بهش گفتم که این یه احساس یه طرفس …
راستش خودمم از اینکه بخوام رابطه ای برقرار کنم می ترسم از اینکه به قول مهرداد دیگه جذابیت سابق رو براش نداشته باشم ولی واقعا کسی که به قول دوستاش مهم ترین انگیزش از دانشگا اومدن دیدن من بود و حتی وقتی با محیا بود حس می کردم منو به محیا ترجیح میده اگه فک کنه من دارم پیش قدو میشم دیگه واسش بی اهمیت می شم!!!؟؟/
دنبال یه راه غیر مستقیمم که مثلا یه جورایی اتفاقی بشه همه چیز اما نمی دونم چه جوری!؟

دنبال واسطه هم نباش،اشخاص سوم توي ماجراها فقط همه چيز رو خرابتر ميكنن،چون بالاخره يه جا سوتي ميدن ،خورشيد هم هيچوقت پشت ابر نميمونه...

اينكه ميگي احساس ميكني الان هم كه با محيا هست باز به شما تمايل داره،ديگه از اون حرفا هستا!!!
شما با چه اطميناني همچين حرفي ميزنين!!؟

شايد الان واقعا عاشقانه همديگر رو دوست داشته باشن و احساس خوشبختي كنن و واسه آيندشون كلي طرح و برنامه ريخته باشن..در اين صورت بعيد ميدونم بخواي رابطشون به هم بخوره....

سلام -نمی دونم چرا بعضی وقتا نمی تونم اصلا وارد شم.همش پیام میده رمز ورود اشتباس هیچ جور:162::162::162::162::162:یم درس نمی شه:162:
مرسی اقای مهرداد از پیگیریتون .
اما راستش چن تا نکته رو فکنم باید توضیح بدم:
دلیل اینکه میگم هنوزم حس می کردم به من فک می کنه از اون حرفا نیس.به گواهی دوستای خود امیر و دوستای خودم و حتی اینکه محیا همیشه از اینکه من و امیر بخایم روبرو بشیم واهمه داشت. اما من مطمئنا دیگه تو فکر اینکه رابطه اونا خراب بشه نبودم.اگه الان مرددم دلیلش اینه که تو توضیحات اولم هم گفتم امیر و محیا از هم جدا شدن.
(محیا اولین دوست امیر و امیر صدمین دوست محیا بود )
راستی میشه جواب سوال قبل رو یه بار دیگه بدین.
"""راستش خودمم از اینکه بخوام رابطه ای برقرار کنم می ترسم از اینکه به قول مهرداد دیگه جذابیت سابق رو براش نداشته باشم ولی واقعا کسی که به قول دوستاش مهم ترین انگیزش از دانشگا اومدن دیدن من بود و حتی وقتی با محیا بود حس می کردم منو به محیا ترجیح میده اگه فک کنه من دارم پیش قدو میشم دیگه واسش بی اهمیت می شم!!!؟؟/"""

سلام گیتا خانم. امیدوارم به طور احسن شرایط اشنایی دوباره با امیر اقا براتون فراهم بشه.
ببخشید،من یه سوال حاشیه ای و بی ربط به موضوع داشتم ولی امیدوارم جوابشو بگیرم.
شما گفتین ایشون بین دخترا پسرا محبوبی هستند و دخترهای زیادی برای ایشون دست و پا میشکنن.
دلیل حقیقی این امر چیه؟ {{قطعاً دلیل اصلیش چشم پاک بودن ایشون نیست ،احتمالا ایشون یه پسر خوش تیپ
باید باشه }} ؟؟؟؟ باز هم ببخشید که سوالم ربطی به بحث نداره.

Gitaa جان سلام

به همدردی خوش آمدی

عزیزم لطفاً یک عنوان متناسب با مشکلی که مطرح کرده ای انتخاب کرده در پست بعد ارسال کن تا جایگزین عنوان کنونی که مبهم است کنیم .

می دانی که طبق قوانین همدردی اینگونه تاپیکها ( که عنوان نا مفهوم دارند ) حذف می شود . ما به شما فرصتی می دهیم . که عنوانی را انتخاب کنید در غیر اینصورت با عرض شرمندگی موظف به حذف تاپیک هستیم .


.