کمکم کنید که فراموشش کنم!!

سلام


موضوع اینه که من یه دختری رو دوست دارم که دو سال از من بزرگ بود(من16 سال و اون 18 سال سن داره) فامیل هم بودیم. خلاصه من دیروز بهش گفتم که چه احساسی در موردش دارم ولی گفت که یکی دیگه رو دوست داره و گفت که اگه اون نبود من تورو از همه کسایی که تا به حال دیدم بیشتر دوست دارم فکر کنم حدو 1 ساعت یا بیشتر عین مجسمه نشستیم من هم بهش گفتم که بهتره یه مدت همدیگرو نبینیم اونم خیلی ناراحت شد من هم تصمیم گرفتم دیگه پامو از زندگیش بیرون بکشم شاید اگه دوسال پیش بهش میگفتم اوضا کاملا فرق میکرد.....خلاصه بهش گفتم امیدوارم اونی که دوستش داری قدرتو بدونه...الانم دیگه میخوام کلا فراموشش کنم ولی نمیشه...هر روز میترسم که اگه اونو دوباره ببینم چیکار کنم...هنوز هم دوستش دارم ولی با زور که نمیشه تحمیل کرد بهش ....میخوام بدونم کار درستی کردم که بهش گفتم یه مدت همدیگرو نبینیم؟ و از همه مهمتر چطوری میتونم فراموشش کنم؟

من یه سوال دارم شما الان 16 سالتون هست و ایشون 18 سالشون؟!!!!!
اگه دوسال پیش بهش میگفتم اوضا کاملا فرق میکرد.....

یعنی 2 سال پیش اگه بهش می گفتید که فکر می کنید اوضاع فرق می کرد چند سالتون بوده؟!
بعد قصدتون از این آشنایی ازدواج بوده؟!!

دوست عزيز شما خيلي خيلي خيلي كم سن و سال و جوان هستيد!

سن شما به هيچ وجه مناسب ازدواج نيست، درمورد دوستي هاي دختر و پسر هم كه آخر عاقبت داشتن اينجور روابط مثل روز روشنه!

بهترين كار در اين شرايط،اتمام اين رابطه هست!

چند سال آينده تمركزت رو روي درسات بذار و دنبال اين مسائل نباش!

چند سال ديگه به اين روزا و رفتارات و طرز فكرت كه نگاه كني،فقط خواهي خنديد!!

سلام دوست عزیز.
تنها حلال این مشکل گذر زمانه، ضمن اینکه جلوگیری از اندیشیدن به گذشته، خاطره پردازی و نگرانی از آینده، به سرعت فرآیند فراموشی کمک میکنه.

باید اشاره کنم همانطور که دوستان گفتند، سن شما مناسب ازدواج نیست و حتی صبر کردن شما به این منظور بی فایده است، چرا که علاقه هایی در این سنین بیشتر ناشی از وابستگی و برخاسته از عدم شناخت هیجانات دوران بلوغی و پیامد های اونه که البته سطحی و زودگذره. این هیجانات و احساسات مانند دندان های شیری هستند که تنها مدتی کوتاه جهت نیازهای ضروری شکل میگیرند و بعد به مرور زمان با پایه گرفتن احساسات اصلی مانند دندان های اصلی، سست شده، از بین میرن و جاشون رو به احساسات واقعی میدن.

بنابراین توصیه میکنم از این احساس به طور کامل و با اطمینان صرف نظر کنید و در دل از ایشون قطع امید کرده و تنها از تجربه ای که عایدتون شده، جهت کنترل احساستون و شناخت بیشتر از دوران نوجوانی و بلوغ اقدام کنید.

مهدی عزیز،

بله کار درستی کردید که می خواهید یک مدت از ایشون دور باشید و همدیگه را نبینید.

کار سختی است ولی خیلی ها تونستن و انجام دادن، شما هم می تونید.

اگر یه مدت تحمل کنی فراموش می کنی و بعدها حتما خدا را شکر خواهی کرد که از این اشتباه نجاتت داده.

موفق باشی.:72:

سلام دوست عزیز
فراموش کردن کسی که دوستش دارید خیلی سخته ولی شدنیه :305:
با توجه به سنتون تا زمانی که به وقت ازدواجتون برسید از خیلیها خوشتون میاد:310:
ایشون 2سال ازشما بزرگتر بودن شما هنوز دبیرستان میرید اما اون درسش تموم شده:163: سن اون به شما نمیخوره
بهترین کار رو کردید شک نکن:104:

بابا بیخیال رفیق.
من خوب درکت میکنم. عشق و عاشقی تو این سن و سال خیلی سطحی و زودگذره سعی کن تو این سن و سال عاشق نشی اگرم شدی به روی خودت نیار بعد چند ماه از شور و هیجان می افتی.
قول میدم چهار پنج سال دیگه به این عشقای بچگونه میخندی
تازه اینم در گوشی بین خودم و خودت میگم تا خانومای تالار نشنون: "واسه ما پسرا مورد خیلی زیاده. اینو مطمئن باش. این دختران که باید واسه از دست دادن ما حسرت بخورن نه ما:311:" ممکنه اینو با لحن شوخی گفته باشم ولی جدی گفتم و حقیقته...
ایشالله به موقعش یک زن خیلی خوب گیرت میاد.

راست میگن بابا اینقدر دختر زیاده منتها خوبش کم گیر میاد باز خوبه دختر خوب کم گیر میاد پسر خوب که اصلا گیر نمیاد:311:
شوخی کردم راههای فراموش کردن تو تالار زیاد هست اما یکی از بهترینشون قرآن خوندن و ورزشه:227: