نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
بخاطرحیاتاحالا روم نشده درموردمشکلاتمون ازکسی سوال کنم ولی اینجا گفتم منو کسی نمیشناسه مشکلمومطرح کنم تا شایدشمادوستان راهنماییم کردین
بعدازازدواج منوخانمم به مشکلی برخوردیم که داریم دوتامون هم افسرده میشیم
بعدازعروسیمون که الان 2 الی 3 ماه میگذره هنوزمن پسرم خانمم هم دختره وقت دکترزنان هم گرفتم رفتیم دکترگفتندمشکلی نداره فقط میترسه نمیدونم دردمو به کی بگم خونوادم میگن چرااین روزا افسرده شدی نمیتونم حرف دلمو بکسی بزنم کمکم کنید لطفا اشکم دراومده
دوست خوبم سلام
شما مطالب دکتر علی رضا معین رو بخون
متاسفانه وبلاگ ایشان بخاطر ف ی ل ت ر شدن کل سایت بلاگ اسپات قابل مشاهده نیست...
WWW.DOCTORMOEIN.BLOGSPOT.COM
ولی مطالبی در مورد روابط زناشویی نوشته که مطمئنا مشکلات شما رو حل می کنه
یا حق:72:
نوشتيد سرد مزاجي خانومم! اين يعني چي دقيقا؟ يه مثالي بزنيد؟
يعني نمي خوان باهاتون همبستر بشوند؟ احساس امنيت نمي كنند؟
بايد بدونيد ايشون يك بانويي هستند با كمترين تجربيات هم آغوشي و احساس امنيت و ايجاد بستر مناسب براي هم آغوشي براي ايشون از خود هم آغوشي با اهميت تره!
چند تا سوال:
- چند سال داريد هر دو؟
- آيا در صورتيكه شرايطي دراماتيك پيش بياد زود گريه مي كنه؟ مثلا موقع ديدن يه فيلم غم انگيز؟
- آيا در مواقع ناراحتي و بحث با شما گريه مي كنه و فرياد مي زنه؟
- آيا در رابطه با روابط زناشوييتون به توافقاتي رسيديد؟
- آيا پيش نوازي در روابط زناشويي مي كنيد؟
-
اين پست رو بخونيد رابطه زناشويي
به نظرم هنوز تونستيد باهاش ارتباط عاطفي برقرار كنيد....ارتباط عاطفي قوي براي خانم ها پيش نياز ارتباط جنسي هست و تا وقتي كه مردي نتونه اين ارتباط واحساس امنيت و ارامش رو در زنش ايجاد كنه در ارتباط جنسي هم موفق نخواهد بود
سلام دوست گرامی:
در دنیای امروز دیگه این مسائل حل شدنی هستند و مسائلی نیستند که بخواد برای شما ایجاد مشکل کنه و اولین کلام من با شما اینه که این مسئله رو حتما پیگیری و حل کنید چون با این حالت هم ترس بیشتر در خانم شما ماندگار میشه و هم شما دچار عدم اعتماد به نفس می شید و این خودش می تونه سایر روابط شما رو هم دچار مشکل کنه...
در رابطه با مسئله ذکر شده بهترین کار که می تونه خیلی به شما و همسرتون کمک کنه استفاده از تجربیات مهم و مفید دیگران در این مورد هست و اینکه مطمئنا همسر شما در زمان تجرد و هم کلامی با خانم های اطراف آنقدر از قسمت های ترسناک ماجرا شنیده و خیال پردازی کرده که الان براش تبدیل به یک مورد ترسناک شده و همین منجر میشه که نتونه با آرامش در این رابطه حضور داشته باشه..
دوست عزیز در این مورد شما باید حتما باهم صحبت کنید و در پی رفع مشکل مربوطه بر بیاید..به همسرتون این اطمینانو بدید که قرار نیست براش اتفاقی رخ بده و این رابطه رو هزاران نفر انجام دادندو صدمه ای ندیده اند..
اگر ایشان احیانا خاطراتی از دوستان خود مبنی بر اتفاقات این شب شنیده اند باید بهشون بگید که این اتفاقات نادر و در افراد به سطح فرهنگی پایین رخ میده نه در فردی که آگاهی کامل داره..
مقالات و کتاب های مفید زناشویی را تهیه کنید و با همسرتون با هم بخونید و در موردشون بحث کنید و این طور رابطه شما جذابیت بیشتری هم پیدا خواهد کرد..
در کنار اون شما فرمودید که به دکتر زنان مراجعه کدید و ایشان فرمودند که مشکل خاصی نیست ..پس بنابراین به احتمال زیاد بیشتر مشکل همسر شما فوبیا ست که منجر به واژینیسموس شده و چون ایشان دچار ترس شده اند و از دیسپارونی( درد حین مقاربت) می ترسند به دنبال انقباصات متوالی و تفکر منفی خودشون دچار این حالت شده اند..شما بهتره به یک روانپزشک مراجعه کنید و با مشاوره هردو شما و روش هایی که مطمئنا به شما و همسرتون آموزش داده میشه اقدام به رفع این مشکل کنید و نگذارید به جایی برسد که هم ایشان ترس جزئی از وجودشان باشد و هم شما اعتماد به نفس خود را از دست بدهید...
در آرامش و بدون عجله و با همدلی با همسرتون و تامین نیازهای روحی ایشان آرام ودائم قدم بردارید...
ان شا الله که مشکل شما هم حل بشه..
موفق باشید...:72:
** پی نوشت:
پست من و غزاله جان تقریبا همزمان شد..بله غزاله جان 100 درصد اصرار بی فایده است و باید با آرامش پیش رفت ولی آرام و با هدف....
ضمن تشكر از ساراگلي...به نظرم بهتره صبرتون رو از دست نديد و در مرحله اول به پيش نوازي (صرفا نوازش و نه چيز ديگه)بسنده كنيد...در غير اين صورت اصرار زياد شما انكار بيش از حد همسرتون رو در پي خواهد داشت!!
_______________________________________نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
سلام
منظور ازسردمزاجیشوعرض میکنم
مثال.....صبح که ازخواب بلند میشم دوش میگیرموپیش نوازشو......تا میرسیم اون نقطه میترسه لباسامومیپوشمومیام مغازه.ناهارمیام خونه باز مثل صبح .......میترسه........شب میام بازمیترسه..این ازاین
اصلا گریه نمیکنه
من 29 سالمه خانمم 26 سالشون
چون من ورزشکارم هیکلم درشته خانم لاغره شناگره 2 ساعت باهم عشق بازی میکنیم تا میخوایم انجام.... بدیم تا.....میبینه میترسه قسم میخوره نه نه نه منم سرخورده وعصبی میشم ولی بهش ازگل کمترچیزی نمیگم که یموقع ناراحت بشه
عاشق همدیگه هم هستیم روابطمون هم خیلی خوبه
بازم سوال داشتین بپرسین جواب میدم
ممنونم ازشما
---------------------------------------------نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
سلام
حتما به روانپزشک مراجعه میکنم
ولی یسری مشکلات توروابطمون داریم نمیتونم به کسی بگم فقط ارزوی مرگ میکنم حتی روم نمیشه به دکترهم بگم نمیدونم چیکار کنم میدونم مشکل ازمنه خانمم هم میترسه ازهردروارد میشم میترسه منم بچه میخوام یعنی باورکنیداگربچه رودوس نداشتم عمراافسرده میشدم فوقش این بود بدون ........روابط جنسی زندگی میکردم زندگی کنم
برادرم،
اين اصلا به معني سرد مزاجي ايشون نيست.. ايشون وقتي شروع كنند بسيار هم گرمند! و چه بسا كه يك روز مي نويسي كه با گرماي بيش از حد همسرم چه كنم...
برادرم به ايشون اطمينان بديد كه آرامش حاكمه و هيچ كاري نمي كنيد كه ايشون مورد اذيت واقع بشه و تاييدش كنيد... هر كاري مي كنه تاييدش كنيد! پيش نوازي رو بسيار خوب و ماهرانه انجام بديد.. و شرايطي كه در لينك براتون گذاشتم رو با توافق و سليقه همديگه بوجود بياريد... حتما موسيقي بگذاريد و حتما بدون كلام باشه و يك موسيقي ريلكسشن خريداري كنيد مخصوص رابطه خودتون!
شايد چند جلسه بايد شكيبايي كنيد تا بهتون اعتماد كنه..شايد لازم باشه فقط معاشقه كنيد... چندين بار... فقط معاشقه كنيد و اصلا سعي و اصرار به سكس نداشته باشيد... وقتي مي گه نه تحت هيچ شرايطي تحقير نكنيد/ سرزنشش نكنيد/ اصرار هم نكنيد... فقط توقف كنيد/ اما نوازش رو ادامه بدهيد و حرفهاي محبت آميز روبيشتر بگيد... مراقب زبان بدنتون باشيد... مراقب زبان بدنتون باشيد... تاكيد مي كنم: مراقب زبان بدنتون باشيد! مراقب چشماتون باشيد... به همه صورت شما نگاه مي كند و مي فهمد.... زنها بسيار باهوش هستند و حتي از روي حركت پلكهاي شما متوجه خواهند شد...پس اصلا ناراحت نشويد و بگذاريد يك آرامش رواني داشته باشه...
نوازش و ماساژ رو فراموش نكنيد...
لينكي كه در پست قبلي گذاشتم رو بخونيد...
در اونجا نوشتم كه حتما همه چيز دم دستتون باشه...به هيچ وجه ايشون به هواي چيزي ترك نكنيد... حتي ميوه هم بياريد.. گيلاس و آب ميوه بسيار خوبه...بگذاريد دم دست!
در آغوش يكديگر خوشبخت باشيد...
اي بابا.عجب مشكلي.دلم سوخت براي هردوتون.
يه بار يهو همه چيو تموم كنيد تو عمل انجام شده قرارش بدين بفهمه ترس نداره
شوخي كردم
من مجردم و تجربه اي ندارم ولي خواهرم كه ازدواج كرده يه مشكلي داره.اون موقع همخوابي با همسرش هيچ حسي نداره.از نوازش و.... تا آخر كار.هيچ حسي.بيچاره انقد غصه ميخوره ميگه دوس دارم بدونم اين لذتي كه بقيه ميبرن چه جوريه.ولي خب منو خواهرم احتمال ميديم كه دليلش تجاوزي باشه كه توي دوره ي نوجواني بهش شده.البته تجاوز كامل نبوده(از طرف يكي از نزديكان)
ممكن مشكل خانوم شما هم همچين چيزي باشه.چون ترسي كه ايشون داره انقدر زياده كه نميتونه فقط ناشي از شنيده هاش از ديگران باشه.به نظر من مسئله ي ديگه اي هست كه مربوط به گذشته اش ميشه.
دوستان درست ميگن.حتما بايد به روانپزشك مراجعه كنيد
اميدوارم مشكلتون به زودي حل بشه
مسئله ي رو كه گفتين روتون نميشه اينجا بگيد و حتما به روانپزشكتون بگيد.اون بايد همه چيو بدونه كه بتونه كمكتون كنه
ببخشيد كه با اينكه مجردم تو اين زمينه نظر دادم.شرمنده
شايد همين چيزي كه روتون نميشه بگيد ريشه اصلي اين مشكلات باشه! :162:نقل قول:
ولی یسری مشکلات تو روابطمون داریم نمیتونم به کسی بگم.......میدونم مشکل ازمنه.....