خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام من ليلا موفقم سرگذشت من را مي تونيد تو تاپيك "تغيير كردم و خوشبخت شدم" بخونيد.
فردا بله بران داداشمه زنگ زدم به مهدي گفتم.
اول بهش گفتم قول بده كه دوستم داشته باشي و ناراحتم نكني.
اون گفت: مي دوني كه من نمي تونم بيام.
من گفتم باشه ولي بله بران مراسمي است كه توي زندگي هر نفر فقط يكبار اتفاق مي افته. و 3-4-5- سال ديگه اگه براي داداش اون هم من گفتم نمي تونم بيام ناراحت نشه.
اون هم گفت بايد فكر كنه.
من هم گفتم باشه ولي تنهايي فكر كن و خداحافظي كرديم.
خواهش مي كنم بهم بگين رفتار درستي كردم يا نه؟
و از اين به بعد بايد چطور رفتار كنم؟؟؟؟:325:
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
هيچ كس نمي خواد جواب منو بده. من زياد وقت ندارم خواهش مي كنم راهنماييم كنين:316::316::316:
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام
مبارک باشه
_____________
اون گفت: مي دوني كه من نمي تونم بيام.
-------------------------------------------------------
میشه توضیح بدیدبراچی گفتن نمیتونن بیان
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
مبارک باشه:R، چون وقت نداری می خوام سریع نظرم رو بگم. ببخشید که رک می گم.
شما که به شغل همسرت واقفی آیا واقعا نمی تونه بیاد یا می تونه بیاد و نمی خواد؟
اگر واقعا نمی تونه بیاد باید درک اش کنی و بدونی که حتی اگر بله برون برادر خودش هم باشه نمیاد.
ولی اگه می تونه بیاد و نمی خواد، با این صحبتی که شما باهاش کردی شاید لج کنه و نیاد.
در هر صورت شما همین الان باهاش تماس بگیر و بگو که خیلی دوست داری که پیشت باشه و وقتی اون کنارت هست احساس غرور و افتخار می کنی و می تونی سرت رو پیش بقیه بالا بگیری. بگو که کسی به جز اون رو نداری و خیلی دوست داری که با اون باشی. سعی کن خودت رو توی جبهه اون نشون بدی و بقیه رو غریبه بدونی.
یه چیزی در گوشی بهت بگم: " اگه همسرت نیاد بله برون خیلی هم مهم نیست و نباید شما انقدر خودت رو بخاطرش ناراحت کنی. توی زندگی انقدر چیزهای مهم تر از این هست که باورت نمی شه. خیلی از مردها در مراسم ازدواج فرزندشون هم نمی تونن حاضر بشن!"
اگر همسرت قبول نکرد بیاد خودت رو ناراحت نکن و بهش بگو که به حضور اش نیاز داشتی و از نیومدنش ناراحت هستی و ای کاش حتی شده برای یک ساعت در اواخر مراسم حضور پیدا کنه...
موفق باشییییییییییی و خوش بگذره :122:
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
نمیدونم الان دیگه حواب من فایده ای داره یا نه...اما نیمدن بله برون همسرت خیلی خیلی خیلی بهتره تا با زور بیاد و اعصابت هم خورد بشه بعدش و بهانه گیری هم بکنه. البته این نظر منه...
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام دوستان خوبم
از راهنمايي هاتون ممنون.
مهدي اون روز گفت كار دارم و نيومد. من هم چيزي بهش نگفتم و بحث نكردم. زنگ زد از برادرم هم عذرخواهي كرد كه نتونسته بياد.
شب ساعت 11 اس ام اس زد كه شب خونه بابات بخواب فردا صبح مي آيم دنبالت. من خيلي ناراحت شدم ولي چيزي نگفتم. صبح ساعت 11:45 اومد دنبالم البته مثل برج زهرمار. معلوم بود مامانش حسابي پرش كرده بود. باز با صبوري باهاش رفتار كردم تا به حالت عادي برگشت.
ولي خيلي ازش ناراحتم احساس مي كنم منو فقط به خاطر روابط زناشويي دوست داره. و اگه هم گاهي باهام مهربونه فقط به خاطر اون موضوعه.
رفتارش دوباره تقريبا بد شده راهنماييم كنيد كه چطور باهاش برخورد كنم؟؟؟؟؟؟
رفتارش داره دوباره مثل قديما بد مي شه و احساس مي كنم دوباره حرفاي مامانه روش اثر كرده. آخه بعد از جريان سقط بچه اخلاقش خيلي خوب شده بود و خيلي هوام را داشت و حمايتم مي كرد.
كمكم كنيد :302::316::316::302::316::316::302::316:
زندگي ما مثل يك آتش زير خاكستره
:302::316::302::316::302::316::302::316::302::316:
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
لیلای عزیز
همونطور که نگار گفتن ، میشه بدون حضور همسر بله برون رفت و اتفاقی هم نیوفته.
نکته ای که می خوام یادآوری کنم اینه که در زندگی نباید دنبال "مقابله به مثل باشیم" این رویه باعث میشه که رفتارهای نادرست به صورت تزایدی افزایش پیدا کنه.
تهدید به مقابله به مثل هم کار رو درست نمی کنه.
یادمون باشه ما موظف به انجام کار درست هستیم . (این چیزیه که از ما خواسته شده ) . اگه همسرمون به ما دروغ میگه ما نباید در مقابل دروغ گو بشیم.
اگه نیومدن در مراسم بله برون فامیل زشته ، هر طرفی که انجام بده زشته.
قاعده کلی : شما هر کاری که می خوای انجام بدی، در ترازوی عقل و شرع بزار اگر پسندیده بود انجام بده ،
سعی کن رفتارت متاثر از رفتار همسرت نباشه (البته کار بسیار مشکلیه ولی شدنیه)
این لینک رو هم ببین
تجربه / توصیه های BABY به زوج های جوان
http://www.hamdardi.net/thread-10532.html
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام خواهرم
اين كه نوشتي من رو به خاطر روابط زناشويي دوست داره رو ديگه هرگز حتي براي خودت هم تكرار نكن!
توضيح بيشتري بده...
- روابطتش با مادرش چگونه است؟ در مورد خانواده اش كمي بيشتر بنويس
- به نظرت چرا زندگي شما، مثل آتيش زير خاكستره؟؟؟
- سعي كن مسائل رو ريشه يابي كني و حل كني... يك بار براي هميشه!
گاهي خيلي زود، دير ميشه!!!
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام جناب sci
خيلي خوشحال شدم كه به تاپيك من سر زديد. هميشه دوست داشتم از نظرات ارزشمند شما بهرمند بشم.
گذشته زندگي زناشويي من را مي تونيد در تاپيك "تغيير كردم و خوشبخت شدم" بخونيد. به اين آدرس
http://www.hamdardi.net/thread-16807-post-160331.html#pid160331
جواب تمام سوالاتون را مي تونيد تو اين تاپيك پيدا كنيد.
خواهش مي كنم كمكم كنيد.
من از زماني كه اون تاپيك را زدم خيلي روي خودم كار كردم و خيلي هم بهتر شدم. اما هميشه احساس مي كنم زندگيم مثل يك آتيش زير خاكستره.
هميشه احساس مي كنم اگه به خاطر مسائل جنسي نبود همسرم اين محبت جزئي را هم به من نداشت.
اون اگه منو دوست داره بايد به من و خانوادم احترام بذاره و باعث سربلنديم بشه نه اينكه فقط وقتي تنهاييم بغلم كنه و همش بگه دوستت دارم.
راستش را بخوايد ديروز اين موضوع را به خودش هم گفتم. مي دونم اشتباه كردم ولي خيلي دلم ازش پر بود. بهش گفتم اگه دوستم داشتي شب ميومدي دنبالم. گفتم تو فقط منو براي اين كارها مي خواي. گفتم دارم سعي مي كنم تو را از قلبم بيرون كنم تا هر وقت باهام نمي آي و بهم مي گي شب خونه بابات بخواب از نظر روحي آسيب نبينم.
من اون شب كه نيومد اصلا خوابم نبرد ولي به اون گفتم خيلي خوب خوابيدم و خيلي هم بهم خوش گذشت.
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
سلام نمی خوان ناراحتت کنم ولی کار خیلی خیلی اشتباهی کردی بهش گفتی تو منو برای روابط زناشویی می خوای من که این حرفو یه بار به همسرم زدم و چوبشم خوب خوردم
:305::305:اگه تونستی از دلش در بیار و برای این حرفتم شده ازش معذرت خواهی کن
من خیلی خوب درکت می کنم و می فهمم که تو چی میگی چون خودم این مسئله رو با تمام وجودم درک کردم
ولی زدن این حرف مساوی با بحران سرد شدن همسرت که امیدوارم پیش نیاد برای تو