مشاورم: به پسر های اطرافت بیشتر توجه کن!!!!!

سلام دوستان. میبخشید من انقدر تاپیک میزنم. میخوام فکرتون ورزیده شه. :311:
قضیه اینه که من اصلا خودمو درگیر رابطه ای نمیکنم و نسبت به پسرای اطرافم هیچگونه احساسی ندارم. حتی کیس مجازی هم ندارم. تو دانشگاه هم که بوقم. بعد از دو سال اسم پسرای هم دوره ام رو نمیدونم. مثلا دوستام که در مورد یکی از همکلاسی های پسر صحبت میکنند من نمیفهمم کیو میگن، بعد که گفتن اون مو قشنگه، درازه، تازه یادم میاد.:311: (البته اگر با هنر پیشه ای کسی اشتباه نرفته باشم:311:)
خنده دار تر اینکه اگر کسی بخواد بهم بفهمونه بهم علاقه منده، همه میفهمن جز خودم.
و حالا مدتیه سر مسائل دیگری مشاوره میرم و مشاورم هم شخص مطرحیه. اما ازم خواسته یه خورده شیطونی کنم و از این حالت سیب زمینی پیش فرض خارج شم. (نه اینکه وارد رابطه شم، بلکه دل بدم و نیازهای عاطفیمو برطرف کنم و از این حرفا.....) ولی خب من نمیتونم. عذاب وجدان میگیرم. :302: درست نیست آخه.... من هنوز هم که به تنها عشق قدیمی زندگیم فکر میکنم، کلی خجالت میکشم. نه اینکه خیلی مذهبی باشم، اما احساس میکنم هم خودم و هم افکارم هر دو باید نجیب بمونن و پاک پاک به دست شوهر آینده ام برسه...
البته مشاورم میگه حتی اگه به یه هنر پیشه هم علاقه داشته باشم کافیه، ولی من که فیلم نمیبینم، مگر از بین لورل هاردی یکیو انتخاب کنم.:311:
لطفا بگید من با این بی احساسی و عذاب وجدان و .... چیکار کنم. آیا عشق ورزیدن به گذشته ام صحیحه؟

اول باید دید حرفی که مشاور زده «یه خورده شیطونی کنم و از این حالت سیب زمینی پیش فرض خارج شم. (نه اینکه

وارد رابطه شم، بلکه دل بدم و نیازهای عاطفیمو برطرف کنم و از این حرفا.....)» درسته یا نه.

فرهنگ جان مشکل منم همینه.

سلام. مشاورتون غلط کرده. چه معنی داره یه دختر به پسرای اطرافش دقت کنه :305: شوخی کردم. این بستگی به عقاید خودتون داره. اما بنظرم این کارو نکنید. همسر آیندتون از اینکه بفهمه این کار رو کردید خوشحال نمیشه :300:

مشاور مرد بود یا زن؟پیر بود یا جوون؟

اصولن باید از خودش بپرسی منظورش چی بوده.

زنه. تقریبا 36، 37 سالشه. ولی خیلی مطرحه. اگر الان بخوای وقت بگیری، 3 ماه دیگه نوبتت میشه.:311:

گفت احساست به صورت اشتباه سرکوب شده که میتونه در آینده برات مشکل ساز بشه و به صورت عادت در بیاد. همچنین گفت ممکنه فکر تنهایی به سمت اشتباه های خطیر تری سوقت بده. و گفت این خلاء احساسی باید به روشی پر بشه. افزود که دیوونه شدی بس تو تلسکوپ زل زدی و کتاب خوندی و ساز زدی.:311: باید از انزوا خارج شی و علایقی واقعی داشته باشی.

من می فکرم که منظورش روابط اجتماعی بوده.

نمیدونم. گفت: با جنس مخالفی هم در اطرافت در ارتباطی؟
گفتم: آره. همکارام و اینا هستن.
گفت: بهشون فکر هم میکنی؟ نیازهای احساسیتو برطرف میکنند؟
گفتم: نه. تمایلی هم ندارم.
با تعجب پرسید: تمایلی هم نداری؟
گفتم: نه.
بعد بهم پیشنهاد داد کیسی رو پیدا کنم که از فکر کردن بهش احساس رضایت داشته باشم، گفت چون من شخص رویا پردازی هستم، بهتره در دنیای حقیقی کسیو داشته باشام تا اینکه در رویاهام.... البته در حد سیب زمینی نبودن. نه ارتباط و .... مثلا اگر پسری تو خیابون رد شد، به تیپش و ظاهرش و رفتارش اهمیت بدم و ...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

الان من یه مقدار گیج تر شدم. دوستان بالاخره چیکار کنم؟

فکر کنم منظورش اینه که به پسرا تمایل جنسی نداری؟ یعنی خیال پردازی نمیکنی؟ :305: البته شاید هم منظورش این نبوده. اما اگر تمایلی نداری و خیال پردازی نمیکنی بنظرم این مشکله. اما شما دختری من برای دخترها اطلاعی ندارم.

به نظر من دختر تا زمانی که لمس نشده تمایل جنسی نداره.