با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
آغاز زندگی مشترکمون خیلی خوب بود خیلی خوب خبلی همدگر رو دوست داشتیم شوهرم خیلی با من مهربون بود همه چیز عادی بود می دونستم که دوسم داره و واقعا تحمل ناراحتی منو نداره هیچ وقت نمی ذاشت تنها باشم
بعد از یه مدتی سر یه موضوعی دعوامون شد خیلی با هم بحصمون شد خیلی حرفا به هم زدیم خیلی قهر بودیم ولی بعد خوب شد رفتیم مسافرت ولی فکر می کنم از همون موقع ها بود که احساس کردم اصلا براش مهم نیستم این خیلی اذیتم می کنه اگه یک هفته حرف نزم یا گریه کنم یا غصع دار باشم براش مهم نیست تازه احساس می کنم از این کار لذت هم می بره
چند شب پیش که بیرون بودیم موبایلش دستم بو البته خودش داد که بخونم یکدفعه وحشتناک عصبانی شد می خواست پس بگیره من ندادم در ماشین رو محکم زد منم پیاده شدم راه افتادم حتی دنبالم نیومد که این وقت شب من تنها کجام
حالا هم از من طلبکاره!خیلی اذیتم میکنه داد می کشه توهین می کنه زور میگه
خسته ام از هفته پیش همین جوری واقعا می خوام خودمو بکشم این جوری از همه چی راحت می شم خیلی درمونده ام و تنها هیچ کسو ندان باهاش حرف بزنم
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
سلام خانمی
خوش اومدی به همدردی
عزیزم مشکلی که داری، خیلی دوستان اینجا تو همدردی دارن. یه چرخی بزن و مشکلات اونها رو بخون و راهکارهایی که بهشون پیشنهاد شده و طی کردن رو هم بخون و ببین نتیجه اش چی شده. ببین کدومشون به زندگیت موثر میاد.
خانمی مشکلت حتما راهکار داره ولی باید اول آروم بشی و به خودت مسلط بشی تا بتونی اون راهکار رو پیدا کنی.
یکم مقالات تالار رو هم بخون و مهارتهای ارتباطیت رو تصحیح کن. ببین کجاها اشکال داری.
بعدشم همه تمرکزتو رو شوهرت نذار. که فقط تحویل گرفتن و همدردی اون برات بشه همه چیز و اگه بهش نرسی بخوای خودت رو بکشی!
برای خودت سرگرمی های دیگه ای هم تعیین کن و به اونها هم بپرداز.
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
ممنون که جوابمو دادی
البته اینجوری نیست که مشکل من فقط بی محلی شوهرم باشه شوهرم اصلا منو درک نمی کنه اصلا به فکر حل مردن مشکلمون نیست قبول نمی کنه که خودشم مقصره خیلی حق به جانب حرف میزنه اصلا قبول نمکنه که حرفا و کراهاش من ناراحت میکنه چطوری می تونم آروم باشم و به این مسائل فکر نکنک وقتی سرم دادمیزنه فحاشی می کنه واقعا برام سواله که دیگه منو و زندگیمونو دوست نداره که این کارها رو می کنه خیلی داره بهم سخت می گذده دلم داره می ترکه دارم می میرم
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
سلام
آرامش خودتو حفظ کن و از همین امروز تصمیم بگیر مشکلتو حل کنی و مطمئن باش حل میشه این جا بچه ها از جون و دل کمک می کنند مطمئن باش
مشکل تو از یه جایی شروع شده که خودتم می دونی کجاست
ببین مطمئن اگه شوهرت فرق کرده تو صد برابر فرق کردی رفتار زن و شوهر ها آیینه ی هم هستش
من یه مدت مثل تو کارم گریه و بد اخلاقی بود دیدم با این روشم نه تنها شوهرم بهم توجهی نمی کنه روز به روزم داره از من دورتر میشه پبش خودم ارده کردم
الان دیگه سعی می کنم کمتر اخم کنم کمتر جلوش گریه کنم اوضاع هم بهتر شده اونم سمتم می اد
آخه که کسی رو که همش گریه می کنه و حس خود کشی داره دوست داره
یه کم به خودت بیا
یه کم فکر کن که کجای راهی چه اشتباهاتی کردی و بعد فکر جبرانش بیافت و گذشته رو هم بریز دور
همه چی درست میشه
:72:
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
مرسی عزیزم از همدری ات
ولی من از بعداون قضیه ماشین 3 4 بار رفتم آروم خیلی آروم باهاش حرف بزنم ولی خیلی بد جوابم داد
اصلا حرف نزد گفت من هرکاری دوست داشته باشم می کنم تو برو خودتو درست کن می دونی این حرفا خیلی برام سنگینه چون من بهمش حق نمی دم
ولی بازم باشه دوباره شروع می کنم با لینکه خیلی خسته ام ولی الان نه چون اصلا نمی تونم دیگه باهاش حرف بزنم چند روز دیگه راستی من دیشب با بابام حرف زدو و همه چی رو بهش گفتم ازش خواستم تا باهاش حرف بزنه به نظرتون کار درستی کردم؟
eghlimaجون تو چه جوری مشکلت رو حل کردی؟ برام بنویس
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
با تجربه ای که من از زندگیم دارم هر وقت مشکل ما به خانواده ام کشید نه تنها مشکلم حل نشد بلکه بزرگترم شد و یه عالمه آدم هم ریخت بهم
من نمی دونم زوابط و جزئیات تو زندگیت چه جوری ولی فکر می کنم خودت مشکلت رو حل کنی خیلی خیلی بهتره و خانواد ات نمی تونند مشکل تو رو حل کنند جز اینکه یه دلخوریم پیش بیاد
الان باهاش چه طوری هستی رابطتون چه طوریه
از نظر محبتی از اوایل که باهام خوب بودید تو چه فرقی کردی؟اخلاقات چه فرقی کرده؟
مشکلتون سر چی بوده؟
منم الان تو آموزشم دارم سعی می کنم مهارت هامو بالا ببرم
این جا مقاله خیلی زیاده یه سری بهشون بزن
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط orang
ممنون که جوابمو دادی
البته اینجوری نیست که مشکل من فقط بی محلی شوهرم باشه شوهرم اصلا منو درک نمی کنه اصلا به فکر حل مردن مشکلمون نیست قبول نمی کنه که خودشم مقصره خیلی حق به جانب حرف میزنه اصلا قبول نمکنه که حرفا و کراهاش من ناراحت میکنه چطوری می تونم آروم باشم و به این مسائل فکر نکنک وقتی سرم دادمیزنه فحاشی می کنه واقعا برام سواله که دیگه منو و زندگیمونو دوست نداره که این کارها رو می کنه خیلی داره بهم سخت می گذده دلم داره می ترکه دارم می میرم
ببین دوست عزیز تو حرفهای خودت من چیزی مبنی براینکه تو هم اشتباه کردی ندیدم تو همش میخوای بگی اون اشتباه کرده ومقصره ببین اگه یکی هی مدام به شما بگی تو مقصری اشتباه ازتو هست عکس العمل نشون میده درسته:305:
روشت اشتباه عزیز به بقول بلو اسکای عزیز خیلی ها هستن که مشکل تورو دارن ولی بامهارت وبرخورد صحیح به نتیجه مطلوب رسیدن
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
راستی فعلان قضیه ات رو بایگانی کن تا یه کم رابطتون آروم باشه
فعلان فقط به آروم کردن اوضاع خودت و همسرت فکرکن آرامش چیزیه که مردا خیلی دوست دارند
یه کم خودتو آروم کن تا اونم از آراومش تو آرامش بگیره
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
اوایل خیلی خیلی عالی بود حتی تا همین چند ماهه پیش
شوهرم ذاتش و درونش آدم خیلی خوبیه مهربون مودب با احساس
می دونی اوایل خیلی نسبت به هم حساس بودیم یعنی کوچکترین اختلافی رو بینون خودمون هم نمی تونستیم تحمل کنیم حلش می کردیم با هم حرف می زدیم نا راحتی من براش خیلی مهم بود و بر عکس
ولی این سری که سر قضیه موبایلش که دستم بود و ازم خواست تا بهش بدم و من ندادم بد جوری عصبانی شد ( البته خودش بهم داد ) در ماشینو خیلی محکم بستو رفت پایین منم گوشیشو پرت کردم طرفش و رفتم ولی اصلا دنبالم نیومد که تو این وقت شب کجایی و چیکار می کنی و چی شده
یا توضیح بده که تو گوشیش چی بوده و وقتی بهش گفتم چرا این کارو کردی گفت : دوست داشتم تو چرا رفتی ؟ خیلی بد و غیر منطقی صحبت می کنه سرم داد میزنه
الان که اصلا باهم حرف نمی زنیم تنها می خوره می خوابه و ...........
احساس می کنم ازم متنفره حرفهای قدیمی رو پیش می کشه میگه ازت خسته شدم
می دونی یه جوری حرف میزنه انگار داره منو تحمل می کنه اصلا با هم حرف نمی زنیم تا شروع می کنیم دعوا میشه
تا هم یه چیزی میشه میگه زنگ میزنم به بابای شما
خوب منم از این بحثها عصبانی میشم یه چیزی میگم دیشب بهش گفتم ازت متنفرم ،گفت می دونم
در حالت عادی با هم خوبیم مثل همیشه و لی در ناراحتی ها خیلی بد میشه منو درک نمیکنه و شاید من اونه من می خوام مشکل حل بشه دوست دارم اون ناراحت نباشه و لی فکر می کنم اون این طوری نمی خواد
اون همه چی رو تقصیر من می دونه
برای حل شدن این قضایا باید چکار کنم ضمن اینکه وقتی حرفاش یادم خیلی نارحت میشم نمی تونم فراموش کنم و همه چیز عادی بشه تازه الان عذاب وجدان دارم که بابام هم داره به خاطر من غصه می خوره به خاطر من دیشب سردرد داشت
RE: با شوهرم اختلاف دارم خیلی خسته ام می خوام خود کشی کنم تا زا همه چیز راحت باشم
سلام خواهرم
زنده باشید و شاد:43: