معنای صبر رو برای من میگید؟
سلام.
من بلد نیستم صبر کردن یعنی چی.
وقتی یه چیزی رو از خدا میخوایم و به خواسته ی خودمون نمیرسیم، (البته میدونم که حکمتی بوده که الان اون دعا برآورده نمیشه) اما وقتی چیزی رو از خدا میخوایم، مطمئناً خیلی بهش احتیاج داریم.
این جور مواقع چه جوری باید صبر کرد؟
حتماً شنیدید که میگن باید چیزی رو که میخوای با تمام وجود بخوای و بعدش رهاش کنی.
(یادمه سارابانو راجع به این مسائل یه چیزایی میگفت. اما الان پیداش نکردم که کجا بود.)
من بلد نیستم رها کنم موضوع رو.
بعدشم با این مساله ی رها کردن و دعا مشکل دارم. الان بین اینکه خدا میگه چیزایی که از من میخواهید رو بسیار از من بخواهیدو اینکه باید اون چیز ها رو رها کنیم، تناقض میبینم. نمیتونم بفهمم چی کار باید بکنم.
و اینکه صبر کجای این دعا و رها کردن هست؟
ببخشید اگه یه خورده گنگ نوشتم. زیاد ذهنم منظم نیست الان.
از همتون ممنونم که کمکم میکنید:72:
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
سلام،
من فکر می کنم "صبر" یک مسئله کلی هست و به دلایل مختلف می توان صبر کرد.
در این مثالی که شما مطرح کردی، صحبت از درخواست چیزی از خدا و صبر کردن تا برآورده شدن این دعا کردی.
اول از همه من فکر می کنم که من به عنوان بنده این حق رو ندارم که انتظار داشته باشم از خدا چیزی بخواهم و او هم حتماً اون رو به من بده.
هر چند که (اگر درست یادم باشه) آیه ای در قرآن داریم که مضمونش این بود که چه آنها که دنیا را می خواهند و چه آنها که آخرت رو می خواهند، هر دو را به خواسته شان می رسانیم.
من خودم سعی می کنم خیلی کم از خدا چیز خاصی بخواهم. یعنی منظورم اینه که مثلاً هر شب دعا کنم که خدایا، من فلان ماشین رو می خواهم! بلکه بیشتر دعا می کنم که خدایا خودت آن چیزی که به صلاح من هست رو به من عطا کن.
یادم هست مادرم آرزویش این بود که خانه ای بخریم. چه دعاهایی که نمی کرد! چقدر نذر کرده بود. چقدر از همه می خواست که دعا کنند. چقدر نمازهای طولانی برای به دست آوردن یک قطعه زمین از این دنیا خواند. البته ثواب همه اینها رو ان شا الله می بره. گاهی من به شوخی بهش می گم که به زور از خدا خونه رو گرفتی!
آخر سر که ما خونه رو گرفتیم. بعدش مسئله مهاجرت پیش آمد که دوباره چقدر به این خاطر هم دعا کردیم تا جور شد! ولی آخر سر چی؟ در خانه خودش که بعد از کلی سختی به دست اومد فقط 1 سال توانست زندگی بکنه. بعد از مهاجرت هم که در بقیه تاپیک هایم نوشتم چه اتفاقاتی افتاد.
با خودم فکر می کنم شاید اصلاً به صلاح ما نبود که مهاجرت کنیم.
شاید اصلاً به صلاح ما نبود که اون خونه رو بخریم.
شاید اگر یک جمله می گفتیم خدایا، راضی هستیم به رضای تو، آن کن که صلاح ماست، شاید اون وقت راه دیگری رو رفته بودیم که خیلی بهتر از این بود. البته ناشکری نمی کنم. خدایا همین الآن هم من راضی هستم.
ولی یاد گرفتم که واقعاً حیف هست از موقعیتی که برای دعا کردن دارم، برای مثال بعد از نماز، به این خاطر استفاده کنم که چیزی دنیوی از خدا بخواهم. البته همیشه برای خودم اهدافی رو در این دنیا تعیین می کنم و معلومه که دوست دارم چیزهایی رو به دست بیاورم. ولی فقط از خدا می خواهم که اگر صلاح من در این هست، این نعمت رو به من عطا کند.
از طرفی باز همه چیز در این دنیا گذراست. چیزی که امروز در اختیار ماست، فردا معلوم نیست که در اختیار ما باشه.
پس نباید بیش از حد دل بست. و نباید از نبود چیزی بیش از حد غم خورد.
نباید اینقدر مطمئن باشیم که اگر فلان چیز رو داشتیم، الآن اوضاعمون خیلی بهتر می بود و به این خاطر بی تابی کنیم!
صبر برای من یعنی توکل به خدا و راضی بودن به رضای او.
هر چند که عمل کردن به این حرفها برای من سخت هست.
به هر حال یک فرقی بین ایمان زبانی و ایمان قلبی هست.
ان شا الله ایمانمون قلبی بشه :)
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
به نظر من دو جور صبر قابل تعریفه.
1- صبر انفعالی
2- صبر عملی
توی دسته اول در برابر موضوع یا مشکل یا خواسته کاری از دست ما بر نمیاد. مثلا کسی از آشنایان مریضه و همه کارها برای درمانش انجام شده. اینجا باید صبر کرد و دید خدا چه تصمیمی گرفته!
توی دسته دوم صبر معنی تلاش و پذیرفتن رنج انجام کاره. مثلا کسی که می خواد کنکور قبول بشه راهش دعا کردن نیست. راهش صبر کردن بر سختی درس خوندنه.
اما در هر دو دسته هنوز جای یه نوع تلاش موازی دیگه هم هست. اونم دعا کردن و درخواست از خداونده.
واضحه که اینها با هم تناقض نداره.
اما اینکه گفته میشه فلان موضوع رو رها کن گمانم بیشتر منظور اینه که "اگه به جایی رسیدی که دیگه کاری برای بهبود اوضاع از دستت ساخته نیست، نذار ذهنت به خاطر این مشکل قفل بشه. یعنی اینجوری نباشه که به خاطر درگیری مدام تو با این موضوع، جریان عادی زندگیت تعطیل بشه."
وگرنه چه ایرادی داره آدم مدت ها یه خواسته قلبی داشته باشه و باهاش زندگی کنه؟! تو دعاهاش از خدا بخواد به خواسته اش برسه؟!
خلاصه اینکه این رها کردن یعنی:
نذاریم بن بست ها ما رو به انفعال بکشونه. حتی تو بدترین بن بست هم راه آسمون هنوز بازه ...
یک نکته هم در مورد دعا کردن بگم:
مطمئنا آشنایی داری با دعاهای امام سجاد.
خیلی جالبه مثلا می شینی دعای ابوحمزه می خونی با اون دوز عرفانی بالاش. خوب که غش و ضعف کردی واسه خدا :316: :302: و خدا هم دلش لرزید!، آخراش می گی :
ارغد عیشی ... یعنی خدیا عیش خوش می خوام ازت!:227:
و اجعلنی ممن اطلت عمره و حسنت عمله و اتممت علیه نعمتک... یعنی خدایا من حالا حالاها می خوام تو دنیا بمونم! بی زحمت نعمت کامل هم می خوام!
و ارزقنی رزقا واسعا ... خدایا خیلی پول وده! ( حالا یه نوع رزق هم معنویه ها! ولی امام سجاد واسه اون به اندازه کافی دعا کرده!)
و اجعل من رادنی بسوء(...) تحت قدمی ... یعنی خدایا بهم قدرت بده هرکی چپ نیگام کرد، لهش کنم!
یا مثلا جایی دیگه(دعای دیگری) می گه: خدایا از هر خیر و نعمتی که از آسمون قسمت مردم می کنی به منم بده.:311: ( یادتون نمی افته به "حسود هرگز نیاسود" ؟ )
خلاصه اینکه من از دعاهای امام سجاد یاد گرفتم خدایی که ما رو خلق کرده و یه سری عیب و ایراد اینجا پیدا کردیم، دلخور نمی شه اگه بهش بگیم خدایا منم دلم یه ماشین 206 مثه فلانی می خواد. میشه به منم بدی!) و حتی چیزای خیلی کوچیک هم بگیم.(خدایا خیار سبزایی که قبلا می کاشتی، مزه اش بهتر بود!) اصلا هم ناراحت نمی شه هی اصرار کنیم. اصن امام رضا می گه: "خسته نشو از دعا کردن"
همه اینا رو گفتم واسه اینکه بگم: میشه با خدا راحت بود. راحت تر از یه رفیق... شما ممکنه با دوستت تعارف کنی و یه چیزایی رو ازش پنهون کنی. از خدا که نمیشه. یه سری "دلم می خواد" ها رو ... یه سری " ای کاش ها" رو فقط می شه به خدا گفت... پس درد دل کن و خلاص شو ...
یه دوست اون روزای اعتکاف می گفت:
"اینها دلخوشند به همین سه روز اعتکاف..ما که روزهاست معتکفیم به نیت قربه الی شما..از کل طاعتمون مونده بوسیدن چشماتون ..اینم به جا بیاریم، دیگه وعده مون گرگم به هوا پشت شمشادای بهشت" ...
حالا اینا رو گفتم، دوست دارم یه قسمت از دعای 33 صحیفه رو هم برات بخونم:
اللَّهُمَّ (...)حَبِّبْ إِلَیْنَا مَا نَکْرَهُ مِنْ قَضَائِکَ، وَ سَهِّلْ عَلَیْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُکْمِکَ وَ أَلْهِمْنَا الِانْقِیَادَ لِمَا أَوْرَدْتَ عَلَیْنَا مِنْ مَشِیَّتِکَ حَتَّى لَا نُحِبَّ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ، وَ لَا تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَا نَکْرَهَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ لَا نَتَخَیَّرَ مَا کَرِهْتَ
خدایا اون قسمتی از قضا رو که ازش اکراه داریم محبوب قلبمون کن و اون چیزی از حُکمت رو که سخت می پنداریم، آسون بساز. در دل ما بیانداز که در برابر آنچه در حقّ ما خواستهای، تسلیم تو باشیم، و نخواهیم که آنچه به تأخیر انداختهای، پیش افتد، و آنچه پیش انداختهای، به تأخیر افتد، و آنچه را محبوب توست، ناپسند نداریم، و آنچه را خوش نمیداری، اختیار نکنیم
ببخش. زیاد حرف زدم ...
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
من شنیدم سه نوع صبر داریم. (اگه اشتباه نکنم حدیث از پیامبر باشه)
1)صبر در برابر انجام گناه
2)صبر در برابر سختی ها
3)صبر در طاعت و عبادت خدا
توی این سه نوع، اونی که من میگم نیست :)
من منظورم صبر در برابر چیزایی که از خدا میخوایم هست.
آقا حامد، ممنونم از پاسخت:72:
اما من منظورم چیزهای مادی نبود. مثلاً خواستن ِ اینکه خدا مشکلمون رو حل کنه. یا دعا برای داشتن همسری مناسب. اینا به این دنیا مربوطه. اما اونقدر که شما گفتی مادی نیست.
شرایطی که گفتی برای خودت پیش اومده رو خوندم. شاید ما ندونیم. حتماً توی همه ی این مسائل حکمت های زیادی بوده که از اون بی خبریم.
آویژه ی عزیزم، ممنون که چیزایی که یاد گرفتی رو به منم یاد دادی.
برام خیلی جالب بود:72::72:
راجع به چیزایی که شنیدم از موضوع رها کردن، باید بیشتر توضیح بدم.
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
دختر مهربون منظور از رها کردن اینجا به معنی اینکه گاهی اوقات ما یه سری کارهایی را از سر عادت انجام میدهیم و چون به آنها عادت کردیم رها کردن خودمون از اون رفتارها برامون سخته و این رفتارهای ما گاهی موجب میشه که ما آمادگی و شرایط لازم برای پذیرش آن خواسته را نداشته باشیم و اگر سعی کنیم این رفتار یا عوامل را رها کنیم مطمئن باش به همه خواسته هامون میرسیم ، مثلا برای قبولی در کنکور ما احتیاج به تلاش و درس خوندن زیاد داریم حالا اگر دائم بشینیم دعا کنیم و به اندازه کافی تلاشمون را نکنیم و تنبلی را رهانکنیم به اون هدفمون نمی رسیم
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
سلام دختر مهربون
لطفا لینک ذیل رو مطالعه کن !
http://www.hamdardi.net/thread-6-post-18.html#pid18
.
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
سلام دختر مهربون گل.
ببخشید من انقدر تو تاپیک هات نظر میدم. دلم نمیاد ازشون بگذرم. :72:
ببین گلم، وقتی میگن چیزیو با تمام جود از خدا بخواه، یعنی، با قلبی پر از نیاز به درگاه او رو بیار. یعنی فقط گفتن، کافی نیست. باید با تمام وجودت از خدا بخوای. با تمام قلبت. یعنی با ایمان به اینکه خداوند رو حتما گره گشا خواهی یافت اورا بخوان. نه با شک و تردید. و به خدا احساس نیاز ببر.
منظور این نیست که خدا به اینکه بهش احساس نیاز کنیم احتیاج داره یا ناز میکنه، بلکه، برای خداوند ایمان تو ، توکلت ، امیدت و حضور قلبت معنا داره، (نه برزگی یا کوچکی آنچه تو ازش خواستی) ضمن اینکه به آرامش هم خواهی رسید.
اگر خدا میخواست چیزیو مفت (از لحاظ معنوی) به ما بده، بخیل نبود، همون اول میداد. اولین مرحله ی ایمان به خدا، اعتماد به خدا و دومیش احساس نیاز به اوست.
و اما در مورد رها کردن منظور اینه که: بر آرزویت دل نبند. بلکه رضای خدا را بجوی.
اینجا اولین چیزی که معنا پیدا میکنه، توکله. خداوند در قرآن نمیگه بعضی از دعا هارو اجابت میکنم، بلکه میگه: همه ی دعاهارو اجابت میکنم. اما از اونجا که خداوند نسبت به صلاح تو آگاهتره، ممکنه چیزی که تو ازو خواستی، به صلاحت نباشه و بهت نده، اما عوضش رو حتما به تو میده.
پس قانون توکل میگه: با تمام وجود به خدا اطمینان کن، هرچقدر میخوای پیش او نیاز ببر، اما فقط صلاحت رو از او بخواه. (نه آنچه بر حقیقتش واقف نیستی) (این یعنی رها کردن) پس اگر خداوند عین دعای تورو اجابت کرد، مشمول رحمت او شدی و اگر عوضش رو به تو داد، مشمول حکمت او شدی، که در هر صورت شکر او واجبه. (یعنی حتی باید بگی خدایا شکرت که بهم ندادی، و گرنه معلوم نبود چه بلایی سرم میومد)
اما معنای دقیق صبر، همین توکله. نه این که در اجابت خواست ات صبر کنی، بلکه در صلاح دید خدا صبر کنی. البته نه مانند صبری که وقتی گرسنه هستی برای ناهار داری. بلکه صبری که تو رو امیدوار نگه میداره و نوید پیروزی رو به تو میده، چرا که تنها انسان امیدواره که صبر میکنه، انسان نا امید که صبر نمیکنه، و البته تنها صبری که به تو نوید پیروزی میده، صبر حاصل از توکله
RE: معنای صبر رو برای من میگید؟
سلام دختر مهربون:72:
بچه ها خوب توضیح دادن .
دختر مهربون عزیز صبر و رها کردن در دعا و خواستن چیزی از خدا یعنی اینکه:
شما از خدا خواستت و بخواه. راحتم بخواه. هر چی دوست داری بخواه. تمام و کمال. نه با رودربایسی و ... . خواستت و با همه جزییاتش از خدا بخواه. در اخر نتیجه رو به خدا بسپار. قطعا همین که شما از خدا یه چیزی و خواستی فرداش اماده نیست. شایدم باشه اما بعضی خواسته ها یه کم طول می کشه تا خدا براورده کنه. حالا رها کردن به چه معناس؟ به این معنا که شما هر وقت حال دعایی بهت دست داد دعا کن و حاجتت و بخواه. اما وقتی صحبتت با خدا تمام شد دیگه از فکرش بیا بیرون خودت و عذاب نده. مدام فکر نکن چرا دیر شد. 1 ماه گذشت 2 ماه گذشت ..... 2 سال گذشت. این یعنی هم صبر و هم رها کردن.
مثال:
یکی از خداوند یه همسر خوب می خواد با تمام جزییات دعا می کنه :
خدایا یه همسر خوب به من بده مومن باشه پاک باشه قبل از من با کسی نبوده باشه خانواده دار باشه اصالت داشته باشه تحصیلات داشته باشه زیبای داشته باشه طول عمر داشته باشه و من زود از دستش ندم. خودش و خانوادش فهمیده باشن و با من خوب برخورد کنن. خونه و ماشین داشته باشه و.......................... .
همین فردا چنین فردی از اسمون نازل نمی شه اما:
قطعا یه ادم همه اینا رو نداره اما شما در دعا با جزییاتش گفتی رو مهماشم تاکید کردی. بعدشم جزع و فزع راه ننداختی که ای وای چرا دیر شد تا به موقش. حالا خداوند یکی و سر راهت می ذاره که انشاءا.. اکثر اینا رو داشته باشه اونایی رو هم که نداره و شما براش دعا کردی می شه کفاره گناهات. و به اون چیزی که خدا بهت داده شاکری. چون قطعا خدا برای بندش بد نمی خواد. یعنی توکل کردی.
یه دعای دیگه :
یکی از خدا بچه می خواد می گه خدایا سالم باشه صالح باشه عاقبتش بخیر باشه مثلا من پسر دوست دارم اگه صلاح می دونی پسرم باشه ( یعنی راحت از خدا خواسته) بعدشم صبوری می کنه رها می کنه. حالا خدا یه بچه می ده که انشاءا.. سالمه اما مثلا دختره. اون وقت می گه خدایا صلاح تو در این بوده شکر.
این می شه صبر رها کردن و توکل.
که انشاءا.. خدا به هممون بده.
موفق باشی عزیزم.:72: