ترس از رابطه جنسی

سلام.
از اینکه چنین فضایی رو فراهم کردید که همه بتونن مشکلاتشون رو مطرح کنن ممنونم.

راستش نمیدونم چه طوری بگم!
من خیلی لاغرم. به خاطر همین هم از اینکه وارد رابطه جنسی بشم وحشت دارم!!!
البته بیماری ندارم و کاملا سالم هستم. کلا زیر نقش و ظریف هستم.

خواستگار هم زیاد دارم.تقریبا ووارد هر محیطی که میشم چند تا خواستگار هم پیدا میشه. ولی حتی وقتی باهام متناسب هستن و خانواده هم راضی هستم و مشکلی هم نیست به خاطر این ترس جا میزنم و نمیتونم جواب مثبت بدم.
نمیدونم چطوری این ترس و نگرانی رو از بین ببرم

سلام دوست عزیز
به تالارخوش آمدید:328:
رابطه جنسی یه رابطه کاملادوطرفه است یعنی حتی اگه شما هم بااطلاعات کامل وارد رابطه بشین بازهم نمیتونی مطمئن باشی که این رابطه درست انجام بشه بلکه به تمرین وآموزش وحس دوطرف بستگی داره پس این دلیل اصلا خوبی برای ازدواج نکردن نیست خصوصا وقتی تاحالا شما رابطه رو تجربه نگردین نمیتونین مطمئن باشین که ضعیف هستین
موفق باشی

سلام خانوم پیانو زن
خوش اومدید.

لاغریاچاق بودن ربطی به رابطه جنسی نداره.این مسئله فقط به احساس شمابرمیگرده.
مطمئنا جای هیچ ترسی نیست ودر موقع وشرایط موردبحث شاید خودشما خوستار چنین امری شدید.
این دور ازانتظار نیست.ممکن است تحت تأثیر دوستان وآشنایان قرارگرفته ایدکه با مبالغه بیش ازحد
باعث چنین دیدی درشما شده اند.پیشنهادمی کنم اگر طرز فکرتان تغییری نکرد حتما به مشاور مراجعه
کنید وحتی الامکان از هم صحبتی با افرادی که این طرز فکر راتشدید می کنند اجتناب کنید که درآینده
برایتان مشکل ساز خواهد بود.

سلام.
جناب آریانا و سارا بختیاری محترم ممنون از راهنماییهاتون.

چنین فضایی تقریبا برام اجتناب ناپذیره. توی خانواده هم باهاش درگیرم. البته به رو نمیارم و میدونم از روی دلسوزی میگن ولی نگرانم میکنه. مثلا وقتی یه خواستگار قرار جلسه ی خواستگاری میذاره دیگه خانواده به خصوص مامانم شروع میکنن:" تا هفته ی دیگه که اینا میخوان بیان یه چیزی بخور یکی دو کیلو بیاد روت و...." میدونم مامانم میخواد من رو به بیشتر غذا خوردن تشویق کنه و نیت بدی نداره اما حتی یه بار بهم گفت :" بی تعارف بهت بگم اگه من پسر داشتم و می اومد میگفت من یه دختر دیدم و میرفتم میدیدم مثل توه باهاش مخالفت میکردم"
حرفای از این قبیل زیاد میزنن. به غذا خوردنم هم خیلی گیر میدن. آخه کلا کم اشتها هستم.
توی محیط خوابگاه هم چیزایی دیدم و شنیدم که ترسم رو بیشتر میکنه. یکی از بچه ها تقریبا شبیه من بود حتی یکم هم تپل تر. یک سال عقد بودن و تازه چند ماه از عروسیشون میگذشت. بنده ی خدا شوهرش بهش گفته بود تو خیلی لاغری و منو ارضا نمیکنی یا باید تپل تر بشی یا ...
فکرش رو که میکنم وحشت برم میداره. اصلا در این زمینه اعتماد به نفس ندارم و همش فکر میکنم هیچوقت نمیتونم رضایت خاطر همسر رو برآورده کنم و همسرم همیشه احساس کمبودی خواهد داشت. یا اگر هم شعورش بیشتر از شوهر اون هم خوابگاهی ما باشه و هیچی هم نگه حتما داره منو تحمل میکنه. و افکاری از این قبیل...
یه مدت روی خودم کار میکنم و احساس بهتری نسبت به خودم پیدا میکنم ولی تا بحث تصمیم گیری برای ازدواج پیش میاد دوباره روز از نو روزی از نو....

حتما باید برم مشاوره ی حضوری؟؟!! از اینکه مستقیم و حضوری بخوام در این مورد با کسی حرف بزنم خجالت میکشم!!:325:

سلام پيانو زن عزيز :43:
شما چند سالتونه؟ قدتون چند متره؟ وزنتون چقدره؟

نه لاغری زیاد خوبه نه چاقی.یه دکتر تغذیه برو تا با برنامه وزنت به حد نساب برسه.شاید چندتا آزمایشم مثل تیروییدم

لازم باشه بدی.این همه اظطراب لازم نیست.ممکنه هم لاغری شما برداشت اطرافیان باشه.ینی با توجه قدت هیکل

مناسبی داشته باشی.ولی چون به قول خودت ریز نقشی به مذاق بعضیا خوش نیای.به هر حال اگر قد و هیکلت متناسبه

لازم نیست تغییرش بدی.چون بعد از ازدواج و افزایش سن بخوای نخوای وزنت بالا می ره.

جناب رو برای آقا بکار می برن.

چند متره؟مگه دایناسوره؟

وضعیت قد و وزن مامان و خاله و عمه قبل و بعد ازدواج چطوری بوده؟

شما به کدوم رفتی؟

به احتمال زیاد بعد از ازدواج چاق می شی. من که هر خانم 100 کیلیویی می بینم با حسرت نگام می کنه و می گه منم که دختر بودم مث تو بودم ... حالا چطوری شده صد کیلو؟!؟!

یه روزی تو هم می شینی حسرت این روزهات رو می خوری و هی می ری دکتر و باشگاه که دو کیلو کم کنی.

اما سوالت! ترس از رابطه جنسی نیست. ترس از نپذیرفته شدن در این رابطه است. درسته؟ اعتماد به نفس نسبت به خودت و هیکلت و ... نداری. می ترسی طرف از ت خوشش نیاد؟

آیا درست متوجه شدم؟

ای بابا ، اول بگم اینکه اینقدر به رضایت شوهر آیندتون توجه دارید خوبه ولی در خصوص نگرانی هاتون باید بگم خیلی از مردها این موضوع براشون مهمه بعضی ها هم نه اصلا این مدلی رو بیشتر میپسندن ( یه چند نفرو میشناسم ) .
ولی شما بهتره از دو جنبه رو خودتون کار کنید ، 1- برنامه مشاوره غذایی و .... 2- تقویت اعتماد به نفس خودتون که از موضوع اول هم مهمتره
در کل بگم مشکل بزرگی ندارین ، فقط حرفای دلسوزانه اطافیان و خودتون موضوع رو یه خورد حساس کرده
با آرزوی موفقیت

دوست عزیز رابطه جنسی بخشی از زندگی زناشوییه و خیلی ها هم مثل الان شما ازترس از رابطه

رنج میبرن!که واقعا اینطور نیست....

بهرحال هرکسی تا وارد محیطی ناآشنا میشه مدت ها طول میکشه تا بامحیط وفق

پیدا کنه....مساله هراس شما از این نوع رابطه هم به مرور زمان حل میشه!

اما هیچ وقت ندیدهها وشنیده ها رو جدی نگیرید که اساس هر ترس همینه

ماخودمون رو بایک سری حرف ها بیخودی رنج میدیم که این اصلا درست نیست..

مشکل شما هم با کمی گپ وگفت وگو بامشاوران:305:محترم حل خواهد شد...

سلام. ممنون از راهنمایی دوستان.
من کلا به عمه ام رفتم. و الان مثل همه ی زنهای هم سن و سال خودشه. و اینطور که به نظر میاد خدا رو شکر زندگی مشترک شاد و موفقی هم داره.
نهایت وزن من توی دوران بلوغ هم 48 بوده. یکم فشار درسهای دانشگاه و استرس و شاید غنی نبودن غذاهایی که دانشگاه میده تاثیر گذاشته و الان چند کیلو کم کردم. قد هم 156 .(توی خوابگاه اونقدر درس رو سرم ریخته که وقت آشپزی ندارم.فقط روزای تعطیل که غذا نمیدن آشپزی میکردیم)
ضمنا از اونهایی هستم که توی فشارهای عصبی و استرس به شدت کاهش اشتها پیدا میکنم و به لقمه ی چهارم پنجم که میرسه حالت تهوع ناگهانی پیدا میکنم!! و معمولا هرچی بحث خواستگاری بیشتر پیش میره استرس من هم بیشتر میشه. عرض کردم که تا حالا تا دم جواب مثبت هم رفتم و یه دفعه جا زدم!
یه مدت برنامه ی ورزش و تغذیه رو دنبال کردم و یکم بهتر شدم. ولی به چهل و هشت هم نرسیدم. البته همون موقع هم که چهل و هشت بودم بازم ریزه میزه بودم!
البته دیدم کسانی رو هم که تپل هستن و خوش اشتها و حسرت مثل من بودن رو میخورن.

خدا رو شکر هیچ مشکل هورمونی و.. ندارم. آزمایش تیروئید هم داده ام و کاملا نرمال بوده.
ضمنا از نظر چهره اگه تعریف از خود نباشه یکمی خیلی خوشگلم.و این خیلی ها رو جذب میکنه. مشکل فقط همین ترس از لاغریمه. همون ترسی که شب نم گفت!!