-
تردید
سلام
من متولد 1369 هستم 2ماه با پسری که متولد 61 اشنا شدم که بعد از 4-5 روز گفت و گوی تلفنی وچت قرار شد که موضوع را با خانواده هامون بگیم تا حالا من هیچ پسری رابطه نداشتم اونم میگه با دختری نبوده که البته به این موضوع ایمان دارم این پسر همه چی داره اخلاق ایمان در حد معمول پول درس هم تا فوق دیپلم الکترونیک خونده ... اما کمی از لحاظ چهره باهاش مشکل دارم... خواهش میکنم کمکم کنید ازدواج برای سن من زود نیست ... تفاوت سنی زیاد نمی تونه مشکل ایجاد کنه .... چهره چقدر مهمه .... البته هر دو موضوع را به خانواه هامون گفتیم ....
-
RE: تردید
سلام fati
به کلبه همدردی خوش آمدید.
چقدر خوشحالم که اینقدر مسلط و منطقی یک فرایند آشنایی و ازدواج را پیگیری می کنید.
در مورد تفاوت سنی کلا یک انجمن داریم و این سئوال را مرتب در آن جواب دادیم که شما می توانید با مطالعه آن بهره ببرید. اما بطور خلاصه سن در کنار سایر پارامترها و معیارهای ازدواج تفسیر می شود. و صرف سن مشکلی ایجاد نمی کند.
در مورد مسئله قیافه هم سئوالات مختلفی در انجمن ازدواج پاسخ گفتیم. به نظرم اگر در تالار همدردی جستجو کنید و کمی سایر سئوالات و مقالات را مطالعه کنی، به طور کامل جواب سئوال خود را خواهی یافت.
انشاء الله خوشبختی، خوشبخت تر شوی
-
RE: تردید
سلام اگر قیافه مشکل خاصی نداره یعنی فقط به نظر شما چهره خوبی نداره خیلی اهمیت نده چون برات عادی میشه
-
RE: تردید
اول ميخوام بهت بگم كه به خاطر سنت ممكنه گول اينجور حرفهاي پسرارو بخوري . اگه ايشون نيومدند خواستگاريت به هيچ وجه باهاش قرار نزار يعني تا زماني كه با مادر و پدرش به خونه شما نيومدند و شكل رسمي پيدا نكرد باهاش قرار نزار و نرو ببينش حتي توي مكانهاي عمومي . يك وقت گول حرفاشو نخوري كه بهت بگه الان مادرم مي گه زوده يا صبر كن چند ماه ديگه بيا فعلا باهم باشيم تا چند ماه شناخت پيدا كنيم بعد . منطقي فكر كن و سعي كن همه چيزو به شكل رسمي جلو ببري اگر واقعا اهل عمل باشه و حرفاش راست باشه مي ياد جلو و رسميش مي كنه وگرنه همش دوز و كلكه و نبايد گول بخوري
در ثاني مسئله قيافه اونچنان اهميت نداره كه فكر مي كني بعد از يك مدت همه چيز برات عادي مي شه و ديگه قيافش به نظرت بد نمي رسه . ولي خوب روي معيارهاي ازدواج فكر كن و درست تصميم بگير كه يك وقت پشيموني پيش نياد
-
RE: تردید
سلام
ما جنوبی ها همیشه چوب ساده دلیمونو خوردیم ولی منم با دختر خاله ام حرفامون با هم حتی
با خونوادشون هم تموم شده بود ولی مخالفت مادرم همه چیزو بهم زد
ها از عشق وعاشقی متنفرم