چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
سلام دوستان.
امیدوارم تو این روز های گرم تابستون چیزی ازتون باقی مونده باشه و مثه من کلا تبخیر نشده باشید. :311:
فورا می رم سر اصل مطلب.
گاهی موقعیت هایی پیش میاد که مدیریت کردنش مهارت می خواد و البته اونقدر ها هم بزرگ نیست که هی براش تاپیک جدا باز کنیم. چنین موضوعاتی که عمومیت بیشتری داره رو می تونیم تو این تاپیک مطرحش کنیم و به هم یاد بدیم چه رفتاری یا چه گفتاری تو اون لحظه درست تره.
یادمه یکی از دوستان قبلا یه تاپیک داشت (پیداش نکردم متاسفانه)و توش سوال کرده بود: "یه آشنا پیشنهاد می کنه شما رو با ماشین برسونه. جلو سوار می شید یا عقب؟"
منظور من هم مطرح کردن این چنین موقعیت های چند وجهی است.
من خودم با یه سوال شروع می کنم :
توی جمع خانوادگی نشستید و افراد در حال صحبت کردن. همسر شما شروع به صحبت می کنه. اما مادر شما حواسش نیست و صحبتش رو قطع می کنه. مادر رو نصیحت کنید که زشته این کار؟ از همسرتون دلجویی کنید؟ به روی خودتون نیارید کلا؟
از همه دوستان برای پاسخ یا طرح سوال دعوت می کنم. :72:
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
سلام عزیزم اون تاپیک رو من ایجاد کرده بودم و لینکش این بود:
اگه شما باشین در این موقعیتهای خاص چه میکنین؟
به نظر من هم این تاپیک ها جالب میشه :72:
من اگه باشم وقتی حرف مامانم تموم شد دوباره یه جوری صحبت همسرم رو پیش میکشم تا همسرم بتونه دوباره حرفش رو ادامه بده و به پایان برسونه
خوب... حالا آویژه جون میشه ازت بخوام که تو هم نظرت رو در مورد اون سوالایی که من مطرح کرده بودم بدی :82: :72:
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
آویژه ی عزیز! به نظر من هم این جور تاپیک ها فوق العاده ست و میتونه خیلی کمک کننده باشه، در حین اینکه اصلا مهم نباشه!:311:
اما من اگه توی همچین موقعیتی باشم؛ وقتی همچین چیزی رو درک کردم که این وسط مادرم حرف همسرم رو قطع کرد؛ به روی خودم نمی یارم تا مادرم حرفش رو تموم کنه! بعد با خوشرویی تمام و یه لبخند رو به مادر میگم؛ مامان! راستی فلانی مثلا نام همسرتون داشت یه چیزی تعریف می کرد؟ بعد رو به همسر محترم خوب؛ بگو! :)
بدون اینکه تنشی احساس بشه؛ صحبت کردن ایشون رو با تمام وجود گوش می کردم!:43:
من هم یه درخواست داشتم با اجازه:43:
فکر کنید یه قرعه کشی نوشتید بین همه ی اعضا و زوج های فامیل و آشنا! و هر ماه باید سر مثلا پنجم این ماه پولها داده بشه؛ و نهایتا مسئول قرعه کشی که میتونه (خواهر شما باشه) چک رو تا دهم تحویل میده!
حالا این وسط همسر شما همیشه سر موقع و موعد پول رو میداده؛ و این ماه که قرعه کشی به نام ایشون هست؛ یه عده از زوجها، هنوز که هنوزه یعنی تا دوازدهم هنوز پولشون رو در حین بی خیالی ندادن! حالا! همسر شما هم اصرار بر این داره که من همیشه به موقع پرداخت کردم و حالا که نوبت من شده! و شما دو بار به خواهرت که مسئول قرعه کشی هست گفتی و ایشون هم میگه چند بار بهشون زنگ زدم و خبری نیست؛ فعلا!
واقعا توی این شرایط که هم حق با همسرت هست؛ هم خواهرت کاری نمی تونه انجام بده؛ به نظرتون بهترین راه حل چیه! شما باشید توی این موقعیت چیکار می کنید!:300:
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
@ گل بیرنگ:
ممنون که توضیح دادی. در جواب پرسش شما، نظر من هم شبیه به نظر بالهای صداقت گرامی ست.
@ دل عزیزم:
منم همین کار رو می کنم. اما خب اندوهناک می شم از دیدن این رفتار ها.( فرقی هم نمی کنه صحبت چه کسی قطع بشه، صد البته در مورد همسرم خیلی حساس ترم)
در مورد پرسش شما:
از همسرم تمام قد دفاع می کردم و بهش فرصت می دادم مستقیم با خواهرم صحبت کنه و مراتب اعتراضش رو به گوشش برسونه. این کار چن تا مزیت داشت:
1- خواهرم کاملا در جریان ناراحتی همسرم قرار می گرفت و با او همدردی می کرد.
2- همسرم احساس نمی کرد نادیده گرفته شده.
3- دخالت مثبت یا منفی من، هیچ طرفی رو آزرده نمی کرد.
و البته یه کار دیگه هم می کردم. توی خلوت دوتایی خودمون با همسرم سعی می کردم با شنیدن و همدلی، تمرکزش رو از رو این موضوع بر دارم و آرومش کنم.
البته من هیچ وقت در این موقعیت نخواهم بود. چون خواهر ندارم :54:
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
آویژه ی عزیزم؛ ممنونم از نظرت!
راستش من چون از قبل یه مقدار ناراحتی بین خواهرم و همسرم وجود داشت؛ بنابراین دوست نداشتم که این بار هم یه ناراحتی به این مساله اضافه بشه!
پس اومدم؛ اول اینکه توی خلوت خودمون دائم حق رو به ایشون دادم و ازشون دل جویی کردم و همدلی و یه جورایی همون هم حسی خودمون که ایشون احساس بدی نکنند و کاملا نشون دادم که در جبهه ی کنار ایشون هستم!
همزمان هم از خواهرم پیگیری کردم و بهشون گفتم که ما همیشه سر موعد و مقرر این پول رو پرداخت کردیم؛ حالا خودت ببین که اینها چی کار می کنند؟ اما نه به صورت که احساس کنه ایشون مقصر هستند!
در آخر؛ هم وقتی پول قرعه کشی رو بهمون دادند؛ از همسرم بخاطر صبوریش و برخورد عاقلانه اش در این موقعیت تشکر کردم.:311::46:
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
سلام مرس آویژه جونم ازتاپیک قشنگت:46::46::72:
راستش سوالی نبود من جواب بدم پس سوال خودمو میگم
اگرنامزدت یه روز بیاد وبگه چند روزه دنبال این بوده که ماشینشو عوض کنه وامروز اینکارو کرده (ولی اصلا به تو حرفی نزده به نیت اینکه خوشحالت کنه)با اینکه خیلی خوشحال شدی ولی دلت میخواست بهت میگفت چکارمیکردی؟:325:
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
[quote=سارابختیاری]
منم چون این مسایل مثل شما برام اهمیت داره خوب علاوه بر خوشحال شدن ناراحت هم می شدم ولی اگه نیتش این بوده که من رو خوشحال کنه و دلیل نگفتنش همین بوده خوب
خوشحالیم رو کاملا نشون می دهم و کلی هم ذوق می کنم بعد که یکم گذشت بهشون میگم من همیشه دوست داشتم همسرم فردی باشه که براش مهم باشه من رو غافلگیر کنه و زندگی رو از یکنواختی خارج کنه و از اینکه تو اینجوری هستی خیلی خوشحالم . ولی فکر می کنم برای تصمیم های بزرگ زندگی ، خرید خونه و ماشین لازمه که با هم همفکری کنیم و دو تایی تصمیم بگیریم.
فکر می کنم اینجوری هم ارزش کار ایشون حفظ شده هم من احساسم و نظرم رو منتقل کردم.
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
[size=medium]@ دل:
:104::104:
@ سارا:
سلام عزیزم.
اولا که همون موقع خوشحالی و ذوق خودمو بهش نشون می دم تا کیف کنه. کلی شنگول بازی در میاوردیم دو تایی :311:
بعدا و بعد از کلی شوخی و قربون صدقه رفتن که می خواسته خوشحالم کنه، سر صحبت رو باز می کردم که " دارم فکر می کنم چه جوری خوشحال تر می شدم. اینکه در جریان باشم و ماشینتو عوض کنی. یا یه دفه سورپرایز بشم. نمی دونم..."
بعدشم بیشتر توضیح می دادم که وقتی منو در جریان تصمیم هات می ذاری، احساس بهتری دارم.
و اما سوال من: ( یه توضیح مفصل باید بدم. ممنون از حوصلتون)
ما عقدمون رو مفصل گرفتیم و همه هم کادوهاشونو همون سر عقد بهم دادن.
روز بعد از عقد که رفتم خونه پدر شوهرم، همسرم کل هدیه ها رو بهم داد که پیش من باشه و من بی هیچ چشمداشتی همه پول ها و سکه ها و از جمله هدیه های مخصوص خودم(مثل شاباش و زیر لفظی و ...) رو گذاشتم روی هم و گفتم همش بمونه پیش شما.( روشنه منظورم همسرم بود)
بعد ها شنیدم پدر همسرم یک حساب باز کرده و همه اون ها رو + یک مقدار برای سر راست کردنش گذاشته توش.
دیگه پی گیر نشدم.
تا چند وقت پیش که بحث خونه خریدن پیش اومد و پدر همسرم حدود 15 تومن به ما برای خرید خونه کمک کرد و ما در واقع کل این مبلغ رو به ایشون بدهکاریم و باید بپردازیم.
خیلی دلم می خواد از همسرم بپرسم درباره این موضوع و واسم روشن بشه اگه پدرهمسرم همه کادو ها رو برداشتن، از مبلغ بدهی ما هم کم شده یا نه؟...
بپرسم؟
[/size]
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
آویژه عزیز:
یعنی پدر همسرتون یه حساب به اسم خودشون باز کردندو پولهای شما را به اون حساب ریختند؟
به نظر من باید از علت باز کردن حساب به اسم خودشان مطلع بشید، با همسرتون صحبت کنید و از هدف پدر همسرتون از این کار مطلع بشید مسلمابا توضیحاتی که همسرتون خواهند داد متوجه خواهید شد.
RE: چنان موقعیت، چنین رفتار ( پرسش و پاسخ عمومی برای بالا بردن مهارت های ارتباطی)
سلام
باید از همسرت سوال کنی
اما شاید همسرت برای مراسم عقد از پدرشون پول قرض کرده بودند و برای همین کادو ها رو به ایشون دادند
باز هم این یه فرضیه هست