-
گذشته را فراموش کنید
پیری برای جمعی سخن رانی میکرد
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری ازجمع خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
-
RE: گذشته را فراموش کنید
آفرین موطلایی عزیز
تاحالابه این نکته توجه نکرده بودم.خود من برای هر لطیفه ونکته شاددیگه ای یک بار می خندم ولی خاطره های بد و دردناک رو صدبار تو ذهنم یادآوری کرده ومی گریم.