با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
سلام به همه
تو این یک سال مشکلات خیلی زیادی رو داشتم که فعلا نمی خوام راجع به اونا حرف بزنم
مشکل اصلیم خشمیه که مدتیه نسبت به پدر و مادرم دارم خیلی برام زحمت کشیدن و اصولا خیلی ادمای زحمت کشی هستند اما همیشه اونجایی که نیاز به کمک حتی یه مشاوره ساده داشتم تنهام گذاشتن
دو تا برادر دارم یکیشون که از ایران رفت اون همه چیزم بود خیلی باهاش نزدیک بود اما از شانس بد من تا من تهران قبول شدم کارش درست شدو از ایران رفت
یه برادر دیگم بیماری روحی داره تا حالا چند بار دست به خودکشی زده ولی الان تحت نظر روانپزشکه
مامانم افسردگی داره که حاضر نشد دارو بخوره ولی پیش یک دکتر گیاهی رفت و داره داروی گیاهی مصرف می کنه
مشکلات اخیری که داشتم از روز اول کامل به مامانم همه چیزو گفتم نهایتش این بود که مامانم گفت این چرت و پرتارو برا من نگو من حوصله این حرفا رو ندارم وقتیم که خواستم عمق مشکلمو برای مامانم بگم که بفهمه بابا من این مشکلو با چند تا مشاور مطرح کردم و همه گفتن مشکل حادیه باید کمک بگیری باید مواظب باشی دیدم مامانم اینقدر به هم ریخته بنده خدا که همش داره گریه می کنه دیگه بهشون نگفتم دیدم تازه غم مامانمم به غمام اضافه شد
اما از اون طرف اینقدر منو به خودشون وابسته می کنن که حتی تا سر کوچه بخوام برم باید باهام بیان می رم دانشگاه صد باز زنگ می زنن الان کجایی چی کار می کنی می گم بابا شما که نمی تونین پشتم باشین حداقل ازادم بزارین خودم راهمو برم
هر جایی که پا تو زندگیم گذاشتن فقط روز گارمو سیاه کردن تهران قبول شدم به زور اومدن انتقالی برام گرفتن اوردن شهر خودم این کارشون ضربه بدی برام شد
تو زندگیم خیلی تلاش کردم ولی هرچه تا حالا رشتم پنبه شده
از ازدواجم خیلی وحشت دارم حس می کنم اصلا نمی تونم به کسی نزدیک شم و وارد زندگیم کنم
خلاصه خیلی به هم ریختم کمک کنید
به نظر شما منم افسردگی دارم؟
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
سلام دوست خوبم. به تالار خوش اومدي. شما افسرده نيستي. فقط خيلي احساساتي شدي. جو خانه افسرده هست و شما در پي فرار و دوري از اين جو هستي و واسه همين دوست داري مستقل و رها بشي. اما اين استقلال با شرايط روحي شما نه تنها مشكلي رو از شما حل نميكنه، بلكه به تدريج خودش مشكل ساز خواهد شد، اون هم زماني كه اين استقلال تحت نظارت خانواده نباشه.
به عقيده ي من شما ميخواي آرامشي رو كه در منزل نداري، در بيرون از منزل تامين كني. اين در حاليه كه اگر اين آرامش رو در خودتون جست و جو كنيد خيلي بهتر ، پايدارتر و قابل اطمينان تره.
چرا براي شاد بودن دنبال بهانه ايد؟ شما ميتونيد بدون احتياج به ديگران احساس شادي كنيد. كافيه خودتون رو از منجلاب احساسات نجات بدين و با پذيرفتن جو خانه و شرايط موجود، دنبال راهي منطقي براي ترقي در شرايط پذيرفته شده باشيد. بهتره به جاي فرار، منعطف باشيد.
:305: انقدر با بار كلماتي مثل بدبختم و افسرده ام و... انرژي منفي به خودتون جذب نكنيد. هميشه حال ما همانگونه ميشه كه در مورد خودمون قضاوت ميكنيم يا انتظارشو داريم.
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
سلام شب بارونی عزیز
شما دقیقا درست می گی من می خوام مستقل بشم و از این جو بیرون بیام ولی هرجی دست و پا می زنم بیشنر فرو می رم
نه اینجوری که بخوام بیرون از خونه به کسی تکیه کنم نه
ولی می خوام بتونم یه راهی پیدا کنم که رو پای خودم وایسم اما راهی ندارم
حق باشماست من وضع روحی خوبی ندارم و می خوام از این وضع در بیام و اجازه ندم منم مثل بقیه افسرده بشم برعکس می خوام بتونم به اونام کمک کنم اما موضوع اینه که چه جوری
با این روحیه داغون چه جوری می تونم؟
لطفا منو راهنمایی کنین
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
دوست خوبم شما از نظر معنوي در چه سطحي هستيد؟ آيا امكانش هست اينو براي من توضيح بدين تا بدونم چطور ميتونم در جهت آرامش راهنماييتون كنم؟
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
سلام بهاره خانم:72:
خوش اومدی:72:
عزیزم شرایطی که توصیف کردی رو تا حدی میتونم درک کنم چون من هم با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستم.
اما فکر میکنم شرایطمون توی جزییات یه مقدار فرق میکنه.
من نمیدونم این حرفایی که الان میگم چقدرش درسته چقدرش غلط.
اما میگم تا هم همدردی کنم باهات هم اگه راه حل مفیدی توی حرفام بود بدردت بخوره:72:
ببین دوست من، شرایط سخته، همه چی ساز مخالف میزنه، از هر طرف که میخوای در بری راهت بسته هست و کلاً دیگه نمیدونی به کی و به چی باید تکیه کنی تا از این وضعیت خلاص بشی. همه ی اینا درسته. درک میکنم.
دوست گلم فقط دو تا چیز به آدم توی این شرایط میتونه کمک کنه.
اول اینکه خدایی که از همه بزرگتره و شنوا تره داره شما رو، خانواده ی شما رو، شرایط سخت شما رو و همه چی رو میبینه. و اگه ازش بخوای کمکت میکنه. بهت آرامش میده. به خدا و به این حرف خدا که گفته "من برای بنده ام کفایت میکنم" با تمام وجود اطمینان کن. اونوقت ازش بخواه که بخاطر شرایطت و حال آشفته ت کمکت کنه...
دوم اینکه باور کنی هیچ کس جز خودت نمیتونه برات کاری انجام بده. منتطر کمک دیگران نباش. درسته. قبول دارم آدم نیاز داره با مادرش با خانوادش، راجع به حرفای دلش صحبت کنه ازشون کمک بخواد و یه جور همدلی ازشون دریافت کنه. اما وقتی شرایط اینجوریه چاره ی دیگه ای نمیمونه مگر اینکه آرامشت رو از جایی بغیر از محیط متشنج خونه دریافت کنی.
ولی باید خیلی حواست رو جمع کنی. هر جایی دنبال آرامش نگردی که ممکنه برعکسش نصیبت بشه.
یه چند تا سوال هم دارم ازت:
چند سالته؟
چند تا دوست داری؟
چند تاشون صمیمی هستن؟
و همین سوالی که شب بارونی عزیز پرسیده.
منتظر جواب سوالا هستم تا بیشتر راجع به موضوع با هم صحبت کنیم:72:
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
سلام دوستای خوبم فرشته مهربون و شب بارونی
ممنون که راهنماییم می کنین
راسش من از نظر معنوی باید بگم خیلی معتقدم تازگیم بیشتر به خدا پناه بردم و بیشتر قران می خونم و دعا می کنم
باید بگم من 26 سالمه:302: برا همین ناراحتم حتی هنوزم راهی برای مستقل شدنم ندارم
کلا تو دانشگاه با همه ارتباط خوبی دارم ولی دوست ندارم با کسی صمیمی بشم در حد صحبت درسی تو دانشگاه یا نهایتا گاهی یک تلفن
اگر کسی زیاد باهام باشه خسته می شم با وجودی که گاهی خیلی احساس تنهایی می کنم ولی زیاد به کسی نزدیک نمی شم مگر اینکه خیلی شبیه خودم باشه ولی رشته ما رشته فنیه و تعداد دخترا توش کم هستند اونایی که هستند رفتاراشونو دوست ندارم حرفایی که تو جمعشون زده می شه و بعضی رفتارای دیگه که من ناچارم ازشون فاصله بگیرم یکی از دوستام خوب بود و این حالتو نداشت ولی اونم خیلی استرس و اضطراب داشت و وقتی باهام بود خیلی به هم می ریختم ناچارا ازش فاصله گرفتم
کلا یه دوست خیلی صمیمی داشتم که با برادرم می شدن دو نفری که خیلی بهم نزدیک بودن ولی اونم چند سال پیش از ایران رفت
تازگیا یه جوری شدم که دائم می خوام گریه کنم و خیلی حس نا امیدی شدیدی دارم
بازم از اینکه راهنماییم می کنین ممنونم
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
سلام بهاره خانم:72::72:
26 سال سنی نیست که شما بخوای افسرده باشی. بعدها به این روزات حسرت می خوری که ای کاش بهتر ازش بهره می بردی.
یه کم به خودت مسلط شو. شما استقلال و در چی می بینی؟
در این که تصمیمات زندگیت و خودت بگیری؟ خب بگیر. و راهی پیدا کن که بتونی این تصمیم و به خانواده بگی و قانعشون کنی. پس باید به پدر و مادرت نزدیک بشی نه اینکه از اونا خشمی داشته باشی.
اینکه پدر و مادرت اینقدر هوات و دارن خیلی خوبه ادمایی هستن که در حسرت اینن که پدر و مادرشون بهشون بگن این کار و نکن یا بکن.
بهتره قدر خانوادت و بدونی که اینقدر نگرانت بودن که انتقالیت و گرفتن تا کنار خودشون باشی و نخوای بری تو شهر غریب.
بهرته تو زندگیت نیمه پر لیوان و هم ببینی یه نگاهی هم به داشته هات بنداز. اون وقت اعتماد به نفست می ره بالا.
موفق باشی
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
عزيزم اين خيلي خوبه كه شما سر ايمانت هستي و اون رو به بهاي كم معامله نميكني. اما بايد در نظر داشته باشين كه شرايط بحراني روحي، تشخيص درست از نادرست رو بر ما مشتبه ميكنند. واسه همين من نگرانم شما در نوع استقلالتون دچار مشكل بشين. عزيزم استقلال در خارج از منزل ايجاد نميشه، در درون شما ايجاد ميشه، چه بسا افرادي كه به هواي استقلال با روحيه اي وابسته به بيرون از منزل پناه ميبرند و بعد ضربه ي بدي از جامعه ميخورند . چون اهالي جامعه از اهالي منزل خيلي بي رحم ترند! استقلال در جامعه مستلزم استقلال در روحيه است كه البته اين استقلال روحيه رو چندان در شما نميبينم، چون شما خيلي حساسين و با رنجش هاي احساسي درگيريد كه نشاني از وابستگي روحي شما داره. اين كاملا واضحه! حال شما مثل يه موج سينوسي بر حسب محيط دائم در نوسانه! شما نيازمند اين استقلاليد، نه استقلالي به معناي فرار از جو خانواده. پس بايد سعي كنيد شخصي منطق محور، با برنامه باشيد و از منطق و احساس به جا و در تعادل استفاده كنيد.
اما در مورد شرايط معنويتون جويا شدم، چرا كه شرايط معنوي به ما كمك ميكنند تا آرامش رو براي خودمون محيا كنيم. سعي كنيد در معاني معنوي مثل حكمت، توكل، صبر، آزمايش، ظرفيت و .... خوب تامل كنيد و در زندگيتون خوب استفاده كنيد تا بتونيد همواره آرامش داشته باشين. اين آرامش به منطقي بودن شما هم خيلي كمك ميكنه، چون ظرفيت شما رو افزايش ميده. و همچنين ميزان استرس، اضطراب و .... رو در شما كاهش ميده.
:305: بهتره با برنامه و حساب شده عمل كنيد. برنامه ها كمك ميكنند ما از سردرگمي خارج شيم، حدود خودمون رو بپذيريم و از بيهوده ورزي كه خودش منجر به خلاء احساسي ميشه دوري كنيم.
:305: از عواملي كه احساسات ويرانگر شما رو تحريك ميكنه، مثل: آهنگ هاي شديدا غمگين، رمان هاي و فيلم هاي احساس برانگيز، دوستان مضطرب و .... نيز پرهيز كنيد.
:305: از حال بد به حال خوب، فاصله اي به اندازه ي خواستنه. پس براي خشنود كردن خودتون اراده و اقدام كنيد.
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
درسته خوشحالم که روحیاتم رو درک می کنی شب بارونی
من به خانوادم وابستم و از اول اینجوری بار اومدم با مشکلات فراوانی که تو خونه ماهست و یک کلمه حرف ساده به دعوا ختم می شه این وابستگی خیلی سخته
اما همون طور که گفتم برای مستقل شدنم حداقل از لحاظ مادی خارج از خونه فقط تکیم به خودم و سعی و تلاشم بوده و هیچ وقت دنبال تکیه به کسی خارج از خونه نبودم
ولی از لحاظ روحی وابستم خیلی زیاد و همونطور که گفتی شدیدا احساساتی و شدیدا بالا پایین هستم از لحاظ روحی نمی دونم مشکلم تا چه حد حاده و باید برای حل این مشکلم چه کنم.
دلم می خواد با برنامه باشم ولی معمولا نمی تونم قبلا می تونستم و بودم ولی دو سه سالیه که اصلا نمی تونم و با وجود اضطراب از اینده و خواسته هایی که دارم عملا نمی تونم کار مفید زیادی برای زندگیم انجام بدم همینه که حس می کنم شاید افسردگی دارم
سلام sisili عزیز ممنون که دلداریم می دی می خوام بهره ببرم می خوام استفاده کنم ولی وضع روحیم اصلا خوب نیست با وجودی که تلاش می کنم نمی تونم حس می کنم انگار هرچی تو زندگیم زحمت می کشم بی نتیجه بوده
RE: با یه خانواده افسرده چه کنم؟ کمکم کنید خیلی بدبختم
عزيزم آيا برات مقدور هست به مشاوره بري؟ اين دگرگوني نيازمند برنامه ي مستمر هست و نياز به ريشه يابي داره. عواملي مثل خجالتي بودن، استرس، عدم اعتماد به نفس و ... در اين امر دخيلند كه بايد با برنامه اي مشخص برطرف بشن. آيا امكانش هست؟