-
دلم خیلی گرفته!
سلام
من پیمان 26 ساله از اصفهان !
دلم گرفته خیلی هم گرفته !
بخاطر اون چیزایی که همیشه تو ذهنم بود که یا خاستم بوده یا دوست داشتم داشته باشم ولی نشده !
من مدت 2سال و اندکی هست که با همسرم ازدواج کردم
آشنایی ما از طریقی از اینترنت بوده ! ( چت نبوده )
حدود 1سال اول بروی ابرها زندگی کردم و خیلی خوشحال بودم و به همه سفارش میکردم که با ازدواجه که تکمیل میشین و لذت میبرین از زندگیتون
ولی متاسفانه این زندگی عاشقانه بعد 1سال همسرم خواست که از من جدا بشه و من در کمال ناباوری به سر میبردم از این تصمیم !
هرچه قدر سوال کردم که دلیلت چیه برای اینکار گفت نمیدونه و همینطوری
خلاصه از اون به بعد زندگی برای من از زهر هم تلختر شد
اینطور شد که به دوست داشتنش که میگه دوستم داره شک کردم
به زندگیمون
به هرجیز
ولی همش تو خودم ریختم و بروی خودم نیاوردم
تا جایی که مشکلات کوچیک کوچیک بود و با تذکر دادن بهش در عوض رفع مشکل تازه ناراحت میشد و گله میکرد که چرا بهش گفتم !
از زندگیم خیلی سرد شدم !
میلی به خونه رفتن و خیلی چیزهای دیگه ندارم !
پیش مشاور هم رفتم ولی همش مسکن میشه براش فوقش برای 1 ماه !
امروز هم وقت مشاوره داریم !
قصد گفتنم از این مطالب فقط تخلیه بود !
امیدوارم که باز بیام و براتون تعریف کنم !
-
RE: دلم خیلی گرفته!
سلام
اول ورودتو به تالار خوش امد ميگم
و بعدم يه چند تا سوال دارم
هنوزم همسرت مسره براي جدايي؟
ايا خانواده ها هم در جريان مشكلاتتون هستن؟
ايا همسرت به توصيه هاي مشاور عمل ميكنه؟
خودت گفتي كه هنوزم همسرت ابراز عشق ميكنه و ميگه دوستت داره چرا نا اميدي پس اينهمه؟؟
به نظرت چند درصد مقصر خودت بودي تو اين سرد شدن ؟
به نظرم مشكلت اينه كه خيلي زود نااميد ميشي از همه چي
-
RE: دلم خیلی گرفته!
سلام آقا پیمان،
به جمع ما خوش آمدی.
می شود کمی بیشتر توضیح بدهی که چه اتفاقاتی افتاد که همسر شما حرف از جدایی زد؟
سر چه مسائلی اختلاف دارید؟
-
RE: دلم خیلی گرفته!
ممنون از دوستان که به پست من توجه کردن !
در جواب سوالات دوستان باید عرض کنم که:
1-نه همسر من دیگه مسر نیست برای طلاق و جدایی
2-بله میشه بگی که خانواده ها کم و بیش در جریان بودن
3-همونطور که گفتم قبلا مشاور فقط نهایت به درد یک هفته میخوره و شاید همین یک هفته خوب باشه ولی دوباره برمیگرده به روال قبل
4-من هیچ وقت نفهمیدم واقعا منو دوست داره یا از من بدش میاد یا هرچیز دیگه ! چون با رفتارهایی که داره و حرفهایی که میزنه من به همه چیز شک میکنم و ناامید میشم.
5-هیچکس نمیتونه بگه تو رابطه مقصر نبوده یا فولان... ولی بالاترین اشتباه من دوست داشتن بسیار زیاد و توجه بیش از اندازه بوده که دردسر من شده!
من به قول خودش هیچ مشکلی ندارم و جزء بهترین ها هستم ولی میگه باهام حرف نمیزنی! کم قربون صدقم میری !
بدبختی منم اینه که در زمانهایی که منو خوب عصبی میکنه و ناراحت انتظار داره قربون صدقش برم و باهاش حرف بزنم که آروم بشه !
-
RE: دلم خیلی گرفته!
سلام
به نظر من شما مشكل پيچيده اي توي زندگيتون ندارين
با يه كم تلاش مي تونيد برش گردونيد به همون يه سال اول كه توي ابرا زندگي ميكردين
نظر من اينه كه خانومتون انتظار محبت زيادتر از شما داره
و قضيه جدايي رو هم فقط به اين خاطر مطرح كرده كه توجه شما رو هر طور شده به خودش جلب كنه
از نظر من حتي لحظه اي كه داشت مي گفت طلاق نميخاست واقعا جدا شين
بلكه داشت مي گفت:پيمان:بيشتر به من توجه كن ..مثل روزهاي اول...
مطمئناا همسرتون شما رو دوست داره
من يه دخترم و از حرفايي كه زده كاملا اينو ميفهمم
پيمان عزيز كتاب مردان مريخي و زنان ونوسي رو بخونيد
و اينكه بيشتر با هم حرف بزنيد
-
RE: دلم خیلی گرفته!
ممنون از راهنماییت عزیز
من این کتاب رو خواندم !
آخه مشکل من هم همینه که در اوج توجه و عشق درخواست طلاق داد !
از اون به بعد احساس من به سردی کشیده شد !
پیش خودم میگم اون 1سال که همه کار کردم براش آخرش چی شد مگه که بخوام براش باز همون کارهارو بکنم!
جالبه چند وقت پیش میگفت من پیمان اولم را میخام منم گفتم اون دیگه مرد !! مگه چی شد ؟ چیکار کردی براش که باز میخایش!
درضمن من تمام کتابهای باربارا را خوندم و بهش هم پیشنهاد دادم و خریدم که بخونه ولی نمیدونم خونده یا نه!!