به نظر شما امیدی هست به این همه تغییر ؟
:228: سلام دوستهای خوبم...
یک سوال داشتم ازتون میخوام نظراتون رو بدونم چون خیلی برام مهم هست مخصوصا آقای سنگتراش که همیشه با راهنماییهاشون راه درست رو بهم نشون دادند ..
من خواستگاری دارم که مدرک تحصیلیشون لیسانس هست و شاغل 24 سال و من فوق دیپلم هستم 23 سال و شاغل البته ایشون2 سالی میشه که توی شهر دیگه ای کار میکنن
و اون آقا توی صحبتهاشون گفتن که دوست دارن من ادامه تحصیل بدم و اینکه شاغل باشم البته نه برای اینکه توی خرج و مخارج کمکشون باشم بلکه دوست دارن همسر آینده شون توی اجتماع باشه و اینکه برای زندگی باید بریم شهری که ایشون الان هستن ... من هم گفتم که به پدر و مادرم خیلی وابسته هستم و برام سخته برم شهر دیگه ای چون حتی دانشگاه هم توی شهر خودمون بودم ...
به هر حال ایشون پیشنهاد کرد که بهتره مستقل باشم و این وابستگی به خانواده رو کم کنم (خودشون هم میگفتن که خیلی وابسته به مادر و پدرشون بودن ولی یک دفعه و از سر لجبازی رفتن به شهر دیگه ای و کاری پیدا کردن تا تغییر کنن) و اینکه دوست دارن که پیشرفت کنم و اینطور ساکن نباشم ...درسته من دوست دارم ادامه تحصیل بدم اما میترسم نتونم چون 2 سالی میشه از درس فاصله گرفتم و اینکه دوست دارم برای کار هم کاری رو داشته باشم که اینقدر استرس نداشته باشم برای همین ترجیح میدادم که بعد از ازدواج شاغل نباشم ... اما پیشرفت رو دوست دارم و با توجه به اینکه اینشون گفتن که هرگونه کمک و حمایتی (البته به عنوان مشاور )برای پیشرفتم میکنن اما نمیدونم میتونم این همه تغییر کنم ؟؟؟ مسئولیت و استرس یک شغل ثابت تا آخر عمر ؟؟ درس خوندن تا مدرک فوق لیسانس ؟؟؟ و مهمتر از همه زندگی توی شهری دور از مامان و بابا و اینکه اینشون گفتن که به عنوان همسر هیچ تصمیمی به جای من نمیگیرن بلکه فقط میتونن یک مشاور باشن برام (در حالی که من بیشتر سعی کردم توی تصمیماتم پدر و مادرم برام تصمیم بگیرن)و اینکه دوست دارن مستقلا تصمیم بگیرم و وابسته نباشم بهشون !!! به نظر شما این خوبه ؟ درحالی که من توی ذهنم همیشه همسرم رو یک پشتیبان میدیدم و یک حامی و خودم رو وابسته بهش ؟ این رو هم بگم از نظر من البته از روی صحبتهاشون میگم آدم منطقی و سطح فکرشون بالاست و اینکه خودساخته هست .. خیلی از موارد رو خودشون وقت صحبت بهش تاکید میکردن و اینکه میگفتن بهتره روی اونها دقیق فکر کنم ... از نظر قیافه اونطور نیست که من انتظار دارم ولی از نظر سطح فکر برتری داره ...من اینطور برداشت کردم از حرفاشون که میخوان پیشرفت کنن و میخوان همسرشون پابه پای ایشون پیشرفت داشته باشه ...
من میترسم چون فکرمیکنم توی این زندگی که ایشون میگن شاید جایی برای یک آرامش و دوستداشتن و مهربونی نباشه وقتی تمام فکرت این باشه که توی اجتماع و کار و درس به سمت بالا سعود کنی ...
به نظر شما من درست برداشت کردم ؟ میشه توی همچین زندگی عشق محبت و آرامش باشه درحالی که وابستگی رو منع کردند؟ درحالی که از صبح تا8 شب باید کار کرد ؟ به نظر شما این سعود به سمت بالا اجازه میده به معنای حقیقی یک زندگیه مشترک پر از آرامش و محبت داشت؟
به نظر شما من درست برداشت کردم ؟
سلام ...
میشه راهنماییم کنید ؟
RE: به نظر شما امیدی هست به این همه تغییر ؟
سلام
اينكه مي گي توي همچين زندگي هايي ايا ارامش و محبت و مهربوني هست يا نه ؟ بايد بگه هست و هيچ فرقي با بقيه زندگي ها نداره فقط شايد منطقي تر و به گونه ايي ديگه باشه بالاخره هر زندگي عشق و محبت خاص خودش و داره . اگه قرار باشه كه همچين چيزي نباشه و ايشون همچين چيزي مد نظرش نباشه كه نمي ياد زن بگيره بهر حال لازمه دوام هر زندگي عشق و علاقه است . ولي اينكه شما مي تونيد تغيير كنيد يا نه بايد خودت در خودت ببيني . بايد ببيني خودت ادم سخت كوشي هستي يا نه . مثلا من به خاطر اينكه مادرم دوران حاملگي من كار مي كرده و بايد از تهران به ابيك مي رفته خيلي سخت كوش هستم و هميشه همه از توان من تعجب مي كنند ولي خواهرم يا برادرم اينطور نيستند و خيلي هم راحت طلب هستند و توان من را ندارند . حالا تو هم بايد خودت ببيني كه مي توي اين همه تلاش از خودت نشون بدي اون هم با زندگي مشترك يا نه
RE: به نظر شما امیدی هست به این همه تغییر ؟
سلام
ممنون honarmand عزیز به نظر شما اینکه آدمی از زندگیش راضی نباشه و همش به فکر بدست آوردن بیشتر باه یا به مثالی طمع داشته باشه برای بدست اوردن بیشتر و قانع نباشه و یا به نحوی معتاد به کار زیاد و درس خوندن میشه امید داشت که آرامش رو در کنار این همه موارد داشته باشه ؟ ؟ ؟ مثلاً من کسی رو میشناسم که خیلی به فکر پیشرفت هست زن و بچه هاش دبی هستن و خودش همش بین دبی و ایران در سفر هست و دنبال کار و پیشرفت و همش کار و کار و در ماه 3 یا 4 روز کنار زن و بچه هاش هست فقط به خاطر اینکه زن ایشون برای خودش داره پیشرفت میکنه و این آقا برای خودش آیا اون بچه ها روی آرامش رو میبینن ؟ آیا میتونن نبود پدرشون رو چون میخواد پیشرفت کنه تحمل کنن یعنی میشه گفت زندگیشون شاد هست ؟ در حالی که همه به زندگیه اونها حسادت میکنن ؟ یعنی این یک اعتیاد نیست ؟
RE: به نظر شما امیدی هست به این همه تغییر ؟
اين مورد مورد خاصيه كه باز هم بستگي به خانواده داره يكي مثل من شايد اصلا دوست نداشته باشه كه شوهرش يك روز هم به ماموريتهاي داخلي بره و يكي هم دوست باشه كه براي پول و پيشرفت شوهرشون هر كاري كنه ولو دوري و سختي .
ولي اينكه با درس و كار زياد ايا مي شه خوشبخت شد يا نه مسئله اي جداگانه است كه فكر مي كنم بشه يعني بايد زندگي طوري برنامه ريزي بشه كه تحصيل و پيشرفت تداخلي با زندگي عاطفي انسان پيدا نكنه
چرا از خودش اين سوال و نمي پرسي ؟ ازش بپرس من فكر مي كنم كساني كه مدام در حال تحصيل و پيشرفت هستند و مدام سخت كار مي كنند خيلي خوب به زندگي خودشون و زن و فرزند خودشون نمي رسند شما چطور فكر مي كنيد ؟ شايد خيلي دقيق تر و بهتر بتونه جواب شمارو بده و بگه نه ما كه نمي خواهيم اونقدر شورش كنيم كه مشكلي ايجاد كنه يا شايد هم بگه كه خب بالاخره پيشرفت چيز خيلي خوبيه و ادم بايد هميشه سعي كنه كه ترقي داشته باشه . اينجوري از جوابش راحتتر به جواب خودت مي رسي . مي توني اگر پرسيدي جوابشو به ما هم بگي اونوقت ببينيم چي به چيه
RE: به نظر شما امیدی هست به این همه تغییر ؟
سلام ستاره جان :43:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مشاور تحصیلی
شما نیاز دارید تا با تمرکز بر خودتان اهداف زندگی خود را بنویسید و در گام بعدی مجموعه ملاک هایی که از همسرتان دارید را مشخص کنید. مواظب باشید که با احساسات رفتار نکنید چون احساسات ملاک بادوامی برای زندگی مشترک نیستند و باید زیربنای تعهد، گذشت،صبر، ایمان و سایر ویژگی های اخلاقی را داشته باشد.....
موفق باشید. میر سعید جعفری - مشاور سایت همدردی
تردید همیشه آزاردهنده است . باید سعی کنی تصمیم بگیری. برای تصمیم گیری لازمه شهامت داشته باشی . برای اینکه شهامت داشته باشی باید بتونی خواستها و معیارهای خودت رو با خودت روراست و شفاف مطرح کنی و ترس رو کنار بزاری و قاطعانه بر اون چیزی که برات ارزشمندتر و مهمتره پای بفشری .
اما می خوام یه توصیه دیگه هم بکنم :
به نظر من در حال حاضر مهمتر از انتخاب و تصمیم گیری اینه که دوباره ، سه باره و چند باره معیارها و ملاک های خودت برای ازدواج رو مورد بررسی مجدد قرار بدی . اگر بتونی از این مرحله سربلند بیرون بیای احتمالا خواهی تونست فردی رو که به معیارهای خودت و نه دیگران، نزدیکتره رو شناسایی کنی ، انتخابش کنی و با این مساله قاطعانه و مسئولانه برخورد کنی ...
ستاره یادت باشه هر کسی باید مسئولیت انتخاب خودش رو خودش بپذیره .... قطعا انتظار نداری که کسی بهت بگه با این یا با اون ازدواج کن ... و فراموش نکن که این زندگی توست و فقط توئی که می تونی بهترین تصمیم رو بگیری .
به خودت اعتماد کن دوست من .
موفق باشی .
:203:
RE: به نظر شما امیدی هست به این همه تغییر ؟
سلام دوست عزيزم
مي دوني وقتي نوشتت خوندم يادخودم افتادم حرفهاي خواستگارمن هم دقيقامشابه خواستگارشماحرفهابودولي شرايط من باشمافرق مي كرد منم مثل شما به خانوادم ومخصوصامامانم خيلي وابستم امااين وابستگي روبارفتن به دانشگاه كم كردم امابعدازفارغ التحصيلي وابستگيم بيشترشدولي من عاشق پيشرفت وتحصيلم بنابراين حرفهاي خواستگارم به دلم نشست وقبول كردم در شهري ديگه زندگي كنم
آدماباهم فرق مي كنند پيشنهادمن به شمااينكه شرايطت روبراي خواستگارت به طوركامل شرح بدي واون رومتوجه موقعيتت كني سعي كن همه برداشتهايي كه ازحرفاش كردي روواسش بگي وبگي كه طالب چه زندگي هستي اينجوري هيچوقت پشيمون نمي شي واون هم بهترمي تونه موقعيتت درك كنه
عزيزم سعي كن كم كم وپله پله وابستگيت كم كني وحداقل تصميماي مهم زندگيت خودت بگيري الان بهترين موقيتي كه مي توني خودت تصميم گيرنده باشي اگه واقعا مي دوني كه همه شرايط سنجيدي پس تصميم نهاييت بگير
اميدوارم همواره شادباشي