RE: بی توجهی به پدر و مادر
اخییی چه دختر خوب و مهربونی هستی:43:
ایشالا همیشه همینطور مهربون زیر سایه مامان و بابا زندگی کنی
از همینجا میبوسمت دخمل:46:
RE: بی توجهی به پدر و مادر
خیلی خوبه تو این قدر فکر پدر و مادرت هستی.باهات موافقم . منم به خانواده خودم نمی تونم محبت زیادی بکنم یه جورایی اجازشو ندارم.
RE: بی توجهی به پدر و مادر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Arame jan
خیلی خوبه تو این قدر فکر پدر و مادرت هستی.باهات موافقم . منم به خانواده خودم نمی تونم محبت زیادی بکنم یه جورایی اجازشو ندارم.
ممنون از پاسختون
محبت به پدر و مادر از وظایف ماست. که متاسفانه توجه زیادی بهش نمی شه. حداقل از تعداد پاسخ ها به این تاپیک میشه اینو فهمید :)
دوست عزیز اگر شما اجازه ندارید مطمئنا پدر و مادرتون درک می کنند و ازتون انتظاری ندارند.
ولی وقتی می بینند که مشکل خاصی از لحاظ اجازه و وقت و ... ندارید مطمئنا یعنی آدم بی توجهی هستید.
خواهر و برادرهای من نمی تونن اجازه و یا وقت و یا هر چیز دیگه ای رو دلیل بیارند چون مشکل اول که اصلا نیست و مشکلات دیگه هم اگر هست چرا فقط برای پدر و مادر خودشون هست و برای پدر و مادر همسرشون نه.
گاهی می گم شاید پدر و مادرم اینها رو بهشون یاد ندادند. یاد ندادند که چجوری بهشون محبت کنند. ولی میگم اگر محبت کردن رو بلد نیستند چرا فقط محبت کردن به پدر و مادر خودشون رو بلد نیستند.
اونها بهترین دامادها و عروس ها هستند. توی یک نقش عالی رفتار کردند و در نقش دیگه ضعیف.
دو سه سال پیش مادرم بیمار و بستری شد. خدارو شکر خطر رفع شد. من دانشگاه بودم و به خاطر امتحانات کسی بهم اطلاع نداد. بعدها خواهرم بهم گفت که برادرم و خانمش اصلا به مادرم سر نزده بودند. و با دعوای بابام بود که بهش سر زدن. البته خودشون می گفتند که اطلاع نداشتند که مادرم بستری شده ولی چرا نباید خبر داشته باشند؟در حالی که فقط یک خونه با ما فاصله داشتند.
RE: بی توجهی به پدر و مادر
دوست عزیز
خیلی تذکر به جائی بود. البته معمول اینطور بوده که گرایش پسرها به خانواده همسر زیاده ، یا خانمها بیشتر دوس دارن داماد رو داشته باشن ، مسافرت برن و ... ارتباطات قویتر با دائی و خاله در مقایسه با عمو و عمه هم از همین جا نشات میگیره ، مادر شوهر و مادر زن هم ایضا.
بازهم معمولا مادرها روی کمک و ارتباط با دخترهاشون بیشتر حساب باز میکنن و با اونها راحت ترند تا عروس شان.(البته استثنا هم داره)
البته هستند پسرهائی که بعد از ازدواج ، رسیدگی به پدر و مادرشون رو جزء وظایفشون میدونن و اگه بتونن همسرشون رو هم در این کار خیر همراه بکنن که فوق العاده ست.
از طرف دیگه پدر ومادرها هم نباید انتظارات بیش از وسع از فرزنداشون داشته باشن ، چرا که هرکدوم که ازدواج می کنن مسئولیت یه خانواده رو بعهده میگیرن.
بهرحال تعادل در همه کاری خوبه.
بنظر من شما هم بذل محبت به پدر ومادرتون رو به فردا موکول نکن. (مطمئنم که در این کار بسیار هم موفق بودی، خاصیت بچه آخر بودن همینه ، خدا خیلی بیشتر دوستشون داره که فرصت خدمتگذاری بیشتری رو به بچه های آخر میده و زحمت رسیدگی به اونها رو به گردن او میندازه و در این رهگذر کلی توفیق نصیبش میکنه که خودش هم خبر دار نیست که این همه خیر و برکت از کجا و برا چی براش میاد) .
اگر می تونی همین الان ماشین بگیر و بگردونشون ، ... هرکاری از دستت برمیاد براشون انجام بده ، از این فرصتها استفاده کن شاید فردا دیر باشد! (یه جهتش اینه که شاید شما ازدواج بکنی و فاصله مکانی اجازه رسیدگی بیشتر رو ازت بگیره)
بازهم از تذکر به جاتون ممنون. چند تائی تاپیک و پستهای محتوائی خوبی هم در این خصوص در تالار وجود داره (شاید یه کمی خاک گرفته باشن که شما می تونی اونا رو جمع و جور کنی و یه جا بذاریشون)
RE: بی توجهی به پدر و مادر
دوست گلم سلام
بهت تبریک میگم واسه این دید دقیق و ظریفت
راستش شاید بعضی از دوستان نظرم نپسندن ولی این مشکلی هست که من از نزدیک دیدم
گاهی پدر مادر های ما اینقدر محبت و احترام میذارن که میشه جزوه وظایفشون اینقدر بار همه مشکلات خودشون و فرزندانشون به دوش میکشن که همه یادشون میره اونا چه سن و سالین و چه نیازهایی دارن و احترام محبت میشه وظیفشون و بعضی افراد نمیفهمن که این رفتار سرچشمه از شخصیت اونها داره نه ویژگی های خوب اینها
مخصوصا" عروس داماد ها واقعا"گاهی خودشون گم میکنن و ...
من فقط میتونم بهت بگم شما هرچی میتونی سعی کن این مسایل مامان بابات کمتر حس کنن و غصه بخورن و در عین حال میتونی یه جلسه دوستانه فقط با حضور خواهر برادرهات بذاری و بدون اشاره و محکوم کردن اونها بابت رفتارهاشون شرایط و نیاز های پدر مادرت توضیح بدی