شوهرم با خونوادش همدست شدند
امشب شوهرم نیومد و من و تنها گذاشتو نیومد خونه منم زنگ زدم به خونشون که با باباش حرف بزنم ولی داشتن منو میپیچوندن به من گفتن مغازست خونه نیست زنگ زدم مغازه داداشش برداشت گفت بابام خونست خابیده دوباره زنگ زدم خونشون مامانش میگه هرچی بیدارش میکنم بیدار نمیشه تازه اولش شوهرم برداشته بود گوشی رو میگفت اشتباه گرفتی من داداششم میگم من تو رو با صدای داداشت تشخیص نمیدم ؟ نمیدونید دارم میمیرم خیلی ببخشید ولی اونا یه خانواده گرگ دارند تو رو قران کمکم کنید میخام مهریمو بگیرم چون گول خوردم مهرمو بخشیدم فقظ69 تا سکه دارم حالا چیکار کنم میخام عادی برخورد کنم تا نفهمن نقشمو میخام برم دنبال حکم جهاز ولی تو خونه باشم تو رو خدا کمکم کنید:323:
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
سلام خواهرم
داستان چیه؟ موضوع طلاق کجا بود؟ این تاپیک ها چیه باز می کنی؟ چرا خودت رو باختی؟
یه خورده توضیح بده اروم ببینم چی سر خودتون دارین میارین؟
تو یه تاپیک داشتی که مشکل مالی بود؟ یه دفعه شد طلاق توافقی...امشبم که اینطوری
اروم باش... همه چی درست می شه
نترس خواهرم
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
منم عصبی شدم وقتی منو پیچوندن گفتم چرا منو خر حساب میکنید خودتونید
گفتم پسرتون این موقع شب ساعت12 نصفه شب کجاست مادرش گفت شوهرتو از من میخای اخرشم نتونستی شوهرتو نگه داری منم گفتم برو بابا قط کردم تمام دست و پام داره میلرزه دارم میمیرم چیزی که انتظارشو نداشتم دیدیم نمیخاستم هیچ وقت دعواهای مارو خبر داشته باشن ولی ......خدا منو ببخش خداجان کمکم کن
مرسی که بعد خدا به دادم میرسید اره چون شوهرمو خانوادش دیونه اند خیلی بدند خدا ازشون نگذره چیزی که نمیخاستم اتفاق افتادددددددددددد من دیگه نمیتونم باهاش باشم ولی تمام وجودمو ترس گرفته
زنگ میزنم خونه باباش شوهرم جواب میده میگه من داداششم وای خدا مامانش اینجوری میگه اینا خیلی بدند شاید فردا بریزن تو خونم خدایا خودت کمکم کن
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
اروم باش خواهرم.... هیچ اتفاقی نیوفتاده... یه لیوان اب بخور
درست بگو چی شده؟ داستان چیه....
از هیچی نترس... هیچ اتفاقی نمی افته!
اخه چرا بریزن تو خونه تو؟ اصلا من نمی دونم داستان چیه و تو چرا اینقدر ترسیدی خواهر گلم؟
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
منو شوهرم 2هفتس قهریم همش بهم فحش میداد همش راه میرفت میگفت گیر عجب تیره ای افتادیم چقد بدبختم ..............واز این حرفا و فحشا منم بهش گفتم مجبور نیستی با من زندگی کنی خب بریم طلاق بگیریم تا دوتامونم راحت شم منم دیگه تحملتو ندارم حالا امشب رفته خونه باباش ظهر میگفت رفتم پرسیدم و فردا بریمو............ حالا هم که..........من موندمو یه خونه و ه عالمه فکر اخه به خدا قسم شما خانوادشو نمیشناسین خاهرشو مادرش اندازه یه دنیا دشمنند خدایا فقط به تو توکل میکنم نمیدونید چقد خانوادش بدند به خدا اغراق نمیکنم
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
می دونم اغراق نمی کنی... می دونم خیلی حس بدی داری و واقعا هم حس بدیه
نترس عزیز خواهرم... هیچ کس به تو ازاری نخواهد رسوند... بلند شو یه لیوان اب بنوش و یه ایه الکرسی بخون
توکل کن به خدا
مشکل شما حل می شه... شوهرت هم عصبی شده به نظرم الان تو هم خیلی عصبی شدی و ترسیدی
اروم باش خواهرم
شما مگه مهریه ات رو بخشیدی؟
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
بله فقط 69 سکه مهریه دارم
نه اوضاع خیلی خرابه
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
خواهر گلم...
الان نمی خوام از کم و کیف داستان برام بگی و این که بخشیدی اصلا موضوع مهمی نیست امشب... الان اروم باش خواهرم
هیچ مشکلی پیش نیومده...
شوهرت می خواد یه کمی موضوع رو جدی تر بگیری...
در حال حاضر ملتهب نباش... نلرز... اعتماد به نفست کجا رفته؟؟؟
اروم باش و با صحه صدر سکوت کن... بذار تا فردا
خودت روبه هیچ وجه نباز!!!
هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...
اروم باش... توکل کن... خوب باش... از هیچ چیزی نترس! کاری نکردی که بترسی
کلی راهکار قانونی داری...که الان یعنی امشب اصلا لازم نیست به یکیش هم فکر کنی
می خوام الان فقط فکرت رو از پیش داوری و قضاوت خالی کنی... از فکر که شده خوره افتاده به جونت خالی کنی
هیچ مشکلی پیش نخواهد اومد...
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
دوست گلم نگرانی ات طبیعی ه ولی باید بتونی به خودت مسلط باشی تا مشکل تو حل کنی
من پیشنهاد می کنم حتی با طلاق توافقی حاضر نباش چه برسه به بخشش مهریه
بهش بگو من حاضر به طلاق نیستم اگه می خوای خودت برو یک طرفه اقدام کن بهش بگو اصلا حق طلاق با تو ه نیازی به توافق من نداری با این کارت زمان می خری و از حقوقت محافظت می کنی
RE: شوهرم با خونوادش همدست شدند
سلام شاپرک جون
به خدا توکل کن تا کمکت کنه وآرامش و صبر و شکیبایی بیشتری داشته باشی .:323: محکم باش عزیزم
امیدوارم همسرت تغییر رفتار بده و همه چی ختم به خیر بشه.