۴ رفتار غلط زندگی من را مختل کرده

من تقریبا از ۴ سال پیش مشکلاتی که پیرامون مسائل مختلف داشتم را شناسایی و حلشون میکردم.
۴ تا مشکل یا رفتار یا عادت بدی که بر طبق این ۴ نیرو واقعا زندگی من را مختل کرده الان شناسایی کردم که برای ۳ تاشون
راه حل هایی دارم ولی یکشون را واقعا نمیدونم چیکار کنم:

این عادت و رفتارهای بد را من دارم:
۱.راحت طلبی
یعنی از سختی میترسم و سمتش نمیرم و ترجیح میدم کار آسون را انجام بدم .و اگه کار سختی بود ز کل بیخیالش بشم.مثلا خودم این رفتار را از عدم مسولیت پذیریم میدونم. مثلا وقتی مهمونی چیزی داریم همیشه من از زیر کمک کردن در رفتم و الان این مشکل زندگی خودم را داره داغون میکنه.کارها را هی به تعویق میندازم میخوام باهاشون رو به رو نشم

۲.سخت گرفتن
برای انجام کاری خیلی شرط میگذارمو - خیلی خودم را اذیت میکنم. یعنی اگه بخوام یه کاری را انجام بدم خیلی سختش میکنم. میگم باید یه سری شرایطی باشه تا اونکارو انجام بدم. بعد اون شرایط دوباره خودش بوجود اومدنش سخته زکل بیخیال انجام اونکار میشم

۳.انتظار کامل برای انجام کاری
یا یک کاری را باید خیلی حسابی انجامش بدم یا ز کل بیخیالش میشم. مثلا باید یه درسی را بخونم ولی چون میدونم نمیتونم تو این زمانی که دارم اون درسو در حد نمره نهایی بخونم . سست میشم و نمیخونمش و ز کل هیچ نمره ای از اون درس نمیارم.

این ۳ مشکل هر سه یه جورایی با هم موازی کار میکنند.گاهی اوقات دوتاشون با هم.
آسیب شناسی این رفتار هم پدر من هست که ویژگی های بالا را داره و من از اون یاد گرفتم و تبدیل به عادت شده برای من.

مشکل چهارم
۴. وقتی من ذهنم درگیر مساله ای میشه . دیگه کار دیگه ای نمیتونم بکنم . بی حوصله میشم و اصلا نمیتونم اون مساله را بزارمش کنار و به یه زمان دیگه موکولش کنم. کل ذهنم را پر میکنه. مثلا الان باید درس بخونم . ذهنم را مثلا ارتباط با یک دختری که مثلا میخوام ازش خواستگاری کنم پر کرده. یا کلا هر مشکلی بوجود بیاد کارهایی که باید انجام بدم مختل میشه
متاسفانه شغل من فکری هست.و وقتی اینجوری میشه از دو ناحیه به شدت ضربه میخورم : ۱. درسی ۲. کاری

برای ۳ مشکل بالا یه سری راه حل هایی ارائه دادم.
در واقع یه سری عادت هاست که با جایگزین کردنشون با عادت های درست و تکرارشون سعی دارم اون عادت ها را آروم آروم حدف کنم و عادت های درست را جایگزین کنم
ولی برای مشکل ۴ ام هیچ راه حلی ندارم
الان امتحان دارم
ذهنم را هم این مساله (اون دختر دلربا) پر کرده و درس نمیخونم
اعصابم خورده