رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خیلی خستم.
بس که دیشب گریه کردم امروزم نمیتونستم برم سر کارم!!!!!!!!!!چشام بس که پف کرده به زور باز میشه.
چرا؟ چرا خدا نمیبینه؟ چرا یه کاری نمیکنه؟
خدایا باهام قهر کردی؟
توروخدا خداجون به حرفام گوش کن و یه راهی جلو پام بذار .:316:
بچه ها از دیشب قلبم درد میکنه حتی یه لحظه تیر کشیدنش آروم نمیگیره حتی یه لحظه:302:
خیلی خستم هرروز که میاد دوست دارم آخرین روز زندگیم باشه.
واسه اینکه مامانم ناراحت نشه باید خودمو خوشبخت نشون بدم و بخندم در حالیکه بغض.....
وقتی بابام میاد ازمون سر بزنه میرم تو حموم که چشامو نبینه:302:
دلم واسه یه لحظه دیدنش پر میکشه اما فقط به صداش گوش میکنم و .....
دلم واسه یه شب با آرامش خوابیدن لک زده.فقط دوست دارم قبل از مرگم حتی شده واسه چند دقیقه آرامشو لمس کنم اما میدونم دیگه واسم یه آرزوی محاله.
چند روزه که دیگه سرکار نمیرم کاری که عاشقش بودم.
حتی حوصله و نای شستن صورتمو دیگه ندارم
خستم
خیلی خستم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام عزيزم! نبينم انقدر خودتو ناراحت كني! قربون اون چشماي قشنگت برم!:43: غمگين نباش! مگه ما مرديم؟:46:
مينا جان! دلم مي خواد اول از همه آواتارتو عوض كني و به جاي يه گربه ملوس توسري خور يه چيزي مثل اين بذاري.
http://www.shafaaq.com/fa/images/sto...py_20woman.jpg
بعدش دلم مي خواد يكم بشيني و با خودت حرف بزني. چطوري؟ اونطوري كه وقتي خودمم اينجوري مي شم و احساس مي كنم كسي دوستم نداره حرف مي زنم.
بشمر:
چي رو؟
چيزهاي مثبتي كه داري:
زيبايي
سلامتي
پدرومادر خوب
آبرو
خدا
كار(خيلي مهمه بخدا! همين الان يكي از دوستام بعد 8 سال سابقه كار درحاليكه مجرده و تازه خونه خريده و كلي قسط داره از كار بيكار شده. اما روحيه اش به بدي تو نيست والله!)
سلامتي اعضاي خانواده!(يكي از همكارام به تازگي برادر 23 ساله موفق خوشتيپ و مهربونشو بر اثر بيماري از دست داد! فكر كن چي داره مي كشه!)
سرپناه داري!
زنده اي و داري زندگي مي كني!
حق انتخاب داري!
دوستاي خوب داري. هم مجازي و هم غير مجازي.
مي توني انتخاب كني كه به آينده بهتر اميدوار باشي!
خب...
اينا به تنهايي خودش كليه!
چرا گير مي دي فقط به دو سه تا مساله كه بنظرم غيرقابل درمان نيست و اينجوري روزگارتو سياه مي كني؟
مي دونستي 90% احساست به خاطر ترسه؟ ترس از روبرو شدن با واقعيت ها!
از خودت مي ترسي. از شوهرت. از آينده از همه كس و همه چيز!
ببين! تو عاشق ترين و محبوبترين مرد زندگي هم داشته باشي بايد يادبگيري خودت خودتو خوشحال كني. چرا؟ اومديم اون شوهر رفت مسافرت يا خداي نكرده فوت كرد. باز خودت مي موني و خودت، درسته؟ تو هم الان همين وضعيتو داري. اول اول به فكر خوشحال كردن و درست كردن خودت باش. درست كردن به معني ايراد گرفتن از خودت نيست بلكه به معني پذيرش واقعيت زندگيته. همين كه بپذيري انگار بار روي دوشت نصف مي شه باور كن!
خب حالا بخند! دست و صورتتو بشور! يه موسيقي شاد بذار! لباس خوشكل تنت كن. آرايش كن. موهاتو درست كن. غذاي خوشمزه درست كن. به دوستات زنگ بزن و خوش و بش كن و خلاصه همه اين كارا رو بكن.باشه؟
كتاب نيمه تاريك "دبي فورد" رو هم بگير بخون. آفرين خانم خوب!:46:ديگه غصه نخوريا!:72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان گريه نكن عزيز من . به خدا توكل كن .
باور كن نصف بيشتر ما كه تو اين تالاريم مثل تو مشكل داريم و هممون يه وقتايي دلمون بي نهايت مي گيره . هممون هم گريه مي كنيم . همين ديشب منم عين خودت بودم چشاي منم الان باز نمي شه ولي زندگيمو تعطيل نمي كنم ديگه .
اتفاقا منم صبح كه از خواب پا شدم حال نداشتم بيام سركار و دلم مي خواست برم يه جايي تنها گريه كنم ولي نشستم فكر كردم كه چي بشه . نتيجه اي واسم نداره اين غصه خوردنا يه خورده به خودت بيا و سعي كن به خودت روحيه بدي . اتفاقا وقتي مي ري سركار يه خورده حواست به كار گرم مي شه وكمتر خودتو اذيت مي كني .
خيلي خوبه كه دل مادرتينا رو نمي خواي بشكني و پيششون خودتو شاد نشون مي دي . منم عين خودتم. زندگيتو به خاطر كسي نابود كن كه برات ارزش قائل باشه و دوست داشته باشه . اگه اينطور نيست پس چه ارزشي داره كه اينطوري خودتو داغون كني .
بالاخره هممون مي دونيم كه خيلي روزگار سختي رو مي گذرونيم و اميد و توكلمون به خداست . غصه هم مي خوريم گهگاهي هم كه دلمون مي گيره گريه مي كنيم و خودمونو خالي مي كنيم . ولي تو رو خدا زندگي تو به خاطر هيچكس تعطيل نكن .
ايشالله همه چي حل مي شه دوست خوبم . :323:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
چيزهاي مثبتي كه داري:
زيبايي
سلامتي
پدرومادر خوب
آبرو
خدا
كار
سرپناه داري!
زنده اي و داري زندگي مي كني!
حق انتخاب داري!
دوستاي خوب داري. هم مجازي و هم غير مجازي.
مرسی ممنونم. اما خدمتتون عرض کردم چشام علاوه بر ضعیف شدنش انقده پف کرده که خجالت میکشم سرکارم برم کدوم زیبایی؟!تمام صورتم از استرس پر چوش شده.
قلبم از دیشب تا حالا دردش یه ذره آروم نشده.کدوم سلامتی؟
پدر و مادری که واسه خاطر اینکه نفهمن تو زندگیم چی میگذره نزدیک یه ماهه ندیدمشون و وقتیم اونا اومدن قایم شدم. پس چه فایده ای؟
صدای گریه منو دائم همسایه هامون میشنون .کدوم آبرو؟
کاری رو که عاشقش بودم ول کردم چون اصلا دیگه حوصله و توانی واسم نمونده.کدوم کار؟
خونه ای که اصلا دوست ندارم برم توش. چون فقط و فقط تخریب شخصیت. دوست داشتم حتی جمعه ها سر کار برم. پس کدوم سرپناه؟
مگه زنده بودن به نفس کشیدنه؟
هیچ شونه ای ندارم که سرمو بزارم روش و بلند گریه کنم.
الان چند وقتیه که فقط جواب حرفای من تو سه جمله خلاصه میشه: حرف مفت نزن، مگه تو کی هستی عقل کل،حوصلتو ندارم خفه شو. کدوم حق انتخاب؟
فقط خدا واسم مونده که هرچی صداش میزنم..........
تنها امیدم همینجا بود که بیام درد دل کنم.
:302::302::302::302::302::302:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مینا جان ،عزیزم
نمیدونی الان که دارم نوشته هاتو می خونم اشک توی چشمام جمع شده و دلم می خواد با صدای بلند گریه کنم . داری حرف دل منو می زنی عزیزم . نمی دونم چی بگم ، چیزی ندارم که بگم ... میدونم وقتی میگی از خانوادم خجالت می کشم یعنی چی ؟ میگی حرف زور، یعنی چی و ... همه اینها رو دارم هر رز با تمام وجودم حس می کنم . ای کاش خدا توانی به ما بده که بتونیم همه چیزو درست کنیم ( که بعید می دونم ) و یا واسه همیشه تمومش کنیم
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خب مينا خانم! بشين انقدر اينجوري ادامه بده تا باقي مانده اش هم نابود كني! ببينم ته اش چي گيرت مياد! خدا ازت راضي ميشه؟ شوهرت دلش مي سوزه؟ خانواده ات به دادت مي رسن؟ يا دل ما برات مي سوزه؟ كدومشون؟ هيچ كس برات كاري نخواهد كرد مگر اينكه بقول دكتر آزمنديان "بلند شي و در دنياي خودت كاري انجام بدي"!
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نمیدونم چم شده. به خدا با بدترین حالم میرفتم سر کارم چون عاشق کارم بودم.
با خستگی بعد از کارم میرفتم کلاس تابلو فرش چون خیلی این کارو دوست داشتم.
همیشه نمازم به موقع بود چه برسه به اینکه قضا بشه
اما حالا دست و دلم به هیچ کاری نمیره،دلم گرفته ،قلبم بدجوری درد میکنه
با اینکه از پریروز نهار یه غذایی نخوردم اما انگاری یه گاو بزرگو خوردم اما چشام سیاهی میره
نمیدونم باید چی کار کنم از این حال و هوا بیام بیرون
هرچی به خودم میگم بزار هر رفتاری میخواد باهات داشته باشه بالاخره که خدا میبینه.
اصلا حرفاش واست مهم نباشه
چرا بهش اهمیت میدی؟ چرا واسه دروغاش تهمتاش بد رفتاریاش و بی محلیاش گریه میکنی؟ بگو به جهنم.
اما نمیتونم.آخه جدیدا سر هر چیز کوچیک و بی ارزشی دعوا درست میکنه .
چون قهر و گریمم واسش هیچ اثری نداره با خودم میگم نه واسش شام درست کن و نه نهار و نه هیچ کار دیگه ای.کوچکترین کاری واسش نکن.همین طور که اون آب شدن منو میبینه اما موهاشو سشوار میکنه و ژل میزنه تو هم بی خیال اون شو از هر جهت
بی تفاوت باش
اما باز ته دلم میترسم .
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام
مینا جون من تجربه زندگی مشترک اونم زیر یه سقفو ندارم. اما از زندگی پدر مادرم متوجه شدم اینجوروقتا
هرچی خانوم خونه برعکس شما به خودش برسه و خودشو شاد نشون بده بدون اینکه منتظر توجهی ازسمت همسرش باشه بهتره. مطمئنم بعد از یه مدت دوباره همسرتون متوجه حضور شما میشن هرچند خیلی زود بروز ندن اما متوجه تغییرات شما وسعی شما میشن.
من گاهی به پدرم حق میدم خب کدوم آدمی میتونه همیشه انرژی مثبت بده و فقط منفی بگیره؟!!
تعطیل کردن زندگی فقط همه چیزو خرابتر میکنه..
من تازه عضو شدم و اگر حرفام پخته نیست معذرت میخوام. بذارید پای تازه وارد بودنم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام مینا جان
خیلی ناراحت شدم، همدردیم رو بپذیر
گفتنیها رو دوستان گفتن و من حرف جدیدی ندارم
فقط یه چیز میخوام بهت یادآوری کنم. درسته الان حوصله سر کار رفتن رو نداری. من بهت نمی گم بری بهتره یا نری. خودت باید تشخیص بدی. ولی مواظب باش تو این شرایط روحیت که صددرصد گذراست، یه تصمیم عجولانه نگیری که بعد پشیمون شی. حتما درخواست مرخصی کن. بیخبر نری برات بد میشه و ممکنه غیبت رد کنن و منجر به اخراجت بشه. محیط کارت رو بهتر میشناسی، یه توجیه و دلیلی بیار که قبول کنن. اگه فعلا مدت کمیه که نرفتی (یکی دو روز) استعلاجی بگیر. و اگه احتیاج به مرخصی بیشتر داشتی حتما برو دنبالش و رسمیش کن.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا عزيز
منم با گوشت و پوستم حس مي كنم كه چي مي گي. چون منم تا يه حدودي اين روزها رو گذروندم. انگار آدم تو يه چاله سياهي مي افته كه فكر مي كنه راه خروجي نيست. منم مدام فكر پدر و مادرم بودم و هستم. غذا نمي خوردم و حال و حوصله نداشتم.
ولي
دوست عزيز من...هر چه قدر به اين رفتارهاي انفعالي آدم بيشتر ادامه بده توي اين چاله سياه بيشتر گير مي كنه. هيچ كس از فردا خبر نداره ولي بايد به لطف خدا اميدوار باشي چون خدا هميشه هميشه خير بنده اش رو مي خواد و توي اين دنيا شري وجود نداره و همش زاييده اي فكر بسته ماست.
كار دواي درده...سرت رو با كار گرم كن. براي خودت كارهاي مختلف بتراش. اگه دوستي داري باهاش بيرون برو يا خواهر داري با اون. غذاتو سر موقع بخور ..اينا همش نشانه ضعف جسمي ايه. هيچ كس ارزش اين رو نداره كه تو به جسمت آسيب بزني. فعلا سعي كن آرامش رفته ات رو به دست بياري بعدا قدم ها و تصميم هاي نهايي رو برداري.
براي ارامش هم من كتاب قدرت دعا اثر كاترين پاندر رو بهت معرفي مي كنم. دعاهاي ارامش و پالايشش رو انجام بده. بايد قوي بود.:72: