اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
سلام.
من فرنازم 28 سالمه .. دو ساله که ازدواج کردم.. همسر من 31 سالشه.. ما کاملا سنتی ازدواج کردیم .. من کارمندم و شوهرم بیکار( وقتی اومدن خواستگاری گفتن میره سر کار اما دروغ بود ) . شوهر من آدم حسودیه پرخاشگره .. دست بزن داره ( اونقد عصبیه که من چند بار به پزشکی قانونی مراجعه کردم) . دو بار باهاش قهر کردم و به خونه پدرم رفتم اما با یه معذرت خواهی کوچیک برگشتم .. هفت ماه پیش تقاضای طلاق دادم .. 40 روز ازش دور بودم .. بعد از 40 روز دوباره با یه معذرت خواهی برگشتم...
زندگی من شده اداره خونه.. هیچ جا نمیزاره برم.. و مدام زورگویی میکنه . با اینکه بیکاره حتی تا من از اداره بیام غذای اماده رو نمیزاره گرم شه..
به خانواده من بی احترامی میکنه و در عوض منو پیش خانواده خودش مدام تحقیر میکنه..
از اینکه برگشتم پشیمونم .. خیلی وقتا به این فکر میکنم که برم و دیگه هرگز برنگردم..
برم ؟ یا نرم ؟
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
عزیزم بیکاری معضل بزرگیه و ریشه خیلی از مشکلات
مرد بیکار اعتماد به نفس نداره و چون احساس می کنه ناتوانه پرخاشگره
حال سوال اینه که ایشون چرا بیکاره تو این سن و سال و چرا بعد از دو سال هنوز هیچ کاری گیر نیاورده؟
فکر کنم سرچشمه مشکلات شما همین جاست!
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
نه اینطوری نیست آقای شوهر همیشه عصبیه ..یه شش ماهی رفت سر کار .. اما توی رفتارش تغییری حاصل نشد..
وقتی عصبانیه هیچی نمیفهمه و من توی این دو سال فقط بهش گفتم چشم چشم چشم
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
با سابینای عزیز موافقم و به نظرمی رسه همسرتون هنوز نتونسته به جایگاه خودش که "تکیه گاه" خانواده است دست پیدا کنه که چنین رفتار هایی رو ناخودآگاه نشون می ده.
به نظرم اگه پرخاشگر شده به این خاطره که می خواد نشون بده مدیر و تصمیم گیرنده خانواده، خودشه. و همینطور اگه زورگویی می کنه، بیخود با همه چی مخالفه و ...
من اگه جای شما بودم، می موندم و به همسرم کمک می کردم"مرد زندگی" م باشه.
چه جوری؟
کمکش کنید بره سر کار. اجازه بدید خرجی خونه روی دوش اون باشه. فکر نکنید اگه هزینه زندگی رو شما می پردازید در حقش خوبی کردید. یه مدت نسبت به رفتار هاش انعطاف نشون بدید و صبوری کنید. تا جایی که می شه خلاف میلش عمل نکنید و محبتتون رو خیلی بیشتر از قبل توی حرف و عمل نشون بدید. ازش پیش بقیه تعریف کنید و هر از گاهی بهش بگید که بهش افتخار می کنید. هر وقت کوچکترین قدمی برای بهبود زندگی یا خوشحال کردن شما برداشت تحسینش کنید. شما وزیر هم که باشید یه نقش مهم تر دارید و اونم "همسر بودن" شماست. این نقش رو فراموش نکنید.
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
آقای شوهر انتظار داره مدام بهش چشم بگی.. توی کارای خونه به هیچ وجه کمک نمیکنه.. انتظار داره پیش خانواده اش خم و راست بشی و احترام بزاری.. اگه این کارا رو بکنی خوبه ..
الان سه روزه که با من قهره... اما دستور میده ناهار و بیار چایی رو بیار.. به خاطر بی اهمیتی هاش بیمار شدم اما عین خیالش نیست. گاهی آرزو میکنم وقتی از خونه میره دیگه هرگز برنگرده ..
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
سلام
ورودت رو به تالار همدردی خوش آمد می گویم
متن زیر از مشاوره مدیر همدردی است ؛ به نظرم بتونه کمک حال شما باشه
نقل قول:
معمولا زمانهایی در زندگی آدم پیش می آید که احساس نگرانی و فشار بیشتری دارد.
بی شک در این زندگی شما و همسرتان اشتباهاتی داشته اید که برای بهبود این وضعیت می باید این اشتباهات به تدریج اصلاح گردد و روشهای هر دو شما تغییر یابد.
این را فراموش نکنید که شما مجبور نیستید و در هر حال حق انتخاب دارید.
- طلاق بگیرید
- مانند گذشته بسوزید و بسازید
- سعی در باز سازی زندگی خود بر اساس شیوه ها و مهارتهای جدید کنید.
پیشنهاد منطقی راه کار سوم را در اولویت قرار می دهد. به همین منظور یک نگاه دوباره به زندگی خود بیندازید.
- همسر شما مستعد بی مسئولیتی و تنوع طلبی و اجتناب از فشارهای زندگی و روانی هست.
- شما نیز فردی با مسئولیت پذیری افراطی، و شخصیتی کنترل گر هستید.
نتیجه:
به هر اندازه که شما مسئولیت های بیشتری از روی دوش او بر می دارید و کنترل گری را بیشتر می کنید او هم کمتر مسئولیت پذیرفته و برای خارج شدن از فشار از زندگی واقعی به طرف مواد متمایل می شود. شما مرتب والد سخت گیر می شوید و او روز به روز کودک خطاکار.
بر این اساس:
یکم:
نیاز هست صبورانه و به صورت قوی و جدی شروع در تغییر روش زندگی خود کنید. به این منظور با توجه به شرایط کارتون باید میزان کار خود را کاهش دهید. حتی اگر از نظر اقتصادی تحت فشار بودید کمتر پولهای خود را وارد زندگی کنید.
دوم:
زمانهای بیشتری باید کنار همسرتان باشید. و طی این زمانها به جای موعظه و ارتباطهای بالا به پائین باید حرفهای گرم و صمیمی رد و بدل کنید. (مثل دو کبوتر عاشق، فارغ از نگرانی های احتمالی)
سوم:
باید برای او ثابت شود که شما فقط یک مدیر سخت گیر مدرسه نیستید. یک معلم نیستید، مادرش نیستید. استاد اخلاق نیستید. همسر ، همراه و معشوقش هستید. متاسفانه هم اکنون نقش شما همه چیز غیر از همسر هست.
=====
در گامهای نخستین هدف اصلی شما باید ایجاد مجدد رابطه حسنه با همسرتان هست. بدون اینکه قصد تغییرش را داشته باشید.
پس نیاز دارید زمانهای زیادی در کنار او باشید، مرخصی ، کاهش ساعات کار یا ... که منجر بشود از نظر فیزیکی بیشتر کنار او باشید مهم هست.
همچنین تغییر شیوه های رفتاری شما هم مهم هست.
یعنی اینکه اصلا نباید امر ونهی ، تجزیه و تحلیل، گفتارهای محتوایی ، روشهای زندگی و .... را با هم بحث کنید.
مانند دختر و پسری که که تازه ازدواج کرده اند باید سعی کنید پذیرای هم باشید. روابط عاطفی برقرار کنید. بیشتر شنونده باشید. نسبت به اعترافات او با روی باز عمل کنید. اجازه دهید درد دل کند (حتی اگر حرفهایش غیر منطقی بود یا شما را محکوم کرد)، لازم نیست که شما یا ایشون عذرخواهی کنید. توصیه می کنم کمتر گذشته را یاد آوری کنید.
مدتی زندگی کنید فارغ از نگرانی هایی که ممکن است پیش بیاید.
اگر مراحل فوق را بتوانید زیر نظر یک مشاوره خانواده مجرب طی کنید بهتر هست. چون احتمالا خویشتنداری برای شما در این مرحله بسیار سخت هست. و ممکن است واکنشهایی نشان دهید که دوباره کبوتر از بام بپرد.
اگر چندین ماه این رابطه گرم ادامه داشته باشد، امید به زندگی و انگیزه کارکردن در همسرتان کم کم پیدا می شود. اینجا نقطه آغازین تغییرات اساسی زندگی شما خواهد بود.
دقت کنید:
برای تغییرات در زندگی شما دو بال نیاز هست.
یکم: جو گرم ، پذیرا، با تحمل و آرام و عاطفی زندگی بدور از سخت گیری و در این جو حضور شما باید پررنگ و جذاب باشد (بسیار مهم )
دوم:
در سایه این تحمل شما ، برانگیخته شدن درونی همسرتان به تغییر .
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
من این کارها رو کردم.. اصلا کارتهای بانکی و حتی بن کارت من دست همسرمه و اون خرج میکنه من حتی نمیدونم چقد به حسابم میاد و چقد میره .. تازه پرخاشگری و کتکاری همسر مال قبل از ازدواجشه .. اونقد که یه بار چون مامانشو زده بوده دستشو داغ کرده و جاش هنوز روی دستشه..
همسرم دوست نداشت من با خانواده خودم رفت و آمد کنم و من این کارو کردم به خاطر اون.. پدرم .. برادرم که یه وسعت دنیا دوسش داشتم دیگه ازم دورن.. با تموم دوستام ارتباطم رو قطع کرده.. و من تبدیل شدم به یک دختر افسرده که چندین بار تصمیم گرفتم خودکشی کنم..
کسی چه میدونه چی توی زندگی من میگذره.. شوهرم من و خانواده ام رو به اسم صدا نمیزنه و برای هر کدوم از ما یه لقب گذاشته .. درسته من دز ظاهر چیزی نمیگم اما اینا منو زجر میده .. به هر حال اونا خانواده منن و من اونا رو دوست دارم.. اونقد هم بد کتکم میزنه که شخصیتمو خرد میکنه و تحقیر.
وقتی عصبانی میشه کنترل نداره و هر چی به دهنش میاد میگه .. منو به هرزه گی محکوم میکنه .. منی که پامو از خونه بیرون نمیزام.. توی جلسه شورای حل اختلاف و پیش چند تا مرد نامحرم گفت : این باکره نبوده ..
وقتی کتکم میزنه خیلی رفتارش غیر عادیه ( نمیدونم توضیحش لازمه یا نه ؟)
همین چند وقت پیشا مامان و بابام از سفر مکه برگشتن .. بیشترین سوغاتی مال منی بود که ماه تا ماه بهشون سر نمیزنم.. آقای شوهر پیش اونا خودشو خوب نشون داد و تشکر کرد.. اما وقتی برگشتیم خونه سر و صدایی به پاکرد که چرا سوغاتی ما کمه .. به خدا تموم مدتی که سر و صدا کرد سکوت کردم آخه اگه حرف بزنم کتک میخورم.. هر فحشی دلش خواست داد و کلی هم سر من غر زد و بعد خودش اروم شد..
برادر بیچاره من بعد از مدتها اومد ایران .. اما آقای شوهر نزاشت من دعوتش کنم .. خوب منم دعوتش نکردم.. داداشم زنگ زد و گفت : خونه این بیام؟ بعدم با یه کادوی بزرگ اومد خونه امون شام هم خریده بود ..
اما اگه بدونین بعدش چه بلایی سر من آورد..
تو رو خدا بگین چه کار کنم .. کمککککککککککککککککککککککک ککککککککککککککککککککککککک ککککککک
چندین بار به مشاوره هم رفتیم ... آقای شوهر در مسیر برگشت فقط اشتباهاتی رو که روانشناس به من میگه رو تکرار میکنه و اصلا به روی خودش نمیاره که مشاوره یه چیزایی هم به اون گفته ... اون خودخواه ترین مرد روی زمینه ..
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
متاسفم که همسرتون دست بزن داره. نمی دونم چی بگم دوست عزیزم. با شما هم دردی می کنم ...
اما بیاید یه مدت گذشته و تمام اشتباهات و بی مهری های همسرتون رو فراموش کنید. می دونم خیلی سخته ولی شما انجامش بدید. یه مدت از هر حرف و حرکتی که می دونید همسرتون رو عصبانی می کنه پیشگیری کنید. واسه اینکار لازمه یه کم روی خودتون کار کنید.
بیاید یه کمی رفتار های خودتون رو آنالیز کنیم. من حدس می زنم بعد از رفتن برادرتون یه گفتمان پرخاشگرانه بین شما پیش اومده. میشه بپرسم همسرتون چی گفت و شما چی جواب دادید که دعواتون شد؟
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
عزیزم اگر یه روز خدایی نکرده هیچ راهی به نتیجه نرسید و جدا شدی ماجرا چطور خواهد بود؟
آیا ساپورت کافی رو از خانواده ت دریافت می کنی ؟
از لحاظ مالی هم که مستقل هستی
ایا خانواده تون از رفتارهای ایشون خبر دارن؟
نگفتی چرا همسرت نمیره سرکار؟
RE: اگه به جای من بودین چه کار میکردین؟
می دونم انجام حرفم خیلی سخته! اما تا حالا به هم حسی موقع پرخاشگریهای همسرتون فکر کردید؟
یعنی اینکه توی اون لحظه به جای اینکه به حرفاش و رفتارهاش و حرکاتش توجه کنی به این فکر کنی که من باید الان همراهیش کنم؛ نه معذرت خواهی! نه بحث؛ نه دلیل منطقی! هیچی! فقط همراهی! آره؛ راست میگی! فکر کنم اگه این کار رو می کردم بهتر بود! به نظرم درسته! الفاظی که احساس کنه شما در مقابلش نیستید و در کنارش هستید!
یه کم بهش فکر کن! :300:
یه حرکت ساده؛ اما فوق العاده ست! فقط هم به رفتارهای شما برمیگرده؛ اصلا مهم نیست که همسرت توی اون لحظه داره چه رفتاری رو نشون میده؛ مهم شمایی که باید بهترین رفتار رو داشته باشی! اگه، حق با ایشونه بدون موضع گیری و همین طور لج بازی یه جمله بهش بگو؛ آره؛ حق با توئه! موافقم!:43:
بعد هم توی یه موقعیت مناسب و خوب و رمانتیک؛ اول از ویژگی های خوبی که داره براش بگو! بعد هم با ناز بگو که از یه موضوعی؛ دقت کن؛ یه موضوع، یه رفتار، یه حرکت، نه از خودش! ناراحتم و دوست دارم که ... .
باید بتونی لج بازی و فکر طلاق و فرار از این خونه و دنبال راه حل بیرون خونه گشتن؛ رو بذاری کنار و تا می تونی از لحاظ روحی و جسمی به همسرت نزدیک بشی!
می دونی همین که همسرت قبول کرده و با شما میاد پیش روان پزشک این فوق العاده ست! اما مهم رفتارهای بعد شماست که باعث میشه نتیجه ی این جلسات به چه سمتی کشیده بشه!
احساس می کنم چون شوهرتون از جانب شما یه غرور خاصی همراه با تکبر رو احساس می کنه؛ مبنی بر اینکه همه ی رفتارهای خود رو درست می دونید؛ به همین خاطر بعد از جلسه؛ دائما داره یاد آوری میکنه که ببین فلان رفتارت رو گفت که درست نیست؟ اون موقعی می تونی بگی؛ آره، راست میگی باید روی رفتارهام تجدید نظر بکنم؛ می دونی پذیرش شما باعث میشه که همسرتون هم انعطاف پذیر تر بشه و به رفتارهاش فکر کنه؟
اگه، هم در زمینه ی عصبانیت فکر می کنید که ایشون بسیار تندخو هستند با ظرافت های رفتاریتون می تونید ایشون رو پیش روان پزشک ببرید و با داروهایی که از جانب ایشون دریافت می کنید؛ رفتارهای همسرتون متعادل تر میشه!:43: