-
بلاتکلیفی
سلام
مدت شش ماه است که عقد کرده ام . شوهرم تهران مشغول کار است و خودم در شیراز
قرار بود من بمانم و او 3 هفته آنجا باشد و من اینجا ولی قبل از عقد من شرط کردم که بعد از ازدواج به تهران بیایم گرچه شوهرم بخاطر مخارج نگران بود
در مرداد ماه قرار ازدواج گذاشتیم که البته اکنون مشکلاتی داریم
خانواده شوهرم معتقدند ما یک ماه شیراز بمانیم و بعد برویم بخاطر چهیزیه و حجله و پاگشا و....آنها میگویند پایین خانه ما در این یک ماه ساکن شوید و تو جهیزیه ات را همین جا بیاور و بعد از یک ماه برو و یکی دوماه بمان بعد وسایلت راببر
ضمن اینکه من با مادرشوهرم خیلی مشکل دارم او خیلی به ما حسادت میکند و حتی یک بار به من گفت تو زن رسمی پسرم نیستی میگویند اگر بعد از عروسی فوری بروی آبرویمان میرود باید وسایلت در خانه داماد چیده شود هرچه من به شوهرم میگویم من جهیزم را در خانه پدرم نشان میدهم قبول نمی کند
من نمیخواهم آنجا بروم حتی برای یک ماه
با شوهرم توافق کردیم که خانه ای جدا بگیرد فقط برای یک ماه و بعد برویم اما خانواده اش نظرش را عوض کردند آخر مگر من دیوانه ام که در یک ماه دو بار اسباب کشی کنم
به من نگویید با شوهرم صحبت کنم که بی فایده است او کاملا" تحت سلطه خانواده اش است لازم به ذکر است که شوهرم به خانواده اش کمک مالی میکند
منتظر راهنماییم
-
RE: بلاتکلیفی
سلام الینا جون
(من حدود 1سال پیش ازدواج کردم اما از 7 ماه قبلش عقد بودم اون زمان شوهرم خونه مجردی داشت و موقع ازدواج اونها می گفتن همینجا جهازتو بیار اما من 2 ماه بعد از عروسی جهاز بردم )
اینو گفتم واسه اینکه بگم صبر کردن خوبه وحی منزل نیست که حتما همزمان با عروسی جهیز ببری
اصلا وضعیتت جوری که می تونه همه رو تهران بخری و بگی تهران ارزونتره و خیلی ها از تهران جهیز می خرن و می برن شهرستان
تو هم البته به نظر من بعد عروسیت برو 1شب هتل بمون
وبعد هم یک راست برو تهران همونجا سر فرصت خریدهاتو به سلامتی انجام بده و بعدش که جابه جا شدی خونواده شوهرتو دعوت کن بیان جهاز دیدن
دیگه اینکه کمی با سیاست برخورد کن و بزار این جور مشکلات رسم و رسومی توسط بزرگتر ها خود به خود حل می شه
و هیجوقت هم بین شوهر و مادرش قرار نگیر
ادم وقتی ازواج می کنه باید خیلی صبر داشته باشه و کمی هم راحت اندیش
take it easy to make it easiest
with best wishes
-
RE: بلاتکلیفی
:81:یک سووال برام پیش اومد : قرار است بعد از نشان دادن جهاز و اقامت 1 ماه در خانه پدر شوهر به تهران بروید ؟
اگه این چنین باشد که مشکلی نیست ، شما نمی خواهید حداقل 1 ماه در خانه پدرشوهر باشید ؟ در عوض یک عمر دور از آنها زندگی کنید .
خیلی عروس ها تا آخر عمر مادر و پدر شوهر کنارشان زندگی می کنند و زندگی بدون مشکلی نداشته اند ،
-
RE: بلاتکلیفی
قبول نمیکنن من برم هتل میگن ما آبرو داریم(فکرکنم هرکی میره هتل بی آبروه)!!!
جهیزم آمادس ولی میگن فامیلامون باید بیان ببینن اون هم تو خونه داماد
اخه ممکنه نتونم دیگه از اون خونه بایم بیرون
من مادر شوهرمو میشناسم
بعد هم نمی ذاره ما یه لحظه تنها باشیم
میفهمید چی میگم؟
-
RE: بلاتکلیفی
سلام عزيزم
سعي نكن همين مسئله جهاز واسه يه عمر بدبختي واست به جا بياره. مراقب باش مادرشوهرت يه عمر نزنه تو سرت كه جهاز نياوردي، و از اين حرفها.....
اصلاً هر چي مي گه گوش كن.تو كه جهاز داري،تو كه نمي خواي اونجا زندگي كني. پس بذار اينقدر فاميلهاشون جهيزيتو نگاه كنن تا چشاشون ....
هر چقدر تنش ها قبل از روزهاي عروسي كمتر باشه،هم واسه آبروي خودتون و هم براي شروع زندگي خودت بهتره.
-
RE: بلاتکلیفی
راستي elina گفتي كه مادرشوهرت نمي ذاره شما با هم تنها باشيد، يعني چي؟
منظورت اينه كه مي ترسه تو مخ پسرشو بزني و يه كارهايي بهش ياد بدي كه مادرش دوست نداره يا اينكه منظور ديگه اي داشتي؟ مي شه يه كم توضيح بدي؟
-
RE: بلاتکلیفی
اصلا" دوست نداره ما تنها باشیم چه واسه بیرون رفتن چخ توی اتاق
اونوقت اول عروسی که مادوست داریم تنها باشیم میذاره؟
-
RE: بلاتکلیفی
سلام elina
این موضوع بلاتکلیفی شما با موضوع دیگری که در مورد مادرشوهرت زده ای ، هر دو بر می گردد به مشکلاتی که شما در شیوه حل مسئله و مهارتهای ارتباطی دارید.
ما وقتی بزرگتر میشویم و ازدواج می کنیم و مستقل می شویم به این معنا نیست که می رویم و در خلاء زندگی می کنیم. بلکه با مسئولیت بالغانه خود لازم است که با آدمهای متفاوت دیگری تعامل داشته باشیم. حالا یک نفر اختلاف نظری با پدر شوهر داره، یکی به نقظه ضعفی از شوهرش پی می بره، یکی هم با جاری یا خواهرش اختلاف رای داره....
بنا نیست هر تفاوت دیدگاهی با بکش بکش و درگیری و اعصاب خرد شدن همراه شود.
اگر ما که افرادی تحصیلکرده، و متجدد هستیم، به سبک نیاکانمان بر اساس برانگیختگی احساسی عمل کنیم، باید مثنوی 70 من کاغذ دعواهای مادر شوهر و عروس را به نسل بعد تحویل دهیم.
اما بسیاری امروز بر اساس همین تحصیلات، بر اساس مشورت ها توانسته اند به آرامی از این مسائل بگذرند. نمونه اش را در این تالار هم شاهد بوده ایم.
اما لازمه این کار اینه که حتما و حتما:
- خونسرد باشیم...
- احساس محور نباشیم، بلکه منطق محور باشیم. به این مفهوم تا اتفاقی می افته فقط از احساسات خودمون صحبت نکنیم و بر اساس آن تصمیم نگیریم. اینکه دلم می خواهد یا نمی خواهد یا دوستش دارم یا ندارم یا خوشم می اید یا نمی آید همه وهمه احساس محوری را نشان می دهند.
- شیوه های حل مسئله ، انعطاف پذیری، و مهارتهای ارتباطی را به خوبی هم بیاموزیم و هم تکرار کنیم.
- این را بدانیم راه حلهای موثر و مفید طی زمان به دست می آیند ، انتظار نداشته باشید اقدامی کنید که یک شبه همه مشکلات را حل کنید. می توان یک شبه مشکلی ایجاد کرد که یک عمر گرفتار باشید، اما نمیشود یک مشکل عادتی را یک شبه تغییر داد.
لذا بر اساس توضیحات بالا 2 توصیه عملیاتی به شما می کنم:
یکم: اگر انرژی و خودانگختگی کامل داری و صبور هم هستی می توانی به مرور در تالار این مهارتها را از لابلای پرسش و پاسخ ها کسب کنی و همچنین مقالات و مطالب آموزشی بخش مشاور ازدواج را به دقت مطالعه کنید. البته این کافی نیست، زمانی نیز (حداقل 3 تا 6 ماه) نیاز دارد که آنها را به کار گیرید...
دوم: اگر سریعتر می خواهید به نتیجه برسید، پیشنهاد می دهم تمام این مهارتها را با مراجعه به یک مشاور خانواده فراگیرید و بعد شروع به تمرین کنید.
این 2 راه بر اساس توانایی و فاعل بودن شما پیشنهاد می گردد. راه حلهایی که نقش شما را کوچک و نادیده بگیرد و همه نقش را به مادر شوهرتان بدهد فاقد ارزش عملیاتی است.
-
RE: بلاتکلیفی
سلام
من اصلا در مورد این موضوع نمی خواستم نظر بدم ولی آیا ازدواج و عشق و دوست داشتن رو باید با همچین مسائلی ارزشش رو پایین بیارم ( چشم و هم چشمی - لج بازی - حسادت ) .
توصیه من اینه که تا زمانی که مهارت ازدواج و زندگی رو هم شما هم همسرتون به دست نیاوردید اصلا ازدواج نکنید ، کسی ادعای بالغ شدن می کنه که بتونه استقلال خودش رو حفظ کنه چه در زمینه فکری و در زمینه های مالی یا ....
اما با این تفاسیر که شوهر شما تابع حرف خانوادش هست که تا حدودی بدون منطق جلوه می ده اون هم فقط و فقط برای چشم و هم چشمی یا به قول خودشون حفظ آبرو جای کمی تامل و شک بوجود میاد .
اما شما باید در نظر بگیرید در چه مکانی و با توجه به شغلتون کجا برای شما زندگی کردن راحتتر به نظر میاد و از همون ابتدای زندگی اونجا رو انتخاب کنید بنده هم به هیچ وجه در کنار مادر شوهر بودن رو بهتون توصیه نمی کنم مخصوصا که شما به عقیده خودتون مشکل هم دارید ولی با اندکی تعامل به قول مدیر محترم یا به قول من *سیاست *هم دل شوهرتون رو نرم کنید هم نظر مادر شوهرتون رو جلب، و سعی کنید که زندگی رو با آرامش شروع کنید نه با استرس و تنش - زمانی که این مشکلتون کاملا حل شد اونوقت تصمیم به ازدواج بگیرید - زیاد هم خودتون رو متمایل به ازدواج هر چه سریعتر، نشون ندهید چون انوقت مجبورید زیر بار برخی مسائل برید،که پذیرفتنش برای شما ممکنه اندکی مشقت بار باشه .
به هر حال امیدوارم این مساله با خوبی و خوشی و سلامتی تموم بشه و شما هر چه زودتر در محیطی آرووم سر خونه زندگیتون برید توصیه می کنم با شوهرتون صمیمیت و رابطه خودتون رو بیشتر کنید و به اییشون اعتماد به نفس بدید و خیلی منطقی مشکلات رو با ایشون در میون بگذارید البته به همراه راه حل - به طوری که خود ایشون هم پیشنهاد کنند و شما هم تایید کنید اما بهترین راه حل روبا مشورت همدیگه انتخاب کنید -توصیه من در زمینه مسکن این هست که دیگه خانواده ها دخالت نکنن و بزارن زن و شوهر خودشون انتخاب کنند چون حق دارن نوع و نحوه زندگی خودشون رو خودشون انتخاب کنند.
-
RE: بلاتکلیفی
خیلی متشکرم از اینکه من راهنمایی کردید
اتفاقا" هفته دیگه میخوام برم پیش مشاور ولی شوهرم نمیاد اون از اینکه پیش مشاور بره ناراحته