يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام
حدود يك سال پيش نمي دونم چه جوري مهر دوست برادرم اوفتاد تو دلم . با يه نگاه نبود اون آدم خوبيه از همه مهمتر برادرم هم خيلي ازش تعريف مي كنه . نمي دونم چه جوري كم كم بهش علاقه پيدا كردم . ولي تو هيچ يك از ارتباطام نتونستم نشون بدم.
من 23 سالمه از لحاظ كاري و درسي شايد موفق تر از اون به نظر بيام . تو اين يكسال هزار بار پيش خودم دورشو خط كشيدم چون مي دونستم هيچ وقت نمي تونم ابراز كنم و از عواقبش مي ترسيدم . با خودم مي گفتم اين يه امتحان از جانب خداست نتيجه اش هر چي باشه مهم نيست مهم اينه كه من پيش خدا سربلند بيرون بيام.
اينقدر با خودم كلنجار رفتم تا اون نامزد كرد . اون رفت خواسگاريه دختري كه 10 سال از خودش كوچيكتره و هيچ شناختي روش نداشته تنها با اصرار خونوادش .
وقتي اينا رو از برادرم شنيدم يه تصميمه اشتباه گرفتم . با خودم گفتم اون گاهي سعي مي كرده به من نزديك بشه ولي من اينقد مغرور بودم كه باش بد رفتاري مي كردم .
عذاب وجدان گرفتم . بهش اس ام اس دادم كه تورو خدا راستشو بگو رو من نظري داشتي . بهم زنگ زد گفت مي خواسته بياد جلو ولي ترسيده . گفت داداشت خيلي از بدي داييت مي گفته . داداشم و داييم سر ماجرا مغازه ( همان مغازه اي كه حالا اونو داداشم داشتند) با هم اختلاف داشتن . اون گفت مي دونسته داييم ازش بدش مي آد. البته گفت عاشق من نبوده و گفت كه قبلا دختر عمه شو مي خواسته كه به دلايلي قبول نكردند. ديگه براش فرقي نمي كرده فقط مي خواسته دختر پاكي باشه.
حالا يه لحظه آرامش ندارم نمي تونم بهش فكر نكنم . از طرفي عذاب وجدان دارم كه چرا بهش گفتم . احساس مي كنم اعتبار داداشمو با توجه به اينكه شريكن رو زير سوال بردم .
كمكم كنيد من يه شكست خورده ام .
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام کوردلیا66 عزیز:72:
خانمی میشه مشکلت رو دقیق تر برامون روشن کنی؟
1- الان مشکلت اینه که می خوای همسر اون آقا باشی؟
یا
2- پشیمونی از اینکه چرا باهاش حرف زدی و کاش بدون مطرح کردن حرفی، فراموشش می کردی؟
* اگه مورد اوله که عزیزم کاملا فراموشش کن. مطمئن باش اگه مردی قصد ازدواج با دختری رو داشته باشه، حتما مطرح می کنه. پس اگه نکرده شما رو مناسب ازدواج ندونسته (البته این دلیل بر مشکل داشتن شما نیست و حتما شما شایسته یک همسر عالی هستید)، هر حرف دیگری که پشت تلفن زده، صرفا خواسته غرور شما جریحه دار نشه.
تازه بر فرض اینکه شما پیشنهاد ازدواج به اون آقا می دادید، با توجه به شخصیت مردها که دوست دارند طالب و خواهان باشند و برای بدست اوردن همسرشون زحمت بکشند، زندگی موفقی نداشتید و سرشار بود از نیش و کنایه.
* در رابطه به مورد دوم هم بنظرم کلا فراموش کن که بهش زنگ زدی و اعتماد به نقست رو از دست نده.
اگه خواستی یه زنگی هم بهش بزن و بگو که قصدت از اون سوال یه کنجکاوی بچگانه بوده و از صمیم قلب براش آرزوی ازدواجی نیکو کن. اما مواظب باش ارتباطت باهاش تحت هیچ شرایط بیشتر از این چند جمله نشه که نه وابستگی پیدا کنی و نه عواقبی داشته باشه.
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
خيلي ممنون كه مي خواي كمكم كني. راستش نمي دونم چرا ته دلم يه اميدي هست.چون قرار بود عقد كنه ولي به دليله ايام فاطميه افتاد عقب دوست دارم زودتر اين روزا بگذره تا اون عقد كنه و من راحت شم. حدوده يه هفته اس روحيه ام خيلي بد شده همش بغض دارم . همش فكر مي كردم خيلي منطقي ام و هميشه سنگ صبور ديگران بودم . ولي حالا خودم درموندم . مي خوام كمكم كنيد از اين افكار و احساسات رها بشم.
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
سلام خانمی
به نظرتون اگه اون آقا عقد کنه واقعا شما راحت می شی؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
کوردلیای عزیز
ضمنا شما فرصت ازدواج بازم خواهی داشت، سعی کن از بین همونا یکی مناسبشو انتخاب کنی
خوب این آقا دلش پیش دختر عمه ش بوده و قبلا ازش خواستگاری کرده
چه بهتر که به همون پیوسته
تو این تالار زن ها و مردها چه عذاب هایی از عود کردن این عشق های زنده به گور شده کشیدن خدا میدونه
دیدی خانومه یا آقاهه یکیو دوست داشته قبلا بعد میاد یکیو مثلا با منطق انتخاب میکنه ، با کوچکترین مشکلی عشق قدیمی در دلش زنده میشه یا خانومه میاد سراغش یا فیلش هوای هندستون می کنه!
از اس ام اسی که زدی هم خجالت نکش، نمی زدی بهتر بود ولی حالا که زدی حداقلش اینه که احساسات طرفم فهمیدی ایشونم صادقانه گفتن به شما هم گوشه چشمی داشتن ولی هدف اصلی دختر عمه بوده وگرنه میومد خواستگاری شما دیگه!
خواستم بهت بگم زیاد سخت نگیر
زیاد با خودت درگیر نشو
زیاد به خودت سرکوفت نزن
خودتو مشکل دار و بازنده محسوب نکن
شاید حکمتی بوده در کار!!!!
اصلا این آقا عقدش هم به هم بخوره باز هم بهش فکر نکن چون این عشق و این فرایند ازدواج و ... همه تاثیرشو در زندگی شما خواهند داشت
سری رو که درد نمی کنند دستمال نبند ( توصیه من به همه دوستان دم بخت!)
بی درد سر ترین آدمو واسه زندگی انتخاب کن که درکنار مشکلات عادی زندگی مشترک مشکل دیگه ای نیاد سراغت
به احساسات کنونیت بها نده و به آینده فکر کن
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
باور کن
تو این دنیا چیزی به نام شکست وجود نداره:300:
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
ببخشيد ديروز نتونستم ادامه بدم . سابيناي عزيز شايد من بد توضيح دادم اون الان با دختر عمه اش ازدواج نكرده بلكه با كسي ازدواج كرده كه اصلا نمي شناخته خانواده اش واسش پيدا كردن دختري كه فقط 16 سالشه يعني 10 سال باش اختلاف سن داره .
عذاب وجدانم به خاطره اينه كه اون گفت كاش زودتر مي گفتي و گفت همش تقصيره داداشت بوده من خودم مي خواستم. اون گفت كاش اشاره اي مي كردي تو خيلي مغرور بودي فكر نمي كردم اينجوري باشي.
حالا دوستان من مشكلم اينه كه تمام وجودم درگير اين مسئله شده. از لحاظ جسمي و روحي ضعيف شدم به زور غذا مي خورم كه نيفتم بيمارستان و همه چي لو بره. سر كارم حواس پرت شدم . همكارام شك كردن يه روز مرخصي گرفتم ولي هيچ تأثيري نداشت. فكر داغونم كرده . تمام برنامه هامو كنسل كردم قبل از اين من آدم خيلي فعالي بودم .
[size=x-large]چرا هيشكي با من حرف نمي زنه . يعني مشكلم اينقد بي مزه و تكراريه . دورانه بديو ميگذرونم. تورو خدا كمك كنيد
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
عزیزم منتظر گذر زمان باش چون همه چی با گذشت زمان برات کم رنگ تر میشه .مطمئن باش اون اگه تورو می خواست حتما قبل از اینکه بره خاستگاری یکی دیکه بهت می گفت .این معنیش این بوده که تورو فقط به عنوان خواهر مغرور دوستش نگاه میکرده .پس زیاد خودتو اذیت نکن .این مسائل واسه خیلی ها ممکنه پیش بیاد
RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد
خورشيد تابان عزيز حالا چكار كنم . چطور كنار بيام فكر مي كنم همه چيمو از دست دادم. از طرفي دلم واسش مي سوزه اون به اجبار ازدواج كرده حالا منم با اون حرفهايي كه بش زدم شايد به شكش انداختم . از اول من عاشق غمي كه تو چهرش بود شدم از اول كنجكاو اين غمش شدم.