RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
یه بار دیگه تلاشتو برای درمانش بکن.اگر دیدی پیگیر نیست یه فکر دیگه ای بکن.
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
سابینا جان متأسفم برات،چیزدیگه ای نمی تونم بگم.
فقط امیدت روازدست نده.حتمایه حکمتی توکاربوده.دفعه قبل هم گفتم شایدخداتورویه فرشته نجات قرارداده برای محمد.تاآخرین لحظه امیدوارباش.
ماروهم ازاحوال خودت بی خبرنذار.
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
سلام
دوست خوبم
تا شقایق هست زندگی باید کرد.
خودت دست بکار شو
سعی کن محمد رو هم درک کنی
البته من به مطالعه همین تاپیک بسنده کردم ولی فکر کنم وضعیت روحی محمد بد تر از اینهاست...
زود جا نزن
برای هر مشکلی راه حلی وجود داره...
بهترین راه حل پاک کردن صورت مسئله نیست!!!
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
درود
سابینا عزیز من در تاپیک قبلیت یادته چی بهت گفتم؟گفتم فرد افسرده خیلی احتیاج به دلداری داره.نباید خیلی بهش فشار بیارید.چند راهکار هم بهتون دادم که اصلا توجه نکردید.
2 راه وجود داره الان!راه سومی نیست.
راه اول اینه که بعد از این همه مدت بزنید زیر همه چیز و قید ازدواج و زندگی رو بزنید که من اصلا اصلا توصیه نمیکنم!چون واقعا عواقب و خاطرات بدی رو میذاره.
راه دوم اینه که با محمد پیش یک روانپزشک دیگه برید.من 100 بار گرفتم اون دارویی که مصرف میکنه میل جنسی رو کاهش میده!10 بار دیگه هم اضافه میکنم که کاهش میده!100 بار دیگه هم میگم خواب آلودگی داره.5 بار دیگه هم میگم حالت خستگی و تعریق و چاق شدن داره.
واقعا زندگیتو دوست داری؟اگه دوست داری خواهش میکنم کارهایی که بهت میگو انجام بده!باور کن اصلا مشکل شما اینقدر هم جدی نیست!به زندگی امیدوار باشین.نه شوهرتون بد دهنه.نه شوهرتون دست بزن داره.نه بی غیرته!
لگد به زندگی خودت نزن چون اینقدر درمان این مشکل راحته که خودت از تعجب شاخ در میاری که یهو زیر و رو شد؟؟؟
سابینا جان اینقدر علم پیشرفت کرده و دارو ها جدید شده که افسردگی 100% درمان میشه.وقتی میگم 100% یعنی 100%.
میدونی چرا؟چون در بدترین حالت افسردگی اساسی که فرد 24 ساعته افسردست از دارو های maoi استفاده میشه و خیلی راحت فرد را 180% برعکس میکنه.برای 100% هم بگم شوک الکتریکی روش جدیدی هست که برای بیمارانی که چند بار خودکشی کردند و موفق نشدند یا 24 ساعت گریه میکنند استفاده میشه که محمد اصلا اینطوری نیست.
بخدا سخت نیست.بازم دارم بهت میگم !!!!!! اینقدر راحت درمان میشه که توی خواب هم فکر نمیکردی!!!!
برای مثال داروی فلوکسامین خیلی داروی خوبی بود اما از چند سال پیش جایگزینش فلووکستین اومده که خیلی هم خوبه و عوارض خیلی کمتری داره.
سابینا خواهر خوب و پر صبرم داروی های ضد افسردگی بسیار بسیار بسیار زیاد اند و مطمئن باش با 1 نسخه پیش یک روانپزشک دیگه برید زندگیتون زیر و رو میشه!!!بخدا باور کن یکبار حرف منو گوش کن و از فردا اقدام کن.بخدا درمان میشه:302::302::316::316:
اون دوزی که محمد داره میخوره خیلی کمه!اصلا روانپزشکش میدونه حالش چطوره؟؟؟نمیدونه دیگه!اگه دقیق میدونست فورا دارو جدید تجویز میکرد و در عرض 1 ماه محمدو 180 درجه برعکس میدیدی!
حالا خوب گوش کن درسته سنم ازتون کمتره اما جای خواهرم هستی.:72:خوب گوش کن من دوباره دارم بهت پیشنهاد میدم.انجامش بده مطمئن باش معجزه میکنه!
اگر محمد داروهاش را تمدید میکنه و پزشک ثابتی داره خودت به تنهایی یک نوبت بگیر و برو پیشش.تمام این حالات را بهش بگو.اون تا ببینه مطمئن باش میفهمه که دارو یا باید عوض بشه یا دوزش تغییر کنه.اتفاقا در مورد میل جنسی هم بهش بگو.اون پزشکه و خیلی راحت با یک داروی دیگه معجزه میکنه!:227:
بعد از اینکه با پزشکش صحبت کردی،به مادر محمد بگو بیاد خونتون.قبلشم با مادر خودت صحبت کن که باید مادر محمد،محمد را راضی کنه که بریم روانپزشک.
شما و مادرتون نباید به مادر محمد هم سرکوفت بزنید.شما آروم بهشون بگید که محمد را راضی کنه همراه با شما برید روانپزشک تا وضعیت روحی و جسمی محمد را ببینه و دارو را تجویز کنه.(قبلش شما به دکتر گفتید که حالاتش چطوره و نیازی نیست جلوی محمد حالاتشو بگید چون ممکنه عصبانی بشه)
یک چیزی هم بهت بگم بنا به تجربمه!
افراد افسرده وقتی از افسردگی خارج میشن و اونم اگر همسرشون کنارشون باشه یک عمر بهت محبت میکنند و هیچوقت پیگیری هاتو فراموش نمیکنه:310:
امیدوارم ایندفعه انجامش بدی:72::104::310:
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
دوستان عزیز فک کنم من امشب خواب ندارم
از طرفی مادرم هم مریضه و فردا قراره بریم آزمایش درسته مشکل حادی نیست ولی ...
از همه کسانی که برام پست زدن ممنونم
فرهنگ جان راستش رهایی از وضعیت موجود ضروریه حالا چه اینوری چه اونوری
آریانا جان شاید حرف شما درست باشه ولی این مسئله کار من به تنهایی نیست، یعنی من به مادرشم گفتم من اگه تونسته بودم کاری بکنم تو این دوسال میکردم، به خدا تشویق تنبیه همه راهی رو امتحان کردم ولی به هیچ کدوم جواب نداد چون خودش نمی خواست خوب بشه و از احوالانش راضی بود
جویای نیمه گمشده عزیزم من دو ساله دارم این شرایطو تحمل میکنم باور کنید خودمم دوست ندارم جا بزنم ولی توانی برام نمونده اعتماد به نفس؛ امید ها و آرزوهامو بربادرفته می بینم
فوتر عزیز من دفعه قبلم راهنماییتو با دقت خوندم که دلسوزانه تلاش کرده بودی که کمکم کنی
عزیزم چیکار کنم من تا تهران باهاش رفتم ولی خوب این حتی تلفنی به دکترش احوال نگفت! اونقدر بهش گفتم برو دکتر و سعی کردم که دیگه خودم از دست خودم خسته شدم
فعلا که قرار شد خانواده ش این کارو بکنن یعنی دکتر پیدا کنند با مشاور خوب و بفرستند سراغش
شاید من صبور نیستم ولی دوستان از پا افتادم
دو سال سختی بی محبتی زندگی غیر عادی دیگه از پا انداخته منو
از طرفی یه خانواده عوام و یه مادر سیاستمدار که حرفهاشو غیرمستقیم میگه و جاهل و بی سواد که فکر میکنه با دست روی دست گذاشتن مسئله حل می شه و نشسته و داره میبینه که پسرش داره از بین میره
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
سابینا عزیز خیلی خوشحالم که دارن تلاش میکنند.
سابینا خواهر مهربونم روانپزشک مثل پزشک کلیه یا قلب نیست که احتمال 50-50 بده.پای محمد پیش روانپزشک باز بشه و از قبلش با روانپزشکش هماهنگی داشته باشید و وضعیتش رو بهش بگید (چون ممکنه خودشو خیلی مهربان و عادی و شاد نشون بده پیش دکتر)خود دکتر با یک دو نسخه زندگیتونو زیر و رو میکنه.:104::310:
بعد که مشکلتون حل شد بعد 2 ماه میخندید به هم که دیدی داشتیم چیکار میکردیم؟؟؟؟:311:
بعدم که ایشالله عروسیتون:323::104::43::72:
سابینا ضمنا این لینکایی که بهت میدم حتما بخون کمکت میکنه فردی را که در افسردگی هست بشناسی.چون واقعا دست خودش نیست و تا کسی افسرده نشه و نباشه نمیتونه کامل بفهمه چی میکشه بیمار.
اینا را حتما بخون خیلی خیلی به دردت میخوره.
http://www.mardoman.net/?sn=articles&pt=full&id=200
http://www.mardoman.net/life/allaboutdep/
به شدت بهت توصیه میکنم موضوعاتی که در لینک زیر است را بخوانی!خیلی خیلی بهت توصیه میکنم!بخون ببین خیلی چیزا دستگیرت میشه و خیلی چیزا را یاد میگیری:
http://www.mardoman.net/?sn=search&search[keyword]=%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DA%AF%DB%8C&submit _search=search&submit_search.x=0&submit_search.y=0 &submit_search=search
ما کنارتیم! من شک ندارم که قضیه خیلی راحت حل میشه.فقط روانپزشک.ولاغیر:104::72:
اینجا هم یه سری برات میذارم
http://www.mardoman.net/?sn=articles&pt=full&id=1436
http://www.niksalehi.com/public/archives/138300.php
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
سابینای عزیز
ایشون نیاز بوده اول معالجه شوند بعد به سوی ازدواج بروند ، اینکه بعضی خانواده ها در اینجور شرایطی تصور می کنند با ازدواج ، فرزندشون بهبود پیدا می کند ، نمی دانند که در این شرایط باری بر بار روانی اون ( بخاطر مسئولیتهای زندگی و استرسهای آن ) اضافه می کنند . شما هم به نظر میرسه در شناخت دقت نداشتی تا این مشکل را پیش از بله گفتم بسنجید .
حال چه باید کرد :
عزیزم شما نیاز اکید داری که توانائیها و میزان صبر و بردباریت را بسنجی . و همچنین وضعیت بیماری ایشان را با پیامدهایش در زندگی بررسی کنی ، و با نظر به وضعیت موجود نه احتمالات آینده ، تصمیم بگیری .
یعنی شما محمد را همینی که هست در نظر بگیر و شرایط زندگی و خودت را با این وضعیت بسنج و در این صورت تصمیم بگیر ادامه دهی یا خیر .
موفق باشی
.
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
آقای فوتر عزیز
اینکه اینقدر به فکر من و زندگی من به عنوان یه همنوع هستید نشون میده که شما چقدر مسئول و با وجدان هستید، من حرفهای شما رو قبول دارم که بسیاری از کارهای محمد از افسردگیش نشات میگیره و شاید در صورت رفع این مشکل رفع شدنی بسیاری از مسائل زندگی منم بهتر بشه، لینکهایی که فرمودین مطالعه خواهم کرد، ولی با توجه به بی اعتمادی و بدبینی محمد نسبت به من که به قول مشاور اینهم از افسردگیش نشات میگیره تلاش های من دست تنها تو این دو سال کارساز نبوده، به علاوه این که من هم در این دوسال بعضا از وضعیت خسته شدم و تندی کردم که اینهم باری بر مشکلات بوده، بنابراین بهتر دونستم به خانواده اش هشدارهای لازمو بدم و دعوت به همکاری بکنم، ولی متاسفانه خانواده طرف من یک خانواده بی سواد وجاهل هستند که مادرشوهرم فکر میکنه دانای کل هست و به گفته خودش چون مثلا زندگی سکینه خانوم و فاطمه خانومو دیده دیگه از صد تا مشاور و روانشناس هم خبره تره، این وضعیت خانواده ش و نفوذی که بر محمد دارن به نوعی بیشتر وقت ها تلاش های منو خنثی می کنه
فرشته مهربان عزیز
به تاپیکم خوش اومدی، حرف حق گفتی چی بگم، متاسفانه من عجله کردم و مهمتر از اون مهارتهام و هوش اجتماعیم به قدری ضعیف بود که نفهمیدم قضیه از چه قراره، ولی بیشتر از این به قول شما این باور سنتی که باازدواج مشکلاتی مثل اعتیاد، بی مسئولیتی ، سرطان و ... یک پسر حل مشه متاسفانه بدجوری تو جامعه ما ریشه انداخته و هر روز هم داره قربانی میگیره، قربانی هایی در شرایط بدتر از من دخترهایی که سنشون کمه یا استقلال ندارن و متاسفانه گاها مجبور می شن تا آخر عمر این زندگی معیوبو تحمل کنن و زندگی بچه ای رو هم به خطر بندازن
فرشته جان آخه چی می شد من دو سال قبل با همدردی آشنا می شدم؟:302: مطمئنم اگر اینجا رو دو سال قبل می شناختم این وضعیت برام پیش نمیومد:302:
ولی خوب کاری هست که شده و متاسفانه زمان رو نمیشه به عقب برگردوند
من منظورتو فهمیدم عزیز جان ، یعنی می گی به وضعیت موجود فکر کن و فرض کن تا آخر همین وضعیت خواهد بود بعد تصمیم بگیر و به تغییرات احتمالی آینده دل نبند ... چشم!
RE: دیگه به پایان خط رسیدیم
در اين دنيا هيچ رويدادي اتفاقي نيست .
به بي نهايت فرصت خود باور داشته باش و در حسرت گذشته اي كه گذشته و تنها اي كاش باقي گذاشته نباش .
تو هر لحظه و هر آن ، صاحب و اختيار دار لحظات خود هستي .
اين تويي كه بايد تصميم بگيري و انتخاب كني و فرصت هايت را دريابي . انتخاب با توست كه در زمان حال چگونه زندگي كني و براي آينده چگونه برنامه ريزي كني .
حال خودت را درياب و براي آينده بر مبناي دانسته ها و مهارتها و توانايي هاي رو به رشدت برنامه ريزي كن .
از خداوند برات آرامشي را درخواست مي كنم كه در زير سايه ي اين لطف الهي بتواني بهترين تصميمات و انتخاب ها را داشته باشي . انتخاب هايي كه خودت را وادار به ذوب شدن نكني .