آیا میشه یه خانم ازدواج کرده باشه و هنوز باکره باشه؟؟؟؟؟؟؟؟

با سلام
من سوالم رو در تاپیک های پایین مطرح کردم ولی این مورد من کمی خاصه////
این خانم ادعا میکنن که خودشونو حفظ کرده اند و..... و ازدواج اونها همش زور بوده
والان دختر هستند.
1)آیا ممکن هست؟؟؟؟ چطور ثابت میشه؟؟؟؟امکان نداره کاری بکنه که ما نفهمیم؟؟؟
2)این ازدواج در 15 سالگی ایشون بوده و الان 23 سالشونه و خواستگار هم زیاد دارن و همشون هم مجرد هستند ولی هیچ کس به غیر از من و خودش و خدا نمیدونه این موضوع رو اینجور که میگند و دلیل گفتنشون هم میدونم به خاطر علاقه ی این خانم به من بوده برای اینکه فکر نکنم برای من نقشه کشیده بوده او اول چون این موضوع رو من بعد از مدتی ازشون فهمیدم!میتونم برم و از همسر قبلیش که 6 ماه فقط باهم ارتباط داشتن بپرسم این موضوع رو؟؟؟؟
3)برای خودم هم این موضوع خیلی مهمه که این خانم دوشیزه باشند ولی خانوادم ترسوندنم که نکنه رفته باشه پزشک و .....خواهشا راهنماییم کنید.
4)برای تحقیقات چکار کنم؟چی رو بپرسم؟چون این خانم هم چادر میزده و هم مانتویی بوده از اونجایی که من خیلی برای مهمه چادر و الان بعد از اینکه فهمیده من از چادر خیلی خوشم میاد و یک اصل هست برام دیگه چادر میزنه ولی چون من کم ذسترسی دارم بهش میترسم که فقط جلوی من این کارو کنه و بقیش نزنه!چطور میشه به صداقت این خانم ایمان بیارم؟؟؟؟؟
چون این موضوعات منو دودل کرده!!!!!!!
خواهشا کمک کنید:316::316::316::316::316:

خيل ساده اس اگه فقط 6 ماه با هم بودن چرا امكان نداره كه باكره باشه!!!!

چيز عجيبي نيست... افرادي هستند كه در دوران عقد هم كه مثلا يه سال يا دو سال طول كشيده با هم رابطه ي كامل نداشتند!!

دوست عزیز من جوابتونو کامل تو اونیکی تاپیک دادم
ولی الان به نظرم رسید که شما باید برای این ازدواج صبر کنید
چون از همین الان می بینم که تردید عین خوره افتاده به جونتون
شاید دختر مورد علاقه شما هیچ رابطه ای با این آقا نداشته
ولی شما با این فرض جلو برید که ممکنه یک رابطه سطحی در بین بوده
ببینید اینو می تونید هضم کنید یا نه
اگر اینو بتونید هضم کنید پس هیچ بیدی نمی تونه شما رو بلرزونه
نه حرفهای اطرافیان ( که لزومی نداره بعد ازدواج شما کسی از نامزد قبلی این خانوم اطلاعی داشته باشه چون قضیه مال جند سال پیش هست )
نه حرفهای متعصبانه پدر و مادرتون
راستی شما خودتون ایراد و اشکال ندارید؟ یا کامل و بی عیب و نقص هستید؟ چرا باید رابطه ای که در 15 سالگی اتفاق افتاده برای شما اینقدر مهم باشه؟ مگه همه چیز یک زن در یک قسمت بدنش متمرکز شده؟ مگه ارزش و بهای یک انسان به داشتن و نداشتن رابطه هست؟

من نمی خوام با این حرف هام شما رو به قبول این قضیه سوق بدم، ولی یک بار برای همیشه تحقیقاتتون رو بکنید و تصمیمتون رو بگیرید و از این حرفهای پدر و مادرتون چیزی به خانوم نگید چون خیلی ناراحت کننده هست

دوست عزیز
حالاشماچه اصراری به ازدواج بااین خانوم دارید؟وقتی بهش شک دارید!:163:مطمئن باشیدبااین شک وتردیدها نمی تونیدزندگیتون روپیش ببرید.
من جای شمابودم می رفتم دنبال کیسی می گشتم که کاملامورداعتمادخودم وخانوادم باشه وقبلاهم نامزدنکرده باشه.چون اینجوری که معلومه حرفای خانواده خیلی تأثیرگذارندواین آینده تون بااین خانوم روازهمین الان تهدیدمیکنه حتی اگه باورتون بشه که قبلاباکسی ارتباط نداشته.
درضمن وقتی دونفرازهم جدامیشن حتماهیچ وجه مشترکی بینشون نبوده ووقتی ازهم جداشدن پای حرف هرکدوم بشینی فکرمیکنی بیگناهه وحق کاملابا اونه.پس اگه بخواهیدبانامزدقبلی این خانوم دراین موردصحبتی بکنیدمطمئن باشیدبیشتربدبین ترمیشید که شایدهم اصلاواقعیت نداشته باشه.

نه من آدم کله خرابی هستم
و چون مطمئن هستم که اگه صد نفر دیگه هم انتخاب کنم آخریش این خانومه ولی حرفای خانواده ی من منو ازار میده.چرا نباید باورشون بشه که این خانم نه تو دوران عقد نه در ازدواج به این اقا علاقه ای نداشته و همش از سر زور و اشتباه پدر ومادر ها بوده و گر نه اگه علاقه ای بوده این خانم نباید وضعیتش مثل الان باشه و دوشیزه باشه.خیلی از خانم ها دوست دارن همچنین چیزی رو امتحان کنن ولی برای خودم خیلی جالبه ایشون تو اون سن 15 سالگی اینجور خودشو حفظ کنه و در مقابل تمام خواسته های اون مرد بایسته این برای من ارزشه ولی برای پدر و مادر من میگن اگه فرشته باشه و پرنس چون یه بار فقط و فقط اسم یکی دیگه رفته تو شناسنامش این از لحاظ ما رد هست ولی من میگم اونو دوست دارم ولی بازم حرف خودشونو میزنن.
مثلا دیشب تهدید کردن که دور ما رو خط بکش و از زندگی ما برو بیرون
به نظر شما من چکار کنم
عشق خودمو بکشم و فدای خواسته هایی که اصلا میدونم یک درصد هم اون چیزی نیستن که من میخوام بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با اون ها باید چطور حرف بزنم؟؟؟؟
:323::323::323::316:

دوست عزیز بهتره که به یک مشاور مراجعه کنید تا اونجا هم ببینید واقعا به این خانم علاقه دارید یا نه و هم اینکه چطوری پدر و مادرتونو راضی کنید چون رضایت آنها و پذیرفتن آن دختر توسط خانواده شما خیلی مهمه وگرنه یک عمر زندگی خودتون و اونو خراب می کنید در رابطه با ازدواج قبلی ایشون شما فرض کنید ایشون رابطه داشتن و اینطوری به ایشون نگاه کنید و ببینید میتونید ایشون بپذیرید یا نه در غیراینصورت شاید همین موضوع هم در آینده برای شما مشکل ساز بشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سابینا

دوست عزیز من جوابتونو کامل تو اونیکی تاپیک دادم
ولی الان به نظرم رسید که شما باید برای این ازدواج صبر کنید
چون از همین الان می بینم که تردید عین خوره افتاده به جونتون
شاید دختر مورد علاقه شما هیچ رابطه ای با این آقا نداشته
ولی شما با این فرض جلو برید که ممکنه یک رابطه سطحی در بین بوده
ببینید اینو می تونید هضم کنید یا نه
اگر اینو بتونید هضم کنید پس هیچ بیدی نمی تونه شما رو بلرزونه
نه حرفهای اطرافیان ( که لزومی نداره بعد ازدواج شما کسی از نامزد قبلی این خانوم اطلاعی داشته باشه چون قضیه مال جند سال پیش هست )
نه حرفهای متعصبانه پدر و مادرتون
راستی شما خودتون ایراد و اشکال ندارید؟ یا کامل و بی عیب و نقص هستید؟ چرا باید رابطه ای که در 15 سالگی اتفاق افتاده برای شما اینقدر مهم باشه؟ مگه همه چیز یک زن در یک قسمت بدنش متمرکز شده؟ مگه ارزش و بهای یک انسان به داشتن و نداشتن رابطه هست؟

من نمی خوام با این حرف هام شما رو به قبول این قضیه سوق بدم، ولی یک بار برای همیشه تحقیقاتتون رو بکنید و تصمیمتون رو بگیرید و از این حرفهای پدر و مادرتون چیزی به خانوم نگید چون خیلی ناراحت کننده هست

---

درود سابینا خانم.
با صحبت هاتون کاملا موافقم.
ولی مردای ایرانی خیلی به رابطه ریزبین هستن حالا درست یا غلطشو نمیشه کسی بگه چون هرکسی دیدگاه خودشو داره ولی در کل توی ایران آقایون دوست دارن با دخترهایی ازدواج کنن که تا بحال با کسی نبودن ولی کسی نیست از همین آقایون بپرسه شما چی؟بودید با کسی یا نه؟؟چرا برای خانما اینجویه ولی آقایون حساب نیست؟
ولی دیگه این باور و دید توی جامعه ایران هستش:303:

فوتر عزیز
دقیقا منظور من هم اینه که این آقا کاری نداشته باشه که حقیقت چیه بلکه به واقعیت توجه کنه
حقیقت اینه که نباید جامعه ما اینطوری برخورد میکرد با این مسئله و هزاران حرف دیگه که شما هم اشاره کردید
واقعیت اینه که پسرهای ما اینطوری بار اومدن و با روح و خونشون این باورها عجین شده بنابراین باید این آقای عزیز خودشونو بسنجه و ظرفیتشو و صد در صد طبق اون تصمیم بگیره چون به قول شما ناخودآگاه رو نمی شه کنترل کرد و ممکنه ناخودآگاه این آقا بعدها اذیتش کنه