برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
سلام به دوستان عزیزم
من امروز این سایت رو پیدا کردم و امید وارم بتونم باهاش مشکلم رو حل کنم
من با همسرم 4 ساله که ازدواج کردم و از من 10 سال بزرگتره و من الان 28 سالمه
یه نکاتی هست که باید بگم
1- اون سیگاریه و به من قول داد که برای زندگیمون ترک میکنه ولی تا حالا نکرده
2- اون آدم عصبیه و برای چیزای خیلی کوچیک زود از کوره در میره
3-با اینکه ازش میخوام تو کارای خونه کمک کنه اما میکه من بیرون کار میکنم و تو و خونه
4-برای آشتی سعی نمیکنه مشکل و ناراحتی رو بدونه و حل کنه همیشه ابزارش بوسه و بغل و بزور بخند دیگه اما اگه من به ناراحتی خودم ادامه بدم قهر میکنه و دیگه سراغم نمی آد
-همیشه موقع بگو مگو مشکلات قبل براش تازه میشه واسه همین هیچوقت مشکلمون حل نمیشه
تازه اونا که من فکر مردم حل شده سر باز میکنه
5-به خانوادش وابسته است و هیج وقت بهشون نه نمیگه اما به من به راحتی میکه نه
بریم بیرون ؟ اینو بخریم ؟ بهم پول میدی؟باهام میآی؟ همیشه اولویت خانوادشن همیشه منو قانع میکنه که خودم بگم نه اگه ام نگو و اون کارو بکنیم از دماغم میآرم همش اخم میکنه و میکه قیافم اینطوزیه
-هیچوقت علت ناراحتی ام رو بهش نمیگفتم اوایل چون تعصب خاصی رو خانواده اش داشت تا اینکه به مرور سعی کردم ناراحتی ام رو درباره خانوادش بهش بفهمونم اولاش سعی میکرد ناراحتی ام رو درک کنه و از دلم در بیاره اما یواش یواش هر وقت نارارحت میشدم از موضوعی میگفت دوباره دنبال مشکل میگردی برای دعوا
6-بخاطر بگومگو هایی که داشتیم یه مدت نسبت به هم سرد شده بودیم اون فقط تو دوهفته اول غقدمون به من ابراز احساسات میکرد تو جریانای عروسی یه کم از این حالو هوا افتاد همیشه هم تو دعوا میکه برو خونه بابات بیام تکلیفت رو معلوم کنم
-وقتی عصبی میشه منو به درو دیوار میکوبه و با اینکه بعد از آشتی میگم بهش ناراحتم از این موضوع دوباره وقتی دعوامون میشه این کارو میکنه
دیگه مشاجره شده بود عادتمون اما یه 2 ماهی بود هم من هم اون داشتیم سعی میکزدیم که به احساس هم احترام بزاریم نا راحتی پیش میآـمد ولی به مشاجره کشیده نمید یه سفر خانوادگی رفتیم و احساس کردم تو این سفر رابطمون با هم بهتر شده
من درباره مشکلات زندگیم با هیچکس حتی خانواده خودم حرفی نمیزنم اما تو دعوایی که چند روز پیش داشتیم و گفت به بابات بگو بیاد ببردت بیام تکلیفت رو روشن کنم دیگه مثل همیشه نتونستم با خودم کنار بیام و کاری کنم کار به اینجا نکشه -چون فهمیده من دوست ندارم کسی بفهمه- همیشه همینو میگه با خودم گفتم تا کی میخواد این حرف رو تکرار کنه و من همچنان بمونم برای همین وقتی زنگ زد به مامانم که بیاین مخالفتی نکردم
حالا من چند روزه خونه مادرم هستم و اون اصلا سراغی نگرفته من واقعا نمیدونم باید چه کنم یه بار تو خونه باهاش قهر کردم تا 10 روز با من حرف نزد تا خودم پا پیش گذاشتم
دوست ندارم همش با کوچکترین مشکل بگه دیگه بریدم دیگه نمیتونم تحمل کنم و برو بیام تکلیفتو معلوم کنم ومن تو خونه خودم اضافی باشم
دوستم نداشتم که مادر پدرم میفهمیدن و حالا بعد از این جریانات من چکار کنم که این قهر عادی نشه و اون دیگه به من این حرفا رو نزنه
اون آدم مهربونیه وقتی اوضاع روبراه باشه و همه چی وفق مرادش باشه شوهر خوبیه خیلی هم خوبه اما امان از روزی که بخواد بد بشه من واقعا بلا تکلیفم چیکار کنم مغزم هنگ کرده
لطفا کمکم کنین
ممنون
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
دوست عزيز به نظرم بهتره اين بار دست نگداري تا خودش به فكر يه چاره بيفته...خدارو شكر كه بچه اي در كار نيست صبر كن و بذار زمان مشكلات رو حل كنه...بهتره اقدامي نكني تا ببيني نظرش به ادامه زندگي با شماست يا نه...
صبور باش.
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
سلام دوست عزيز. افراد عصبي هنگام عصبانيت تحمل شنيدن هيچ حرفي رو ندارند. مخصوصا حرف هايي كه بد موقع باهاشون مطرح شه. اول اينكه سعي كنيد هر حرفي رو سنجيده و با سياست در موقعيت مناسب مطرح كنيد. ثانيا اگر كارتون به دعوا كشيد سكوت كنيد و بذاريد آروم شن و اونوقت راحت ميتونيد در آرامش ايشون دلايلتون رو مطرح كنيد. بهتره بدونيد نه تنها همسر شما، بلكه اكثر آقايون تعصب زيادي رو خانوادشون دارند و خوششون نمياد از خانوادشون بد بشنوند. پس از انتقاد كردن از خانواده همسرتون نزد ايشون صرف نظر كنيد. (بهتره هيچ جا مطرح نكنيد).
عزيزم بايد قهر كردن به جا و آشتي كردن هم به جا باشه تا شخصيتتون حفظ شه. در آخر از شما ميخوام به آرامي و در موقعيت مناسب به همسرتون بگيد كه عصبانيتشون شما رو ميرنجونه و ازشون بخواين به روانشناس مراجعه كنند و همچنين با هم به مشاوره بريد بد نيست.
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
از شما دوستای عزیز که جواب دادین ممنونم قصد مشاوره حضوری رو چندین بار با هم داشتیم اما از پس هزینه هاش بر نمیاومدیم که بخوایم بریم خودش هم علاقمند به این کار بود اما هزینه زیادی داشت که نشد برای همین هم من اومدم تو این سایت تا مشکلم رو مطرح کنم
در ضمن یه موضوعی هست من دختر آرومی بودم اوایل ازدواج ولی رفته رفته با گذران زندگی کمی صبرم کم شده و این باعث میشه زود عصبی شم و شوهرم تحمل عصبی شدن من رو نداره و میخواد نشون بده که من از تو عصبی ترم
احساس میکنم این طور فکر میکنه که اقتدارش به عصبی بودنش بستگی داره هرچی اون بیشتر اینم بیشتر...
اوایل که زیاد بهش شکایت نمیکردم نسبت به دلخوریهای پیش اومده و تقاضایی نداشتم ولی کم کم بهش ناراحتیام و دلایلش رو میگفتم و با بهبود وضع مالی خواسته هام رو مطرح میکنم همسرم بهم میگه عوض شدی انگار یکی داره بهت یاد میده و فکر میکنه من تو اینتر نت باکسی که بهم خط میده مشورت میکنم ولی اینو درک نمیکنه هرکسی تو هر شرایطی خواسته های مختلف داره
بازم ممنونم که کمکم کردین ما امروز یه مهمونی از طرف خانواده شوهرم دعوت بودیم که همه بودن اما من بخاطر این اوضاع نتونستم برم احساس بدی دارم چون همشون اینطوری فهمیدن ما با هم قهریم از همسرم خبر ندارم و این منو کلافه کرده هر وقت یادش می افتم گریم میگیره واقعا موندم چه کنم
بازم ممنون از محبت شما
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
شايد بد نباشه خانوادش بفهمن و پادرميوني كنن تا موضوع حل بشه....نگران نباش الان در حال كلنجار رفتن با خودشه كه برم دنبالش يا نرم....كاري نكن و اين يه بار رو صبر كن تا خودش دست به كار بشه
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
سلام:72:
من مشاور نیستم و نظر شخصی خودم رو می دم امیدوارم بتونم کمکی بهت بکنم.
از اینکه به فکر زندگیت هستی و اینطور برای حفظ آبروی خودت و همسرت ارزش قائلی خوشحالم. :104:
سعی کن عزت خودت رو حفظ کنی و بی احترامی های همسرت باعث نشه که عزتت از بین بره. تا یک هفته صبر کن و اگر همسرت اقدامی نکرد از پدرت بخواه که تصمیم بگیره. ایشون تجربه بیشتری دارند و احساس مردها رو بهتر درک می کنن.:305: پدرتون نباید اجازه بده شما بلاتکلیف خونشون بمونین و باید به همسرتون بگن که بیان و تکلیف شما رو روشن کنن.
این تکلیف روشن کردن می تونه آشتی کردن :43: و برگشتن به خونتون با رعایت شرط و شروط پدرتون باشه و یا خدایی نکرده جدا شدن با گرفتن حق و حقوقتون که البته مشکلات همسرتون اونقدری نیست که به این مرحله برسید.
به نظر من در شرط و شروط آشتی کردن می بایست سخت گیر باشید. البته برای ترک سیگار فشار وارد نکنید چون اینکار اون رو بیشتر عصبی می کنه و برای کار خونه هم اصرار نکنید، وقتی روابطتون بهتر شد به این دو موضوع بپردازید. ولی اینکه گفتید شما رو به در و دیوار می کوبه اصلا موضوع قابل بخششی نیست و در رابطه با این موضوع اگر صلاح دونستید با خودش، پدرتون و نهایتا خانواده اش صحبت کنید.
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
سلام دوستان
از همه برای اینکه به من جواب دادین ممنونم الان که تقریبا 1 هفته است من خونه بابام هستم اون اصلا سراغی از من نگرفته تو این مدت مادرم یه بار باهاش حرف زده و نهایتا اون با مادرم تماس گرفته و پیشنهاد رفتن پیش مشاوره داده
حالا ما قراره بریم مشاوره ولی نمیدونم کجا برم یه جا که خصوصی بود زنگ زدم گفت مشاور خوبمون دکتره و ساعتی 35 تومنه اما ما نمیتونیم با این مبلغ بریم تازه واسه چند وقت دیگه وقت داد...
اگه دوستان منو درباره مرکز مشاوره راهنمایی کنن ممنون میشم
دولتی باخصوصی بجز قیمتشون چه فرقی دارن یا مدرک روانشناس چی باشه چه فرقی داره در ضمن من تهران هستم
باز هم سپاسگزارم .....
RE: برو خون بابات تا بیام تکلیفت رو روشن کنم
تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
تلفن 66963946 ، نمابر 66963947
مرکز مشاوره توحید
تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833
مرکز مشاوره راه بهتر
چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434
این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.