نمی خوام دوستش داشته باشم
سلام، چه انجمن خوبی دارین:72:
راستش نمیدونم این موضوع رو باید کجا مطرح کنم، اگه اشتباهی اومدم بذارین به حساب تازه کار بودنم!!!!!!!!!!
خب من یه دختر 25 ساله هستم که نمیگم موقعییتم خوبه ولی این چیزیه که دیگران میگن!!!! خیلی سر زنده تقریبا از هر چیزی بهانه ای برای شاد بودن میسازم دیگران از اینکه با من باشن خوشحالن. تو یه دانشگاه خیلی معتبر یه رشته ی دهن پر کن:311: می خونم ، دیگران خیلی روم حساب میکنن (
ولی خب در رابطه با آقایون خیلی حریم دارم. اصلا برام مهم نیس که بدونم پشت نگاههایی که کم هم نیستن چی میگذره؟!!!!!!! اصلا اصلا اهل دوستی نیستم میدونم چیزی توش نیس تازه از سن و سال منم گذشته:311: ولی پسرارو خوب میشناسم یعنی اینجوری نیس که پسر ندیده باشم ( وای چقدر مقدمه)
مشکل من با یکی از همین پسراس. اصلا راجع بهش چیزی نمیگم چون مهم نیست. مهم منم که انگار با خودم غریبه شدم. تقریبا همیشه بهش فکر میکنم:302: گوشم به اسمش حساس شده.با اینکه ظاهرا چیزی تو رفتارم تغییر نکرده ولی درونم غوغاست:302: الان بیشتر از دو ساله . مدت زیادیه و من برای اولین بار تو زندگیم حریف احساساتم نمیشم. این برای آدمی مثل من این فاجعه س:320:.
دعا میکنم که ازدواج کنه بره یه جایی که نبینمش ولی خب چه فایده ندیدنشم دردی ازم دوا نمی کنه. تازگی ها حتی دیگه نگاهش نمی کنم نه خودم میرم جلو و نه به اون اجازه میدم نمی خام کسی عقلمو بدزده!
غرض از درد آوردن سرتون این بود که واقعا هیچ راهی نیس که من اونو فراموش کنم؟
میدونم مشکلم نسبت به مشکلات دیگران هیچه ولی واقعا زندگی با این وضعییت خیلی برام سخته لطفا کمکم کنید
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
سلام
چرا نمی خوای دوستش داشته باشی؟
چرا دوستش داری؟
چرا می ترسی؟
دوست داشتن دیگران یه حس قشنگ هست که نباید از خودت بگیریش. در مورد این آقا بیشتر توضیح بده. اینایی که گفتی خیلی مبهم بود.
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
آره میدونم که دوس داشتن خوبه. حق با شماست.
ولی من نمیخام خیال بافی کنم. اصلا در مورد احساس اون به خودم اطمینان ندارم. حدس میزنم اونم مثل بقیه بدش نیاد از من. ولی من هرگز از اونایی نیستم که بره جلو با طرف حرف بزنه.
می دونم اونم مغروره به اضافه اینکه خب اونم خیلی تو چشمه.
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
- شما از کسی خوشتون اومده که از احساسش نسبت به خودتون خبر ندارید.
- برای دختر اصلا خوب نیست که پیشنهاد دهنده و شروع کننده ی رابطه باشه.
- ایشون اگر مایل بودند توی این دو سال قدمی برمی داشتند، پس تمایلی به شما ندارند.
- ربطی به غرور پسر ندارد. اگر مطمئن باشد می خواهد جلو می آید.
- سعی کن کامل فراموش کنی و اگر امکانش هست نبینیش. مثلا واحدها و کلاسهای متفاوت از ایشون بردار و ...
- اولین و مهم ترین راه فراموش کردن ایشون خواستن است. اگر بخواهی می شه.
موفق باشی
:72:
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
سلام دانوب عزیز
به تالار خوش آمدید :328:
به عنوان پاسخ سوال شما :
برای فراموشی ِ ایشان ، شما می توانید کار های خیلی زیادی انجام دهید.کافی است فقط سرگرم باشید و کمتر با خودتان خلوت کنید.با دوستانتان رابطه ی بیشتری برقرار کنید.به مسافرت بروید.برای زندگی و آینده ی خود برنامه ریزی و تعیین هدف کنید و در جهت رسیدن به آن تلاش کنید .برای مثال "قبولی در آزمون کارشناسی ارشد" ، "به دست آوردن موقعیت شغلی مناسب" و ... می توانند یک هدف باشد.
امیدوارم همواره شاد باشید
:72::72::72:
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
سلام، خوش آمدید.
خب من فکر می کنم شما به این پسر علاقه مند شدید ولی خودتون نمی خواهید این مسئله رو قبول کنید.
سعی می کنید طوری رفتار کنید که این اتفاق نیفتاده و می خواهید احساساتتون رو زیر پا بگذارید، ولی نمی توانید.
البته این حس به نظر من خیلی حس زیباییست. ولی خیلی باید حواستون رو جمع کنید، چون خدایی نکرده ممکن است ضربه بدی به شما بخورد.
البته به نظر من شما نباید که احساساتتون رو زیر پا بگذارید و ایشون رو فراموش کنید. زیاد هم با این حرف موافق نیستم که ایشون از شما خوشش نمی آید وگرنه تا حالا خودش پا جلو گذاشته بود. هیچ چیز معلوم نیست. شاید او تا به حال رویش نشده. و شاید هم تا حالا زیاد متوجه شما نشده. البته شاید کمی عجیب باشد که شما از او خواستگاری کنید! ولی قرار هم نیست چنین کاری بکنید و اصلاً نیازی به این کار نیست. شاید شما یکی دو بار به بهانه ای سر صحبت را با او باز کنید (مثلاً راجع به درس)، یا اینکه کاری کنید او 2-3 بار متوجه نگاه شما شود. اون وقت به شما فکر خواهد کرد و شاید حرکتی کند.
ولی قبل از همه اینها شما باید تکلیف خودتون رو با خودتون روشن کنید. و بعد هم به نظر من وقتی حرف ازدواج است، باید سعی کنید احساسات خودتون رو کنترل کنید. وگرنه وقتی که ایشون پا جلو گذاشتند، شما به جایی اینکه بتوانید او را بشناسید و به مسائل بسیار مهم دقت کنید، بیشتر درگیر احساساتتون خواهید بود و این خیلی خطرناکه.
پس به نظر من شما نه ناامید شوید و نه اینکه گرفتار احساساتتون بشوید. اول در مورد او تحقیق کنید، شاید برای شما مناسب بود. شاید هم اگر کمی بیشتر دقت کنید، متوجه یک سری مسائل شوید که معلوم شود او کسی نیست که می خواهید.
امیدوارم تونسته باشم شما را کمک کنم.
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
دانوب عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
سلام، چه انجمن خوبی دارین:72:
خوبی از شماست عزیزم
نقل قول:
خب در رابطه با آقایون خیلی حریم دارم. اصلا برام مهم نیس که بدونم پشت نگاههایی که کم هم نیستن چی میگذره؟!!!!!!! اصلا اصلا اهل دوستی نیستم میدونم چیزی توش نیس تازه از سن و سال منم گذشته:311: ولی پسرارو خوب میشناسم یعنی اینجوری نیس که پسر ندیده باشم ( وای چقدر مقدمه)
:104::104::104:
نقل قول:
. تازگی ها حتی دیگه نگاهش نمی کنم نه خودم میرم جلو و نه به اون اجازه میدم نمی خام کسی عقلمو بدزده!
این یعنی بستر زدایی
آفـــــــــــرین :104::104::104:
نقل قول:
غرض از درد آوردن سرتون این بود که واقعا هیچ راهی نیس که من اونو فراموش کنم؟
چرا عزیزم هست ، راهش توقف فکره .
ازتکنیک توقف فکر بهره ببر ، بستر زدایی ( دوری از مواجهه و هر مکان و وسیله ای که تداعی ایشونه ) را به خوبی در پیش گرفته ای . توقف فکر را هم به کار بگیر ، یعنی هر وقت ذهنت طرف اون میره ایست بده و فکر و ذهنت رو به چیز دیگه ای معطوف بدار .
وقتت رو هم با فعالیتهای مفید و بخصوص همراه با فعالیت جسمی پر کن که فراغت برای درگیری ذهنی نداشته باشی . اگر خواستگار داری هم به اونها میدون بده و بررسی کن >>> این یعنی : تمرکز زدایی
موفق باشی
پاورقی
======
دوستان عزیز
لطفاً در چهارچوب سئوالی که مراجع طرح کرده روشن و واضح راهنمائی بفرمایید و از حاشیه و بخصوص طرح نظرات شخصی حاشیه ای پرهیز کنید تا باب و مسئله جدیدی در ذهن مراجع شکل نگیرد ( و آشفتگی وی بیشتر نگردد ) بر همین اساس بعضی پستها ویرایش می شود و چون امکان و فرصت این ویرایشها اندک هست لذا شما لطف بفرمایید و به این نکته توجه کنید .
با تشکر
.
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
سلام دانوب عزیز
بهت خوش آمد میگم:72:
عزیزم ، خواستن توانستن است.
تو نمیخوای همکلاسیتو دوست داشته باشی(البته به عنوان دوست یا کسی که باهاش ازدواج کنی) در واقع یعنی اینکه یه چیزی رو میخوای، یعنی" خواستن " ، خواستن هم که توانستنه پس" تو میتونی همکلاسیتو دوست نداشته باشی و فراموشش کنی".
دوسال مدت کمی نیست، اگه اون پسر هم حس خاصی نسبت به تو داشت حتما تا حالا هرطور که شده بود به گوشت رسونده بود چون وقتی یه پسر دختری رو بخواد هر کاری میکنه که اونو از دست نده.
تکنیکهایی که فرشته مهربان گفتند رو بکار بگیر. اگه واقعا نمیخوای تو رابطه با جنس متفاوت بیوفتی، میتونی
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
از همه دوستان ممنونم:72:
درباره اینکه اون چه حسی بمن داره خیلی فکر نمیکنم. چون یه عالمه دلیل هست که میگه دوستم داره. و یه عالمه دلیل دیگه که میگه نه. اگه برم توی یه همچین وادی ای حتما گیج تر هم میشم.
فقط میخوام از ذهنم بیرونش کنم:160:. چون اصولا تو زندگیم آدم با اراده ای بودم، حتما میشه
بازم از همه متشکرم که بهم جواب دادین
RE: نمی خوام دوستش داشته باشم
یک نکته هم خارج از تاپیکتان می خواستم بگم.
شما 25 سال دارید و فکر می کنم که دیگه باید به فکر ازدواج باشید. دانشگاه معروف و رشته ی دهن پر کن و موقعیت اجتماعی خوب و شغل عالی و .... هیچکدوم جای یک زندگی خانوادگی خوب و موفق را نمی گیرد.
سعی کن به فکر باشی.:72: