-
سرشک اشتیاق
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنای تو سر شارست
جهان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا ارام شب خاموش راه اسمانها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رود انجا که می بافند کولی های جادو گیسوی شب را
همان جاها که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزد
همین فردای افسون ریز رویایی
همین فردا که راه خواب من بستست
همین فردا که ما را روز دیدار است
همین فردا که ما را روز اغوش و نوازش هاست
ترا از دور می بی نم که می ایی
تو را از دور میبینم که می خندی
ترا از دور می بینم که مایی و می خندی
ترا در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید
اگر بختم کند یاری در پیش تو
ولی افسوس .... افسوس .... افسوس....[/php]