سلام دوستان فکر کنم خیلی وقته که توی همدردی عضو هستم و بیشتر کارم مطالعه مطالب دوستان هست و چند وقتی هم هست که میخوام مطلبی بنویسم و از شما دوستان مشاوره بگیرم چون وقت رفتن به مشاوره رو ندارم و الانشم یخه وقت خالی پیدا کردم
موضوع مشاوره ام در مورد ازدواج هست
از خودم شروع میکنم
24 ساله مذکر یه چند ماهی تا ورود به 25 سالگیم مونده! اهل شمال کشور٫ 2/5 سال پیش از خدمت معاف پزشکی شدم بعد از دریافت مدرک کاردانی٫ تحصیلاتم در حال حاضر کارشناسی و فرزند دوم خانواده هستم تک پسر و توی یه خانواده فرهنگی با سطح تحصیلات بالا٫خیلی آروم هستم و متاسفانه بد عصبی میشم
2 سال میشه مرکز کشور در یک کارخونه خودرو سازی مشغول به کار هستم و درآمد هم به لطف خدا با توجه به ساعت کاری بالا خوب هست
حدود 3 سال پیش با یک خانومی که دختر خاله دوست دوران بچیگیم بود و هست آشنا شدم
این خانوم کل خانوادش هم شهری ما ولی خودش بزرگ شده تهران هست(از لحاظ قومیتی یکسان) از خودم بزرگتر (در حد استاندارد و نرمال) بسیار دختر خوب و مودب سطح تحصیلات برابر٫ هم رشته خودم با گرایش متفاوت
هیچ رابطه ای در گذشته نداشته ٫خودم هم همینطور ایشون اولین نفر بودن
توی این سه سال با توجه به رابطه بسیار بسیار نزدیک من و ایشون هیچ گونه دعوا و یا بحث بین ما نبود البته شدید(وگرنه بحث کوچک و یا دلگیری پیش میاد)
رابطه جنسی صفر
خانواده ایشون من رو به طور کامل می شناسن با هم برخورد داشتیم چندین بار و نظرشون خوب هست
ولی من به علت رسمی نشدن رابطه زیاد با خانوادشون برخورد نمیکنم شاید به علت کم رو بودنم هست و خوشم نمیاد رابطه لوث بشه
من به ایشون علاقه دارم ایشون خیلی بیشتر(در حد تیم ملی:311:)
و بعد از 3 سال که البته وارد سال 4 ام شده فشار ایشون در مورد آشنایی خانواده ها روز به روز داره بیشتر میشه
البته خانواده من هم ایشون رو میشناسن ٫مادرم نظر زیاد موافقی در گذشته نداشت که به مرور زمان با توجه به کا رو پختگی من شاید نظرشون خیلی خیلی بهتر شده
در مورد ازدواج از شما دوستان مشاوره میخوام
البته اگر اطلاعات دیگه ای میخواهید بهتون میدم
منتظر نظرات و مشاوره هاتون هستم
فعلا همین ها به فکرم رسید که بنویسم