مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
با سلام
متاسفانه مادرم با ازدواجم به طور کامل مخالفه.اما باید اینم بدونین که من با دختر مورد علاقه ام 4 سال تمام هست که با هم هستیم و فقط و فقط برای ازدواج با هم موندیم.اگه میخواین اطلاعات بیشتری داشته باشین به تموضوع 4 سال دلبستگی تو همین بخش یه سری بزنید.و اگر بخوام که اونو به همین راحتی کنار بزارم نامردیه محضه.با توجه به اینکه اونو دوستش دارم.به هر حال مادرم برای بار دوم اومد خواستگاری ولی بعد از انجام و تکمیل مراحل اولیه که اونا ما رو تایید کردن قرار بعدی رو گذاشتن اما از بخت بدم مادرم گفت من دیگه هیچ قدمی ور نمیدارم!!همون یه دفعه ام که اومدم از سر لطفم بوده.اما بعد کلی جر و بحث من با مادرم در حضور برادر بزرگم راضی شد تقریبا این دفعه ام بیاد اونم فقط به خاطر اینکه گفتم آبروی منو توی محیط کارم بخر که اومدن تحقیق خلاصه راضی شده اما حتی حاضر نیست که بخواد یه حلقه نشون واسم بره بخره.به نظرتون باید چی کار کنم؟
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
میشه بگین مهمترین دلیل مخالفتشون چیه؟ با معیارهای ایشون متناسب نیستن؟
در مورد مادرتون بیشتر بگین.
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
به نظر من از اقوام خيلي نزديك مثل خاله ها، مادر بزرگ يا هر كس ديگه اي كه با مادرتون رابطه ي خوبي داره، كمك بگيريد و اگه دلايل قابل قبولي براي ازدواج با دختر مورد علاقه تون داريد، سعي كنيد با كسب رضايت كامل مادرتون ازدواج كنيد.
دليلهاي مخالفتشو بپرسيد، راجع به اونا حرف بزنيد. شايد اگه بنا به دلايلي روي مخالفت پافشاري بشه، اما مطمئن باشيد مادرتون روي دلايل شما هم فكر خواهد كرد. پس سعي كنيد اونا رو منطقي بگيد و همونطور كه گفتم از بقيه هم كمك بگيريد.
البته اميدوارم انتخاب درستي كرده باشيد. چون "نامردي" بودن گذشتن از اين ازدواج دليل خوبي نيست.
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
متاسفانه مادرم ظاهر رو دلیل مخالفتش عنوان میکنه اون اعتقاد داره که من از اون خیلی ظاهر بهتری دارم و میتونم با موارد خیلی بهتری ازدواج کنم و گرنه هیچ مشکلی با خانواده و خودش نداره.و اینکه علاقه ای نداره که من ازش جدا شم چون کاملا فکر میکنه تنها میشه اما اصلا اینطور نیست من تموم فکر و ذکرم مادرمه ولی مادرم فکر میکنه من به راحتی ازش دارم میگذرم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mostafun
به نظر من از اقوام خيلي نزديك مثل خاله ها، مادر بزرگ يا هر كس ديگه اي كه با مادرتون رابطه ي خوبي داره، كمك بگيريد و اگه دلايل قابل قبولي براي ازدواج با دختر مورد علاقه تون داريد، سعي كنيد با كسب رضايت كامل مادرتون ازدواج كنيد.
دليلهاي مخالفتشو بپرسيد، راجع به اونا حرف بزنيد. شايد اگه بنا به دلايلي روي مخالفت پافشاري بشه، اما مطمئن باشيد مادرتون روي دلايل شما هم فكر خواهد كرد. پس سعي كنيد اونا رو منطقي بگيد و همونطور كه گفتم از بقيه هم كمك بگيريد.
البته اميدوارم انتخاب درستي كرده باشيد. چون "نامردي" بودن گذشتن از اين ازدواج دليل خوبي نيست.
متاسفانه مادرم حرف هیچ کس رو قبول نداره!!با کسی هم زیاد رابطه خوبی نداره.
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
دوست عزیز
من ماجرای شما رو تو تاپیک دیگه نخوندم اما در کل میگم :
اگه علاقه تون از سر وابستگی و عادت به با هم بودن نیست(یعنی مطمئن باشی ) و اون خانم رو بر اساس معیارهایی که دلری برای ازدواح میخوای، باید اینو محترمانه و با رعایت ادب و احترام به مادر و خانواده ات بگی.
مثلا اگه مطمئنی که خودت هم مدتی بعد نظرت راجع به ظاهر اون خانم عوض نمیشه و نمیگی " من بهترم و میتونستم یه دختر زیباتر رو انتخاب میکردم" پس اینو باید به مادرت طوری بگی که مطمئن بشه تو زندگیت ظاهر انقدرها برات مهم نیست که به خاطرش شخصیت یه دختر رو نادیده بگیری.
بهشون بگو اگه این دختر هم نباشه من نمیرم با یه دختر که صرفا زیبا باشه ازدواج کنم چون ملاکهای مهمتری برای ازدواج دارم!
درهر صورت جلب رضایت خانواده برای ازدئاج خیلی مهمه و نمیشه بدون در نظر گرفتن پدر و مادر به این کار اقدام کرد چون از زندگی حذف کردنی نیستند به هیچ وجه!
شما باید صبر کنید و اؤوم آروم و با منطق و دلیل مادرت رو راضی کنی.
شما باید با رفنارت بهشون نشون بدی که قصد نداری تنهاش بذاری و ایشون هم بخواد شما نمیتونی چون مادرت جزئی از زندگیته.بهشون بگید که هرکسی جای خودش رو داره و مادر و همسر هرکدام حق و حقوق مخصوص و جایگاه خودشون رو دارن و شما تمام سعیت رو میکنی که به هردو طوری که حقشون هست رسیدگی کنی.
موفق باشید
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
از مدیریت محترم خواهش میکنم که من رو راهنمایی کنن چون دیگه تموم انگیزه هام واسه بودن داره ته میکشه!!
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
سلام
چند سالتون هست و همینطور دخترخانم ؟
آیا تا به حال مادرتون کسی رو برای ازدواج به شما پیشنهاد داده؟
ببینید دقیقا جر و بحث و درگیری باعث میشه که مادرتون بیشتر با تصمیم شما مخالفت کنه .
الان در نظر مادرتون شما دارید به خاطر دختری با اون مخالفت میکنید و ........... بنابراین مادرتون هم حس بدی نسبت به دختر موردنظر شما پیدا میکنه هم مخالفتش بیشتر میشه چون فکر میکنه قطعا الان که به خاطر اون دختر مادرت رو زیرپامیذاری بعدا چه خواهد شد...........
سعی کنید با محبت و صمیمیت کار رو درست کنید . یعنی در عین احترام و محبت خواست خودتون رو مطرح کنید .
به مادرتون بگید که من نمیخوام بدون رضایت شما جلو برم و این برام مهمه اما انتخابم رو هم کردم و دوست دارم که شما مثل تمام لحظات در زندگیم که کنارم بودین الان هم کنارم باشین و حمایتم کنید اما اجازه بدین خودم برای آیندم تصمیم بگیرم و مطمئن باشید که هیچ وقت نقش شما در زندگی من کمرنگ نخواهد شد و همیشه قدردان زحمت هاتون هستم و دوست دارم در این مرحله هم کنارم باشید تا دلگرم بشم و اگر تا به امروز بحث و جدلی بوده به همین دلیل بوده که می خواستم با رضایت شما جلو برم و برام سخته که شما من رو تنها بگذارید اما اگر برخوردم بد بوده یا شما حس کردین که دارم با شما مقابله میکنم من رو ببخشید .
سعی کنید هم محبت و احترام داشته باشید هم قاطعیت که یعنی تصمیم خود رو گرفتید و انتخابتون رو کردید مثل حرفهای بالا
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
سلام
چند سالتون هست و همینطور دخترخانم ؟
آیا تا به حال مادرتون کسی رو برای ازدواج به شما پیشنهاد داده؟
ببینید دقیقا جر و بحث و درگیری باعث میشه که مادرتون بیشتر با تصمیم شما مخالفت کنه .
الان در نظر مادرتون شما دارید به خاطر دختری با اون مخالفت میکنید و ........... بنابراین مادرتون هم حس بدی نسبت به دختر موردنظر شما پیدا میکنه هم مخالفتش بیشتر میشه چون فکر میکنه قطعا الان که به خاطر اون دختر مادرت رو زیرپامیذاری بعدا چه خواهد شد...........
سعی کنید با محبت و صمیمیت کار رو درست کنید . یعنی در عین احترام و محبت خواست خودتون رو مطرح کنید .
به مادرتون بگید که من نمیخوام بدون رضایت شما جلو برم و این برام مهمه اما انتخابم رو هم کردم و دوست دارم که شما مثل تمام لحظات در زندگیم که کنارم بودین الان هم کنارم باشین و حمایتم کنید اما اجازه بدین خودم برای آیندم تصمیم بگیرم و مطمئن باشید که هیچ وقت نقش شما در زندگی من کمرنگ نخواهد شد و همیشه قدردان زحمت هاتون هستم و دوست دارم در این مرحله هم کنارم باشید تا دلگرم بشم و اگر تا به امروز بحث و جدلی بوده به همین دلیل بوده که می خواستم با رضایت شما جلو برم و برام سخته که شما من رو تنها بگذارید اما اگر برخوردم بد بوده یا شما حس کردین که دارم با شما مقابله میکنم من رو ببخشید .
سعی کنید هم محبت و احترام داشته باشید هم قاطعیت که یعنی تصمیم خود رو گرفتید و انتخابتون رو کردید مثل حرفهای بالا
من هم سلام عرض می کنم خدمت شما
من 26 ساله و ایشون 27 ساله
مادرم به هیچ وجه در مورد این مسائل با من حرف نمیزنه حتی یک نفر هم برای من انتخاب نکردند.من تمام این 26 سال رو توی تنهایی های خودم بودم بدون اینکه کسی باشه با من حرف بزنه!
من تمام این حرفهارو با مادرم زدم.من آدم خیلی صبوری هستم ولی من رو با وعده های الکی به مرز جنون رسوندند.نمیدونین چقدر سکوت کردم و هیچی نگفتم تا شاید مادرم خودش بهم یه چیزی بگه ولی....
الان تموم صبوری هام تبدیل شده به جنون و خشم.اینقدر فکرم خسته و داغونه که دیگه از همه چی خسته شدم.من توی این شهر چند میلیونی حتی یک نفر که بخوام بهش تکیه کنم رو ندارم و تمام این مدت بار تموم مشکلاتم رو خودم به دوش کشیدم و خم به ابرو نیاودرم ولی الان دیگه تحملم تموم شده.
میدونم که میگین اون یک سال از من یزرگتره ولی دیگه بعد از پنج سال راه برگشتی احساس میکنم ندارم ولی توی زندگی برام معیار های دیگه خیلی مهمتر از زیبایی و کم سنو سالیه طرف مقابلمه.
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
سلام. من فکر میکنم مادرتون قاطعیت شما رو حس نکردن و امیدوارانه منتظرن یا شما یا اون دختر خانم منصرف بشین.
بنظرم چند بار دیگه با مادرتون صحبت کنید. البته قاطعیت با عصبانیت فرق داره ها. مثلا میتونید همه حرفاتون رو بزنید و آخرش مادرتون رو ببوسید و بهشون بگید "من دلم نمیخواد روی حرف شما حرفی بزنم اما بدونید توی این وضعیت دارم اذیت میشم. یه کم به آسایش منم فکر کنید." اگه احساس مادرانشون نسبت به خودتون رو بیدار کنید، شاید یه کم منطقی تر راجع به این موضوع فکر کنن.
امیدوارم موفق بشین:72:
RE: مادرم یه قدمم ور نمیداره!!
سلام به همه
خدا رو شکر مشکلم تقریبا حل شد و مادرمم هم اومد ولی نه با رضایت کامل!ولی داره درست میشه خدا رو شکر داریم کم کم کارهای آزمایشگاه رو انجام میدیم.از همتون ممنونم.آرزوی خوشبختی برای همتون دارم.اللخصوص مدیریت محترم سایت